روایتی از عاشقانههای طوطی شکرخوار و اهل بیت/ یک شاهرود یک حنجره
شنبه 16 شهریور 1398 5:05 PM
شاهرود - کمتر شاهرودی است که نوحه معروف طوطی شکرخوار را در پای نخل شاهرود نشنیده باشد، حنجره طلایی پیر غلام شاهرودی که پس از او ممکن است این نوستالژیهای شهرمان رنگ ببازند.
خبرگزاری مهر، گروه استانها-محمد حسن مقدمنیا: جستجوی حنجره خالق نوحه معروف و زیبای طوطی شکرخوار نخل شاهرود ما را به باغ زندان میرساند، محلهای قدیمی که یک قرن پیش قریهای در نزدیکی شاهرود بود اما امروز محلهای با مردمانی انقلابی و خونگرم در قلب آن است. دیاری شهیدپرور و متدین که مردمش در زمره تأثیرگذارترین اقشار شاهرود در انقلاب و دفاع مقدس هستند. خیابانی شلوغ با فرعیهای متعدد که در میانه جنگلی از بتون و فولاد، هنوز خانههای قدیمی خشتی و آجری و کله گلی را هم در آن میتوان دید.
دل نشین و مهماننواز
انتهای کوچهای در میانه محله باغ زندان، وعدهگاه ما برای دیدار با خالق طوطی شکرخوار معروفترین نوحه شاهرود است، درب خانه که گشوده میشود صورت گرم و پرچین و چروک که نشان از گذر زمان میدهد ... در میان در ظاهر میشود و به استقبال میآید، دستان بزرگ و پر بری دارد که نشان از عمری تلاش و کار سخت برای کسب رزق حلال دارد، موهای سپیدی که نشان از گذر هفت دهه عمر میدهند گویی ستارهها بر سر و رویش پاشیده شدهاند کلاه نمدی بر سر دارد چشمانش برق میزنند. حاج ابوالفضل قنبریان از آن پدربزرگهای دوست داشتنی است که هرکداممان همواره حوسش را می کنیم.
به سمت اتاق پذیرایی ما را راهنمایی میکند خانهای ساده که خشت خشتش بوی سادگی میدهد، عکسها و تصاویر از تمثال شهدا و ادعیه متبرکه نشان میدهد اینجا خانه یک پیر غلام است. مهمانان را به بالاترین نقطه خانه راهنمایی میکند و وقتی از پذیرایی اطمینان حاصل میکند روایت خود را اینچنین آغاز میکند: از شش، هفتسالگی مداحی میکنم تا امروز که ۷۷ ساله هستم در رثای امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) میخوانم و تنها افسوسم این است که نوحه پامنبری پنجتن را امسال به دلیل بیماری، نتوانستم بخوانم.
سابقهای به قدمت یکعمر
در آغاز کلام مدام حواسش را به مهمانان میدهد تا همگی پذیرایی شده باشند از او درباره سابقه طوطی شکر خوار میپرسم و حاج ابوالفضل میگوید: این نوحه بازمانده از کودکی من و برادر بزرگترم است یعنی حدود یک قرن قدمت دارد من از کودکی تا جایی که به یاد دارم، برادرم این نوحه را میخواند اما تاریخچه این نوحه قدیمیتر است چراکه من در عنفوان کودکی به یاد دارم روزی در مسجد آقا منتظر مداحی بودیم که یک پیرغلامی از سادات شهر در محفل عزاداری این نوحه را خواند هرچند در آن زمان نه جمعیتی به این شکل وجود داشت و نه رسانههایی مانند تلویزیون لذا این نوحه را با برادرم در همان روز تکرار و حفظ کردیم و شاید فکرش را هم نمیکردیم که هفت دهه این نوحه در قلبمان باقی بماند.
حاج ابوالفضل قنبریان در ادامه میگوید: آنقدر صدای آن سید در روح من تاثیرگذاشت که عاشق این نوحه شدم و شاید همین امر هم باعث شد تا هیچگاه آن سید روحانی را فراموش نکنم حتی به یاد دارم که پس از اتمام این نوحه، والدینم آن سید بزرگوار را به خانه دعوت کردند و همان شب وی به منزل ما آمد چراکه در آن زمان روحانیان به این شکل اعزام نمیشدند و محل اسکانشان خانههای مردم بود و خلاصه همان شب مادرم متن نوحه طوطی شکر خوار را از سید گرفت و به برادرم ابراهیم داد تا همانجا آن را حفظ کند این آغاز ۷۰ سال ذکر طوطی شکر خوار مردم شاهرود بود.
وی آنقدر با اشتیاق درباره خلق نوحه قدیمی و تاریخی طوطی شکر خوار سخن میگوید که گویی این نوای بومی، حق فرزندی را برایش دارد؛ درباره شاعر این کار از وی میپرسیم و میگوید: در بخشی از این شعر میآید که دلخون صفتی دائم ذکر یا علی داشت لذا این شعر به دلخون اصفهانی نسبت داده میشود.
سنتها تغییر کردهاند
این پیر غلام درباره روز نخل میگوید: ختم مجلس دهه محرم همیشه با حدیث کسا همراه میشد و این شعر چون معانی فارسی همان جدیث است روزی ما پیشنهاد دادیم تا این نوحه را برای روز نخل بخوانیم و پذیرفتند، درگذشته مراسم نخل اینگونه بود که شهر به دلیل آنکه جمعیت زیادی نداشت قرار شد تا نخل را بهطور مشارکتی بسازند یعنی باغ زندانیها چند چوب و بیدآبادیها هم چند چوب اهدا کنند تا نخل ساخته شود آن زمان بود که نخل شاهرود بنا شد و عزاداری را مقرر کردند تا دسته باغ زندان بیاید در کنار نخل عزاداری کند به تکیه بیدآباد برود و در وقف چای دادن مسجد نخل هم شرکت کند آن زمان عزاداران مشترکاً به میدان اصلی عزاداری بروند اما این روزها مراسم بسیار تفاوت کرده است.
حاج ابوالفضل درباره مراسم میگوید: در آن زمان جمعیتی نبود که بتواند این نخل به این بزرگی را بلند کند لذا از باغ زندان و تمام مناطق شهر به مسجد نخل میآیند و مراسم نخل پایگذاری میشود حتی درگذشته مراسم نخل باغزندان هم روز یازدهم بود اما به دلیل اینکه مراسم اصلی در شاهرود برگزار شود این امر را به یک روز عقبتر انداختند.
وقتی از مراسم عزاداری محرم صحبت میکند چشمهایش برق خاصی دارد درباره گذشته میگوید: امروز مراسم خیلی عوضشده، درگذشته همان زمان نخل باغزندان منبری میآوردند و پای نخل میگذاشتند و مرحوم حاجآقا سعدالله رستمی منبر میرفت ولی امروز همه مراسم شده نوحهخوانی و نوحهخوانی ... دیگرکسی به منبر گوش نمیدهد.
نوای طوطی شکر خوار
به اصرار ما طول شکر خوار را میخواند و خیلی اصرار دارد که امسال نتوانستم این نوحه را بخوانم چراکه بیمارم اما برایتان میخوانم اشعار را وقتی میخواند خودش هم بر سینه میزند:
حدیث شریف کساء یا نوحه پنج تن آل عبا * طوطی شکر خواره دل منقار سخن وا کن
در این چمن بزم عزا هنگامهای بر پا کن * از پنج تن آل عبا یک نوحهای انشاء کن
زین حدیث فرخنده ما را چه نجات آمد * از اهالی مجلس بانگ صلوات آمد
فرموده چنین خیر النساء یک روزی که پیغمبر * شد وارد این حجره من آن شاه ملک لشکر
فرموده بیاور برمن ای فاطمه اطهر * بنگر به وجود من این ضعف نهانی را؛
بر پیکر من پوشان آن برد یمانی را * چون زینت اندام نمود آن کساء رحمت را
در زیر کساء یمنی دریافت رحمت را * از خفتن در زیر کساء بنگر تو علامت را
ناگه ز در خانه آواز حسن آمد * چون بلبل شوریده در طرف چمن آمد
با مادر خود کرد او سلام آن تازه گل گلشن * گفتا که عجب بوی خوشی آید به مشام من
این بوی خش از جد منست ای حبیبه ذوالمن * فرمود او بلی جدت در زیر عبا باشد
در زیر کساء بنگر ختم انبیاء باشد * آمد به برش عرض نمود ای جد کرام من
بادا به رخ انور تو یکی لحظه سلام من * آیا چه شود اذن دهی جدا که در آیم من
گفتا که ایا جدا اذنم تو عطا فرما * در تحت کساء آیم ای خسرو آوای دنا
در تحت کسای یمنی القصه چه پنهان شد * نور رخ پر نور حسین آن لحظه نمایان شد
با مادر خود کرد او سلام و چون گل خندان شد * گفتا که ایا جدا اذنم تو عطا فرما
در تحت کساء آیم ای خسرو او ادنا * بگرفته چه او اذن دخول از حضرت پیغمبر
وارد شده در تحت کساء گلگون کفن محشر * ناگه که در آمد ز در آن، پادشاه اژدر
بنمود و سلام آن دم آن امیر دریا دل * گفتا که عجب عطری ساطح شده در منزل
این بوی خوش از بوی خوش شه حرمین باشد * بر گو که مقامش به کجا آن نور دو عین باشد
معلوم است که در تحت کساء او با حسنین باشد * بنمود سلام آن دم آن امیر خیبر کن
با حبیب حق کرد او در زیر کساء مسکنپ * پس فاطمه برخاست ز جا در نزد پدر آمد
بگرفت چه او اذن دخول آن نور بصر آمد * بنمود سلامی و بر شاه بحربر آمد
مهر و مه و کوکب ها گردیدند به هم واصل * آن پنج نفر گشتند در زیر عبا داخل
چون پنج تن آل عبا در تحت کساء آمد * ناگاه ندا از حرم قدس کبریا آمد
الحق چه صدا و چه ندا از هفت سماء آمد * با جمله ملائک ها الهام خدائی شد
با فرشته ها یک سر امر کبریائی شد * ساکنان در تحت کساء باشید شما آگاه
من خلق نکردم فلک و عرض و جنت و دریا * جز برای این پنج نفر در دایره دنیا
پس جمله ملایک ها گفتند همه باهم * این پنج نفر یا رب کیستند در این عالم
آن لحظه خطاب آمدی از خلاق ذوالحسان * آگاه تماما بشوید از عالم و از امکان
این فاطمه هست و پدرش با شوهر و فرزندان * در نزد خداوندی یا رب چه عزیز است این
این فاطمه زهرا یا رب چه عزیز است این * از اسم چنین فاطمه ای دنیا به وجود آمد
حمد و صفت ذات وی از خلاق غفور آمد * در خانه خولی چو شبی بر سر تنور آمد
بر سر تنور آن دم او چه شور و شینی داشت * دل خون صفت او دایم ذکر یاحسینی داشت
ضرورت حفظ سنتها
با ذکر صلوات طوطی شکر خوان را به اتمام میرساند و اشک سرازیر از صورت مهمانان مجال سخن نمیدهد اما دراینبین حجتالاسلام حمید عبدالهیان امام جمعه موقت و رئیس تبلیغات اسلامی شاهرود میگوید: حفظ اشعار باوقار و سنتی و نوحههایی اینچنین یکی از رسالتهای مداحان محسوب میشود.
وی میگوید: پیر غلامانی مانند حاج ابوالفضل قنبریان که ۷۰ سال صرف مدح آل الله کرده اند، اندوختههای ارزشمند ترویج فرهنگ دینی هستند که باید قدردانشان بود و بهواقع ارزش حافظه تاریخیشان را دانست این امر همچنین توصیهای به جوانان نیز محسوب میشود که در کنار احترام بهپیر غلامان از آنها نکات فراوانی را نیز بیاموزند.
حجتالاسلام علی شکری مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان نیز در سخنانی کوتاه حفظ سنتهای عزاداری را امری واجب میداند و میگوید: باید این سنتها حفظ و درعینحال به آیندگان منتقل شود چراکه اینها حافظه تاریخی یک ملت هستند که به آنها هویت میبخشد و در نبودشان گویی قطعهای از جورچین هویت یک منطقه کم شده است.
معنای کامل نوستالژی
کمکم باید پیر غلام شاهرودی را تنها گذاشت و برای شنیدن طوطی شکر خوار یک سال دیگر صبر کرد امسال که بیماری نگذاشت نوای این نوحه قدیمی توسط وی شنیده شود و امید است در سال آتی این امر رخ دهد نوحهای که از تهران و همدان و کرج برای شنیدنش میآیند انگار همین دیروز بود که گروهی مستندساز از صداوسیمای مرکز همدان برای تهیه مستندی درباره طوطی شکر خوار به شاهرود آمده بودند.
می گویند اگر به سنت هایمان احترام بگذاریم در واقع به هویتمان احترام گذاشتهایم و بیراه هم نیست چرا که اگر امروز ایشان را تکریم نکنیم در نبودشان باید از خود بپرسیم صد حیف که رفت و صد افسوس که دیگر مانندش نمیآید.
طوطی شکر خوار چون ستاره دنبالهداری است که سالی یکبار در آسمان شاهرود آنهم پای نخل اباعبدالله(ع) میگذرد و اگر خوششانس باشی آن را باوجودت درک میکنی وگرنه باید یک سال دیگر منتظر بمانی ... این معنای کامل نوستالژی است نه آن چیزهایی که گاهی دلمان برایشان تنگ میشود.