پاسخ به:فضايل اميرالمومنين على (عليه السلام)
جمعه 24 دی 1389 1:22 PM
آگاهى به حقايق هستى فضيلت بزرگى است كه انسان از آن بهرهمند مىباشد.همين فضيلت موجب برترى انسان از فرشتگان است.زيرا كه خداى سبحان هنگامى كه فرشتگان را مأمور نمود بر انسان كامل سجده كنند،ملاك فضيلت برترى و سجده را آگاهى انسان كامل به حقايق عنوان نمود : و علم الآدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة (1) «خداى سبحان آدم را از حقايق با خبر ساخت،آنگاه بر فرشتگان عرضه و از آنان خواست كه شما نيز از حقايق خبر دهيد.»فرشتگان خود اعتراف نمودند كه آگاهى مسجود فرشتگان برتر از ماست،زيرا هنگامى كه خداى سبحان از آنان خواست از حقايق خبر دهند نتوانستند،ليكن وقتى از انسان كامل اين نكته خواسته شد وى فرشتگان را از حقايق با خبر ساخت و معلم فرشتگان قرار گرفت .فرشتگان نيز بر برترى اعتراف نمودند: قالوا لا علم لنا الا ما علمتنا (2) .
خداى سبحان آگاه به همه چيز است و اگر كسى مظهر صفات الهى شد رنگ و بوى صفات خدا را مىدهد.و به توان ظرفيت خود مظهر اسماء حسناى الهى قرار مىگيرد.و هر مقدار ظرفيت گستردهتر باشد شروق و فروغ الهى بر ان بيشتر مىتابد زيرا كه انسان جانشين خدا بر زمين است و جانشينمرحلهاى از صفات و مقام فوق را در بر دارد.بنابر اين مىتوان برهان عقلى ارائه نمود كه انسان كه مظهر اسماء الهى شد صفات وى در علم و آگاهى،قدرت،عطوفت،غضب و...همانند خداى سبحان خواهد شد.
آگاهى انسان به دو گونه است،كسبى و لدنى.آگاهى كسبى كه با تلاش مدرسه و تجربه و...به دست مىآيد و مملو از خطا و اشتباه و جهل مركب است.آگاهى لدنى آشكار شدن حقايق در نزد عالم،شفاف و زلال است.هيچ گونه آميختگى با نادانى و خطا ندارد.
انسانهاى الهى افزون بر آگاهى كسبى آگاهى لدنى دارند.انبيا باذن الله به عالم حقايق واقف هستند و عالم غيب بر آنها مشهود مىشود.اين فضيلت اختصاص به انبيا ندارد بلكه راه آن براى همگان هموار است،هر كس مظهر صفات الهى شد از آگاهى لدنى كه مصون از خطا و منطبق به واقعيت است بهره مىبرد.ميزان بهرهورى انسان از اين فضيلت به ظرفيت و طهارت و تقواى وى وابسته است.هر مقدار تقوا بالاتر ظرفيت بيشتر تا به آن مرحله برسد كه در توان ممكن الوجود مىباشد.
على عليه السلام مظهر علم الهى
على از جمله اولياء الله است كه در اين عرصه به مقام والايى كه در خور توان انسان مىباشد،رسيده است.به آن مرحلهاى كه كسى را ظرفيت و توانمندى نيست به آن دستيازد.
على مظهر عليم و خبيرى است كه به آنچه هست و آنچه در گذشته و آينده تحقق دارد آگاه مىباشد .على به تعليم الهى و به تعليم معلم لدنى و شهر علم و فضيلت دروازه علم و آگاهى است كه مىفرمايد:انا مدينة العلم و على بابها،انامدينة الجنة و على بابها (3) «شهر آگاهى و علم منم ليكن راه ورود به اين شهر و كليدهاى اين آگاهى على است.من شهر فضيلت و بهشت هستم ليكن در ورودى آن على است».از راه على مىتوان به اين شهر راه يافت.
گرچه اين نوع از علم كه لدنى نام دارد تعليمى نيست ليكن علم كسبى متداول مدرسه نيست و الا به تعليم الهى و به تعليم معلم لدنى مىتواند تعليمى باشد:على عليه السلام عن رسول الله صلى الله عليه و آله حدثنى بالف باب يفتح كل باب الف باب. (4) «رسول الله صلى الله عليه و آله بر من هزار در دانش گشود كه از هر درى هزار در ديگر گشوده مىشد.»على در فضيلت آگاهى غيب و شهود بر وى شهود است و پردهها از چشم وى بر كنارند .همان پردههايى كه روزى از چشم ديگران نيز كنار مىروند روز ديدن حقايق روز آشكار شدن پنهانها: يوم تبلى السرائر (5) روزى كه ديد چشمها و چشم انداز ديدهها گسترده مىشود:و فبصرك اليوم حديد. (6)
افتخار على اين است كه پردهها را خود كنار زده است و چشم انداز وى وسيع است.بر همين اساس كه غيب و شهادت يكسان شده است مىگويد اگر پردهها كنار رود به آگاهى و يقين من افزوده نخواهد شد:لو كشف الغطاء ما ازدت يقينا. (7) و بر همين اساس اين چنين ادعاى منحصر به فرد مىكند:سلونى قبل ان تفقدنى فانى بطرق السماء اعلم منى بطرق الأرض. (8) «پيش از اين كه دستتان از من كوتاه شود از من سؤال كنيد زيرا كه من آگاهىام از آسمانها بيش از زمين است».
نقش آگاهى
علم به حقايق هستى انسان همراه با باور را الهى،و مظهر اراده خدا نموده و كار وى را همانند كار خدا جلوهگر مىسازد.همان كه نمونه آن در مورد كارگزاران سليمان عليه السلام تجلى يافت.هنگامى كه سليمان عليه السلام از اطرافيان در خواست نمود كه كدام توانمندى است كه تخت بلقيس را در اسرع وقت حاضر كند،كسى كه بخشى از علم كتاب نصيبش شده بود،گفت من به كمتر از چشم بهم زدن تخت را حاضر مىكنم: قال الذى عنده علم من الكتاب انا آتيك قبل يرتد اليك طرفك (9) .
انسان الهى همه شؤونش الهى مىشود اين فرد كه جزيى از علم الكتاب را مىدانست چنين كارى انجام داد كه كمتر از چشم به هم زدن تخت بلقيس را در نزد سليمان حاضر نمود.كه وى برخى از اسم اعظم را آگاهى داشت.ليكن آن كه علم كتاب را آگاه است بر كارهاى بسى بالاتر توانمند است.كه از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه فرمود آن كسى كه علم الكتاب را دارد على عليه السلام است:قال الذى عنده علم الكتاب هو امير المؤمنين عليه السلام (10) آنگاه ادامه مىدهد آن كه توانست تخت بلقيس را در نزد سليمان حاضر كند آگاهيش نسبت به آگاهى على عليه السلام ذرهاى از دريا«نمىازيم»بود. (11) آن كه اسم اعظم الهى مىداند آن كه هر روز و شب فضايى از فضايل رسول الله صلى الله عليه و آله بر او برافراشته شده است و هزاران فضاى علم و فضيلت بر او گشوده مىشود،او ارادهاش اراده الهى است كه: اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون . (12) «هرگاه امرى را بخواهدانجام دهد همين كه اراده كند انجام مىگيرد.»او دستش يد اللهى است،او كه در خيبر كه سهل،صدها خيبر را با يك اراده زير و رو مىنمايد:ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة رحمانية. (13)
اين گونه است كه تمام شؤون هستى و زندگى على ياد و نام خداست و جلوه حق است.خدا در شؤون على در زبان على در جهاد على،در تهجد و شب زندهدارى على جلوهگر است.كه على سراپاى وجودش بوى و خوى اوست.
پىنوشتها:
=======
1.بقره .31
2.همان، .33
3.بحار،ج 40،ص 203،الغدير،ج 3،ص 96.اسد الغابة،ج 4،ص .109
4.بحار،ج 4،ص 216،ج 2،ص .645
5.طارق، .9
6.ق، .22
7.بحار،ج 46،ص .135
8.نهج البلاغة صبحى الصالح،خ 189،ص .280
9.سبأ،ص .40
10.نور الثقلين،ج،4،ص .87
11.همان،ص .88
12.يس، .82
13.بحار،ج 21،ص .21
امام على(ع) الگوى زندگى ص 45
حبيب الله احمدى