پاسخ به:فضايل اميرالمومنين على (عليه السلام)
جمعه 24 دی 1389 1:27 PM
1-روزى«نجاشى»در ماه مبارك رمضان دستبه شراب خوارى زد،و على عليه السلام«حد»شارب الخمر را بر وى جارى ساخت،چون او از يك خانواده شريف بود،لذا وى و عدهاى از خويشاوندانش«كوفه»را به سوى«شام»ترك كردند،و به دربار معاويه وارد شدند...
معاويه از آنان خواست نسبتبه امير المؤمنين عليه السلام بد بگويند!!ولى«طارق بن عبد الله نهدى»از ميان آنان برخاست و گفت:اى معاويه!ما از كنار امام عادل و بحق فرار كردهايم،دور او را افراد پرهيزكار و اصحاب رسول خدا فرا گرفتهاند،آنان از«ناكثين و قاسطين»نيستند،اين كه ما فرار كردهايم، تقصير على نيست،بلكه گناه ما باعث فرار ما شده است!! (1) در اين قضيه آمده است كه على از شنيدن آن سخنان خوشحال شد،و فرمود اگر«نهدى»امروز كشته شود شهيد است!
آرى سخنان آنان آنهم در دربار خود«معاويه»تيرى بود بر قلب چركين خليفه ستمگر شام،ولى فضائل و مناقب و عظمت على عليه السلام آن چنان وسيع و گسترده است،كه معاويه جز سكوت در برابر حق نتوانست اظهار مخالفتى بنمايد.
پىنوشت:
=========
1) شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 88 تا 91،و با اشاره كمتر وسائل الشيعة ج 18 ص 474 ح 1 فروع كافى ج 7 ص 216 ح 15،بحار الانوار ج 41 ص 9 ح 2.
زهد چيست؟
معناى زهد بى رغبتى به دنياى ناپايدار است.اگر مفهوم صحيح از دنيا به دست آيد معناى زهد بهتر آشكار مىشود.
از امكانات دنيايى قرآن با عنوان متاع دنيا ياد مىكند به اين امكانات با دوديد مىتوان نگاه كرد. يكى اين كه به متاع دنيا مانند،مسكن،مركب،مقام،ملك،شخصيت و اعتبار خويش،با ديده ارزش نگاه كند و اينها را از ارزشهاى انسانى و شايسته علاقهمندى پندارد.ديگر اين كه متاع دنيا را با ديده ابزارى باز يابد،كه در زندگى دنيايى به آن نيازمند است.
در اين صورت علاقه انسان به متاع دنيا هم ابزارى خواهد بود.ديدگاه اول وابستگى و دنيا طلبى است ديدگاه دوم زهد و بىرغبتى است.با اين بيان اين نكته روشن شد كه وابستگى و يا زهد ارتباطى با متمكن بودن از دنيا يا بىبهره بودن از آن نمىباشد.بلكه به ديدگاه انسان ارتباط دارد.چه بسا فردى با داشتن امكانات فراوان با ديد دوم نگاه كند و زاهد باشد.ديگرى كه از امكانات دنيايى محروم مىباشد،علاقهمند و دنيا طلب باشد.
خداى سبحان نعمتهاى دنيا را براى انسان آفريده است.انسان اگر با ديد دوم از اين نعمتها بهرورى كند در عين تامين دنياى خويش از وابستگىها دورى مىگزيند تا باعث زيان وى نشود.از اين جهت تلاش و سازندگى براى فراهم آوردن امكانات دنيايى نه تنها نكوهش ندارد بلكه مورد ترغيب و تشويق دين و سيره رهبران دينى مىباشد.دين توصيه مىكند كه انسان مومن بايد پرتلاش بوده و در فراهم آوردن زندگى دنيايى كوتاهى نكند و خود را بىنياز از ديگران نمايد.در عين حال كه همواره از خطر وابستگى هشدار داده است.
دين تهذيب نفس انسان را در اين مىداند كه علاقهمند به نعمتها و امكانات ناپايدارى دنيا نباشد.قرآن كتاب تهذيب نفس از آلودگىهاست در رهايى از وابستگى و روى كرد به زهد معيار ارائه مىدهد:
لكى لا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتيكم . (1)
«بر آن چه از دست رفته تاسف نورزيد.و برآن چه خداى سبحان عنايت نموده(متاع دنيا) شادمان نگرديد.»
اگر وابستگى نباشد نه داشتن امكانات موجب خوشحالى و نه نداشتن آنها سبب اندوه مىگردد.با اين توضيح اين نكته شفاف مىگردد كه برخى انسانها با فراهم بودن امكانات دنيايى توان آن را داشتهاند كه نسبتبه آنها بىرغبتباشند و زهد را با عنوان يك ارزش انسانى جلوهگر سازند.انسانهايى كه فضاهاى گوناگون و در بسترهاى متفاوت زيدهاند،در ابعاد گوناگون زهد را جلوه گر و خويش را الگوى ديگران قرار دادهاند.
على بن ابى طالب عليه السلام در شرايط گوناگون زندگى ارزشها را تبلور ساخته است.زيرا ارزشهاى انسانى را در فضاهاى متفاوت جلوهگر نموده است.ارزش الگوپذيرى زهد نيز به همين لحاظ است كه هم در شرايط عادى همانند يك فرد معمولى با شرايط زمامدارى،يك نگرش به دنيا داشته است و حضرت در عين حال كه فردى پر تلاش و سازنده است و از امكانات دنيايى فراوان بهرهمند است،ليكن در بهرهگيرى از امكانات ابزارى دنيا،به مقدار اندك اكتفا نموده است.
در صدر اسلام در اثر فتوحات همواره غنائم بسيارى نصيب رزمندگان مىشد.و على عليه السلام به لحاظ حضور مستمر در جبهه سهم بسزايى از اين غنائم داشت.در زمان خلافتخلفا امام كارهاى سازنده اقتصادى مانند حفر قنوات متعدد و احياى باغها و نخلستانها انجام دادهاند كه شرح بيشتر آن در جاى مناسب همين نوشتار آمده است.در زمان زمامدارى حضرت همه امكانات عمومى در اختيار وى قرار دارد.با توجه به اين فضاهاى متفاوت مىتوان گفت گرچه حضرت برخى موارد در تنگناى زندگى قرار مىگرفتند،ليكن نوعا از امكانات خوب بهرهمند بودند.
ليكن امام عليه السلام در تمام اين فضاهاى متفاوتهمواره زاهدانه زندگى نمود.در خانه گلى،با امكانات بسيار اندك،با سفره ساده كه در ميان آن نان و نمك قرار دارد و لباس ساده،سازگار بودند.با لباس و كفش كهنه و مندرس زندگى مىكند.آنقدر كفش خود را وصله زد كه«خاصف النعل»لقب گرفت، حضرت همانند بردگان مىنشست و غذا مىخورد.و اين در حالى بود كه هزار بنده از دست نجخويش آزاد نمود.وى لباس مىخريد خادم خويش را در انتخاب لباس با خودش برابر مىدانست. در عين پر تلاش بودن هيچ گاه ملك و مالى براى خويش فراهم ننمود.كه اين سيره الگوى (2) زندگى است.
امام همام همان گونه كه ديدگاهش در تبيين زهد و بىرغبتى به دنيا نور و راهگشا است.سيره عملى حضرت نيز تجلى زهد است:الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه (3) .«آگاه باشيدراهبر شما ازدنيابه دو عددخرما ودو گرده نان بسنده نموده است.»على عليه السلام خطاب به دنيافرمود:غرى غيرى (4) .«دنيا تو توان فريب على را ندارى به سراغ ديگرى برو.»و فرمود: اغربى عنى فو الله لا اذل لك فتستذلين و لا اسلس لك فتقودينى.«از من دور شو سوگند به خدا خود را ذليل تو نخواهم كرد كه هر جا بخواهى مرا به دنبال خود ببرى.و اختيار خود را به دست تو نخواهم داد كه به هر سويى كه بخواهى روانه كنى».
على به حكومت مظهردنياودنيا دارى استخطاب كرد كه ارزش آن نزد من از آب بينى گوسفند هنگام عطسه كمتر است:و لالفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عطفة عنز. (5) همان حكومتى كه ابنا دنيا براى آن سر و دستمىشكند.و برخى از ابلهان سر مىدهند!در نزد على از كفش وصلهدار كهنه كم ارزشتر است.كه على هر چيز را براى حفظ ارزشها و دين مىخواهد.زنده بودن را براى دين مىخواهد و جان خويش را هم فداى دين خويش مىكند.
پىنوشتها:
========
1.حديد،23.
2.بحار،ج 41،ص 102.
3.نهج البلاغه ابن ميثم،ج 2،ص 414.
4.بحار،ج 33،ص 251 و 275.
5.نهج البلاغه،خ 3،ص 50.
امام على الگوى زندگى صفحه 41
حبيب الله احمدى