پاسخ به:فضايل اميرالمومنين على (عليه السلام)
جمعه 24 دی 1389 1:48 PM
تواضع وفروتنى
1- روزى اميرالمؤمنين صلوات الله عليه ديد زنى مشك آبى به دوش گرفته مىبرد، امام مشك آب را از او گرفت، و به محلى كه زن مىخواست،
آورد آنگاه از حال زن پرسيد، زن گفت: على بن ابيطالب شوهر مرا به بعضى از ثغور فرستاد، در آنجا كشته شد، چند طفل يتيم براى من گذاشت،
احتياج مرا وادار كرده براى مردم خدمت كنم، تا خود و اطفالم را تأمين نمايم.
امام سلام الله عليه از آنجا بازگشت، شب را با ناراحتى به روز آورد، سپس زنبيلى كه در آن طعام بود برداشت و قصد خانه زن كرد،
بعضى از يارانش گفتند: بگذاريد ما ببريم فرمود: كيست كه بار مرا در قيامت بردارد؟ چون به درخانه زن رسيد، زن پرسيد كيست؟
فرمود: من همان بنده خدا هستم كه ديروز مشك آب را براى تو آوردم، در را باز كن براى بچههايت طعام آوردهام.
زن گفت: خدا از تو راضى باشد و ميان من و على بن ابيطالب حكم كند، سپس در را باز كرد، امام داخل شد، فرمود: من كسب ثواب را دوست دارم،
مىخواهى تو خمير كن و نان بپز و من بچهها را آرام كنم و يا من خمير كنم تو آنها را آرام كنى؟ زن گفت: من به نان پختن آگاهترم، زن شروع به خمير گرفتن كرد،
امام گوشت را آماده كرد، لقمه لقمه به دهان اطفال گوشت و خرما مىگذاشت و به هر يك مىفرمود: على را حلال كن در حق تو قصور شده است .
چون خمير آماده شد، زن گفت: بنده خدا تنور را آتش كن، امام صلوات الله عليه تنور را آتش كرد،
حرارت شعله به چهره آن انسان مافوق مىرسيد مىگفت: بچش يا على اين سزاى كسى است كه زنان بيوه و اطفال يتيم را ضايع كند،
در اين ميان زنى از همسايه داخل خانه شد او اميرالمؤمنين (ع) را شناخت به زن صاحب خانه گفت: واى بر تو اين كسيت كه براى تو تنور را آتش مىكند؟
زن جواب داد مردى است كه به اطفال من رحم كرده است، زن همسايه گفت: واى بر تو اين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب است .
آن زن چون امام را شناخت پيش دويد و گفت: «و احيائى منك يا اميرالمؤمنين» اى امير مؤمنان از شرمندگى آتش گرفتم، مرا ببخشيد،
امام (ع) فرمود: «بل واحيائى منك يا امة الله فيما قصرت فى حقك» بلكه من از تو شرمندهام اى كنيز خدا در حق تو قصور شده است .1
1- اصل الشيعة و اصولها ص 65 نقل ازنثر الدرر سعيد بن منصور بن الحسين الآبى.