پاسخ به:فضايل اميرالمومنين على (عليه السلام)
جمعه 24 دی 1389 1:31 PM
1ـ آن حضرت در معرفى خود فرموده: شما از موقعيت من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در خويشاوندى نزديك و منزلت خاصى كه با او دارم با خبريد، مرا در كودكى در دامن مىنشاند، به سينه مىچسباند، در بستر خويش در كنار خود جاى مىداد، بدن خود را به من مىساييد، بوى خوش خود را به مشام من مىرساند و غذا را مىجويد و در دهان من مىگذاشت، او هرگز دروغى از من نشنيد و اشتباه و لغزشى در كار من نديد. خداوند از هنگام كودكى حضرتش بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را قرين او ساخته بود كه شب و روز او را به راه مكارم و خويهاى نيكوى عالم مىبرد، و من سايه به سايه او حركت مىكردم، (1)
در هر روزى پرچمى از آن اخلاق بزرگوارانه خويش برايم بر مىافراشت و مرا به پيروى مأمور مىداشت. او در هر سالى مجاور غار حرا مىشد و تنها من او را مى ديدم و جز من كسى او را نمىديد، و در آن روز تنها خانهاى كه مسلمان بود خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود كه آن حضرت و خديجه و من در آن ميزيستيم ....و پيامبر به من فرمود كه تو وزير من هستى و تو بر خير و خوبى قرار دارى. (2)
ابن ابى الحديد گويد: از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: على عليه السلام پيش از رسالت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با آن حضرت نور (وحى) را مىديد و صدا را مىشنيد، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: اگر من خاتم پيامبران نبودم تو شريك در نبوت من بودى، حال كه پيامبر نيستى وصى پيامبر و وارث اويى، بلكه تو سرور اوصيا و پيشواى پرهيزكارانى. (3)
2ـ علامه حلى رحمه الله گويد: آن حضرت در روز جمعه سيزدهم ماه رجب سى سال پس از عام الفيل در كعبه به دنيا آمد، و جز آن حضرت هيچ كس نه قبل و نه بعد از حضرتش در كعبه زاده نشد، و در آن هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سى سال داشت.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را دوست داشت و به تربيتش پرداخت و هنگام غسل او را شستشو مىداد و هنگامى كه شير مىطلبيد او را مىنوشانيد و هنگام خواب گهواره او را مىجنباند... و مىفرمود: اين برادر، ولى، ذخيره، ياور، برگزيده، پناهگاه، داماد، وصى، همسر دختر من و امين و خليفه من است. پيوسته او را در آغوش مىگرفت و در كوهها و درههاى مكه مىگردانيد. (4)
3ـ برهان الدين حلبى گويد: على عليه السلام پيوسته با رسول خدا عليه السلام به سر مىبرد .
و در «خصائص العشره» زمخشرى آمده: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نام او را على گذاشت و روزهايى چند او را از آب دهان مبارك خود غذا داد و زبان خود را براى مكيدن در دهان او مىنهاد. فاطمه بنت اسد مادر على ـ رضي الله تعالى عنها ـ گويد: چون او را بزادم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را على ناميد و آب دهان خود را در دهان او ريخت و زبان خويش در دهان او گذاشت و على پيوسته زبان حضرتش را مىمكيد تا به خواب رفت، فرداى آن شب دايهاى براى او طلب كرديم ولى على پستان هيچ زنى را نگرفت، ما حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را فرا خوانديم حضرتش زبان خود را در دهان على نهاد تا خوابش برد، و چند گاهى ـبه اندازهاى كه خدا خواست ـبه همين صورت گذشت. (5)
4ـ ابوالقاسم در اخبار ابو رافع از سه طريق روايت كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هنگام ازدواج با خديجه به عموى خود ابوطالب گفت: من دوست دارم كه يكى از فرزندان خود را به من بسپارى تا ياور من باشد و امور مرا كفايت كند و من اين لطف شما را سپاس گزارم. ابو طالب گفت: هر كدام را خواهى انتخاب كن.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم على عليه السلام را برگزيد. پس كسى كه ريشههايش از چشمه نبوت سيراب شده، درختش پستان نبوت را مكيده، شاخههايش از آبشخوار امامت بارور شده، در خانه وحى رشد يافته، در خانه نزول قرآن تربيت گرديده و در دوران زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با او بوده و تا دم مرگ از او جدا نگشته است هرگز با ساير مردم قابل مقايسه نيست، چرا كه او از گرامىترين و پاكيزهترين ريشه خانوادگى برخوردار بوده و معلوم است كه رگ و ريشه شايسته بالنده است و شهاب تيز و درخشان نفوذ كننده و آموزش پيامبر كارساز.
و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تربيت او را به عهده نگرفت و ضامن پرورش و تربيت نيكوى او نشد مگر به دو دليل: يا آنكه از روى حدس قوى آينده درخشان او را مىنگريست و يا از طريق وحى الهى مىدانست. اگر روزى حدس قوى بوده معلوم است كه تير حدسش خطا نرفته و پندارش نابجا نبوده است، و اگر به وحى الهى بوده، ديگر منزلتى برتر و حالى دلالت كنندهتر از آن بر فضيلت و امامت حضرتش وجود ندارد. (6)
1 ـ تعبير عربى آن چنين است: و من مانند بچه شتر كه دنبال مادرش مىرود به دنبال او بودم.
2 ـ نهج البلاغة/ .190
3 ـ شرح نهج الباغة ابن ابى الحديد 13/210، ذيل خطبه .238
4 ـ كشف الحق و نهج الصدق/109،دلائل الصدق/ .506
5 ـ السيرة الحلبية 1/268 و نيز سيره زينى دحلان كه در حاشيه سيره حلبى چاپ شده است .
6 ـ بحار الانوار 38/ .295
اميرالمؤمنين على ابن ابىطالب عليه السلام ص 627
احمد رحمانى همدانى