جشن هتی فراموش شده ایران باستان ( قسمت چهارم)
دوشنبه 18 شهریور 1398 1:29 AM
خرداد – جشن خردادگان
جشنی در روز ششم خرداد ماه (خرداد روز از خرداد ماه) در ستایش و گرامیداشت خرداد می باشد و به دلیل هم نام شدن روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ی ایرانیان فرخنده است. این جشن بیش تر در میان طبقه ی کشاورز جا باز کرده است. خرداد در اوستا «هئوروتات» و در پهلوی «خردات» یا «هردات» به معنی رسایی و کمال است که در گات ها یکی از فروزه های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. خرداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آب ها در این جهان کار اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می کند. از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می شود.
در گات ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند پاسدارنده ی آب ها و گیاهان اند که به یاری مردمان می آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می دهند. در یسنا، هات 47، آمده است که اهورا مزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آئین راستی است.
امشاسپند خرداد در متن های کهن:
چهارمین یشت از یشت های بیست و یک گانه ی اوستا، ویژه ی ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور می شود که «.. یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تأکید می شود هر آن کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه ی امشاسپندان را ستایش کرده است. در بندهش نیز درباره ی خرداد آمده است:
«... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت.»
«... خرداد سرور سال ها و ماه ها و روزهاست (یعنی) که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه ی موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
گل ویژه ی جشن خردادگان:
در کتاب بندهش از گل سوسن به عنوان گل ویژه ی امشاسپند بانو «خرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است و باش که گوید: ... سوسن خرداد را، ....»که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروف ترین نمونه های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دار نیز شناخته می شود. یکی دیگر از گونه های نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ نام گرفته است. در متن پهلوی «خسرو قبادان» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شده است.
یکی از مهم ترین آیین های روز خرداد که در جشن خردادگان پررنگ تر می شود، رفتن به سرچشمه ها یا کنار دریاها و رودها، تن شویی در آب و خواندن نیایش های ویژه ی این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است. نمونه ای از سنت های رایج در این روز را می توان از سروده ی «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه ی «فرضیات نامه» برداشت نمود که از آئین های ویژه ی خرداد روز به «تن شویی» و «کندن چاه» و «نو کرن کاریز» اشاره می کند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» یادآوری شده که «در خرداد روز جوی کن». بر این پایه، در این روز توجهی ویژه می شده به نگهداری و نوسازی جای هایی که آب از آن ها سرچشمه می گیرد و در آن جا جاری می شود چون چشمه ها، چاه ها، جوی ها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه ی زندگی را در این کره ی خاکی برای ساکنان امکان پذیر می کنند.
29 خرداد – جشن عید ماه (5 روز مانده به سال نو طبری)
جشنی در روز بیست و ششم نوروز ماه طبری / تبری (آخرین ماه سال در گاه شماری طبری) پنج روز مانده به آغاز سال نو طبری، برابر با بیست و نهم خرداد ماه. در این روز مردمان سواد کوه طبرستان / تپورستان با آتش افروزی بر بلندی ها به شادی و بازی های گروهی می پردازند و گاه می کوشند تا جشن عروسی خود را در این هنگام برگزار کنند.
31 خرداد – جشن پایان بهار
جشنی در آخرین روز سال گاه شماری گاهنباری و آخرین روز فصل بهار ( برابر با روز سی و یکم خرداد ماه) که آمیخته با جشن سال نوی گاهنباری در اول تابستان است و هویت مستقل ندارد. در پایان این روز و آغاز فصل تابستان، خورشید به بالاترین جایگاه خود می رسد که نام «خرداد» به معنای رسایی و کمال به همین مناسبت به این ماه داده شده است. به دلیل اینکه این زمان مصادف با جشن های آغاز سال نو در تقویم گاهنباری بوده است، همانند دیگر فصل ها دارای جشن ویژه ی پایان فصل نیست.
1تیر – جشن اول تابستان، جشن آب پاشونک، جشن گوجه عروس، جشن گل عروس
جشنی در نخستین روز سال گاه شماری گاهنباری و نخستین روز فصل تابستان (برابر با روز یکم تیر ماه که خورشید به بالاترین جایگاه خود می رسد.) برگزاری جشن اول تابستان با نام «آب پاشونک» هنوز در بسیاری از نواحی ایران همراه با گردهمایی و مراسم آب پاشی و آب ریزگان در صحرا برگزار می شود.
در فراهان و نواحی مرکزی ایران کماکان نام «اول توستونی» (اول تابستانی) برای این جشن کهن رواج دارد. در برخی نواحی خراسان و افغانستان این هنگام را «گوجه عروس» یا «گل عروس» می نامند و به نو عروسان میوه های نو رسیده، آرد و نبات هدیه می دهند . مراسمی به نام «گل و گوجه عروس» به ویژه در خراسان که همزمان با فرا رسیدن به بار نشستن درختان و رسیدن نخستین میوه های درختی برگزار می شود. در این مراسم در روزی تعیین شده بین اهالی روستا، میوه های نوبرانه را همراه با سبزی، کاهو، آرد و روغن در سینی بزرگی چیده و به خانه ی نوعروسان می برند.
پرسه ی همگانی تیر ماه: در باور ایرانیان، در چنین روزی گروه زیادی از ایرانیان باستان در راه پاسداری ارزش های میهنی و دینی خود جان خویش را فدا کرده اند. از این روی، در نخستین روز تیر پرسه ی همگانی، به نیایشگاه ها و تالارهای رسمی نزدیک محل زندگی خود می روند. در این مراسم خانواده هایی حضور دارند که از یک سال پیش تاکنون فردی از اعضای آن ها در گذشته باشد و بقیه برای گرامیداشت یاد و خاطره ی نیکان و نیکوکاران در گذشته در جهان مادی، در مراسم پرسه شرکت می جویندد. در این مراسم، به ویژه بانوان، شاخه هایی از برگ سبز «مورد» یا «شمشاد»، «عود»، «کندر» و یا «چوب سندل» را با خود می آورند و در کنار سفره ی پرسه بر روی میز می گذارند. بر روی میز، سفره ای گسترده شده که روی آن بشقاب میوه، سینی لرک و ظرفی از مخلوط قهوه و ظرف دیگری از بلورهای نبات می گذارند. مخلوط قهوه شامل پودر قهوه، مقداری آرد نخود، کمی پودر قند و اندکی پودر هل است. آتشدانی هم در کنار آن ها می گذارند و پیوسته در زمان برگزاری مراسم کندر و چوب سندل بر آتش می پاشند تا بوی عطر آگین آن ها هوا را خوشبو سازد. در پسین روز پرسه، مردم به آرامگاه ها می روند و با نیایش خود به روان و فروهرهای همه ی درگذشتگان درود می فرستند. در بسیاری از شهرهای ایران در بامداد روز پرسه، نخست به دیدن خانواده هایی می روند که در سال گذشته در گذشته ای داشته اند و برای چند دقیقه ای در خانه ی آن ها می مانند و چای و شربت می خورند و شادی برای آنان آرزو می کنند. یکی از نوشیدنی هایی که برخی از خانواده ها در خانه تهیه کرده و به مهمان ها می دهند شربت «خرفه» است. برای تهیه ی این نوشیدنی، دانه های کوچک گیاه خرفه را کاملاً نرم می کنند و آن را با آب مخلوط کرده و به هم می زنند تا شیره ی سفیدرنگی به دست آید. پس از صاف کردن این مایع، مقداری شکر، گلاب و یخ به آن اضافه می کنند.
نیایش پیر نارستانه: پیر نارستانه در 31 کیلومتری شرق یزد و در پشت کوه دربید قرار گرفته است. زرتشتیان سراسر جهان، همه ساله به مدت 5 روز از روز سپندارمذ تا روز آذر از ماه تیر یعنی 2 تا 6 تیر ماه خورشیدی در این مکان گردهم آمده و آداب و رسوم نیایش اهورامزدا و برپایی سنت های شاد را بجا می آورند.
روایت است که کتایون (همسر یزدگرد) به سبب علاقه ای که به پسر کوچک تر خود (اردشیر) داشته با هم به سمت شرقی یزد گریختند. اردشیر پس از جدا شدن از مادر، به شرق و به سوی کوه و دشت گریخت و سرانجام در کوهی که هم اکنون نارستانه نامیده می شود، پنهان شد. این مکان مقدس، شاهزاده اردشیر را برای در امان ماندن از دست دشمنان در خود گرفته است. شاهزاده اردشیر بر شکارچی روشن بینی نمایان شده و شکارچی بنا به خواست و فرمان شاهزاده اردشیر، پیر نارستانه را بنیان می نهد.
6 تیر- جشن نیلوفر
جشنی است در روز ششم تیر ماه (خرداد روز از تیر ماه) که ابوریحان بیرونی بدون ذکر جزئیات بدان اشاره کرده و امروزه بسیار ناشناخته است. شاید به مناسبت شکوفا شدن گل های نیلوفر در اوایل تابستان باشد.
«ابوریحان بیرونی» از آن به نام جشنی تازه نام برده و «خلف تبریزی» در برهان قاطع روز برگزاری این جشن را هفت یا هشتم مرداد ماه بر می شمارد ولی از نوشته ها چنین برمی آید که 5 روز پیش از جشن نیمه ی تابستانی ایرانی و 7 روز پیش از تیر و جشن تیرگان برگزار می شده است. در لغت نامه ی دهخدا نیز با اشاره به برهان قاطع آمده است که: در این روز هر حاجتی که از پادشاه خواستی البته روا شدی.
13- تیر جشن تیرگان
جشن تیرگان در تیر روز از تیر ماه برابر با 10 تیر در گاه شمار خورشیدی (برابر با 13 تیر ماه گاه شمار زرتشتیان ایران باستان) برگزار می شود. این جشن در گرامیداشت تیشتر (ستاره باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می پذیرد. در تاریخ سنتی، تیرگان روز کمان کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. هم چنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است.
آب پاشی
این جشن در کنار آب ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو همراه بوده و همچون دیگر جشن هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آب ریزگان» یا «آب پاشان» یا «سرشوران» یاد شده است.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آتش شیواتیر» منسوب شده است.
ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شست و شوی خود در آب چشمه ای دانسته اند. جشن تیرگان به جز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزده بدر) و سیزهم مهرماه (قالیشویان اردهال) نیز برگزار می شود.
ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینی برگزار می کنند که بر گرفته و در ادامه ی جشن تیرگان است. در برخی مناطق مانند فراهان صدها سال است این جشن به شکل باشکوه در اول تیر برگزار می شود.
فال کوزه
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن های ایرانی «فال کوزه» (چک دوله) می باشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه ای را بر می گزینند و کوزه ی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می دهند که «دوله» نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه می کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه ی آن می اندازد. آن گاه (دوله) را نزد همه ی کسانی می برد که آرزویی در دل دارند و می خواهند در مراسم «چک دوله» شرکت کنند و آن ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این ها در آب دوله می اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می برد و در آن جا می گذارند. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آب ریزان، همه ی کسانی که در دوله جسمی انداخته اند و نیت و آرزویی داشته اند در جایی گرد هم می آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می آورد. در این فال گیری بیشتر بانوان شرکت می کنند و سالخوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می برد و یکی از چیزها را بیرون می آورد. به این ترتیب، صاحب آن جسم متوجه می شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.
دستبند تیر و باد
در آغاز جشن، بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از 7 ریسمان به 7 رنگ متفاوت بافته شده است به دست می بندند و در باد روز از تیر ما ه (9روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می سپارند تا آرزوها و خواسته هایشان را به عنوان پیام رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می شود:
تیر برو باد بیا، غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا، خوشه مرواری بیا
باورهای مردمی
در باورهای مردمی جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته ی باران یا تیشتر می باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر پشت) تیشتر فرشته ی باران است که در ده روز اول ماه به چهره ی جوانی پانزده ساله در می آید و ده روز دوم به چهره ی گاوی با شاخ های زرین و در ده روز سوم به چهره ی اسبی سپید و زیبا با گوش های زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می رود. در آن جا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسبی سیاه است و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک دارد، روبه رو می شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد بر می خیزند. تیشتر در این نبرد شکست می خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بارها بر اهریمن خشکسالی پیروز می گردد و آب ها می توانند بدون مانعی به مزرعه ها و چراگاه ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای کیهانی بر می خواستند به این سو و آن سو راند و باران های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره ی آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و این که میان ایران و توران سال ها جنگ و ستیز بود. در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر» شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می آیند و برای آن که مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند. هر جا تیر فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچیک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفت و گو بودند، سپندارمذ (ایزد بانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند.
آرش در میان ایرانیان بزرگ ترین کماندار بود و به نیروی بی مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی ای در وجودم نیست، ولی می دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آن گاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان های پاک همه ی سربازان ایرانی).
هرمز، خدای بزرگ، به فرشته ی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیم روز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنه ی درخت گردویی که برزگ تر از آن در گیتی نبود نشست. آن جا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.
جشنی در روز سیزدهم تیرماه (تیر روز از تیر ماه) در ستایش و گرامیداشت تشتر/ تیر (شباهنگ/ شعرای یمانی). ستاره باران آور در باورهای مردمی و درخشان ترین ستاره ی آسمان که در نیمه ی دوم سال و همزمان با افزایش بارندگی ها در آسمان اول شب دیده می شود. این جشن در کنار آب ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو همراه بوده و همچون دیگر جشن هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آب ریزگان/ آب پاشان/ سر شوران» یاد شده است.