تبیین رابطه معاد و مهدویت و مأموریت شیطان (2)

 

5. قیامت کبری

تا اینجا سخن از سلوک شخصی انسان ها و ورود آنان به عرصه قیامت خویش بود، اما می دانیم که ما به عنوان شیعه معتقد به موضوعی به نام «قیامت کبری» هستیم که در آن با پایان یافتن زندگی زمینی انسان ها همگی وارد عرصه محشر می شوند. در تبیین این مرحله بسیار مهم باید گفت همان گونه که آمد انسان ها با طی مراحل تزکیه نفس و سلوک الی الله می توانند در حالی که هنوز حیات دنیوی دارند حجاب ها را یکی پس از دیگری از میان برداشته و عوالم را از منظری بالاتر به نظاره بنشینند و این منتهای سعادت هر کسی در دوران زندگی او است. در این حالت است که متوجه می شویم زندگی دنیوی او و لوازم آن هیچ نبوده و تنها بر اثر حد زدن او به عالم واقعی پدید آمده است. در این حال وی خود را در محضر خدا می یابد و آنچنان شوق الهی سراپای وجودش را فرا می گیرد که جز کسب رضای خداوند اندیشه ای را به خود راه نمی دهد و تنها بر اساس آن عمل می کند.

اینک و بر این اساس می گوییم که بر اثر مساعد بودن شرایط تعداد کسانی که به این مرحله می رسند و عملاً خود را بر دوزخ و صحنه قیامت می یابند رو به فزونی گذارد و یکی پس از دیگری حجاب ها را بردریده و بر هیچ بودن دنیا و لوازم آن گواهی دهند، بساط دنیا و ما فیها با ورود آخرین نفر به این عرصه برچیده شده و عملاً دنیا جای خود را به آخرت خواهد داد. بلکه باید گفت پرده دنیا از پیش آخرت کنار رفته و عالم ملکوت خود را به تمامی جلوه گر خواهد ساخت. و این شرایط مساعد بر اساس آیات و روایات بی شمار همان جریانی است که با ظهور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد.

ظاهراً سازوکار این حرکت عظیم آنچنان که از آیات قرآن کریم برمی آید، چنین است که ابتدا انسان ها تحت ولایت معصوم و به رهبری ایشان به عمران و آبادانی زمین آنچنان که خداوند خواسته است می پردازند [27] و نازله ای از بهشت موعود را در آن ایجاد می نمایند [28] در این حالت زمین به اوج آبادانی خود و مساعد بودن شرایط برای رشد مادی و معنوی انسان ها می رسد. در این مرحله است که همان گونه که در مورد یکایک انسان ها رسیدن به نقطه اوج بلوغ، آغاز حرکت به سمت نقصان در مادیات و کسب مقدمات ورود به جهان آخرت است، تحولاتی این چنین اصالتاً در بینش انسان ها و تبعاً در زمین آغاز می شود تا زمین و انسان به طور کلی عالم ماده را به عالم ملکوت پیوند زند [29] در این تبیین، ارزش محوری اعمال انسان ها آنقدر زیاد و تعیین کننده است که بر عالم ماده و جمادات نیز تأثیر می گذارد و آن را به سوی ملکوت سوق می دهد. بر این اساس دوران تاریک و سرد ما که دوران غیبت و پیش از ظهور می نامندش دوران جنینی این عالم بایستی تلقی شود و جریان ظهور را باید سرآغاز زندگی واقعی بشر بر روی زمین و نه آخرالزمان که اول الزمان نامید.

از آنجا که همه این اتفاقات و تحولات با جریان مبارک قیام و ظهور آغاز می شود در ادبیات قرآنی میان قیام و قیامت رابطه ای لطیف برقرار است و سرّ تأویل آیات به ظاهر مربوط به قیامت در کلام اهل بیت علیهم السّلام به دوران قیام و ظهور و حتی در برخی آیات منحصر دانستن آن به دوران ظهور و متعلقات آن می تواند همین تعلیل باشد. [30] در تناسب با سه عالم دنیا، برزخ و قیامت؛ و نسبت آنان با یکدیگر، ظهور نیز نازله ای از رجعت، و رجعت نازله ای از قیامت است. قیامت، باطن رجعت، و رجعت نیز باطن ظهور است.

حافظ رحمه الله در بیانی ظریف و در توصیف اوضاع آشفته پیش از ظهور و در دوران غیبت و هجران از امام عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین می سراید:

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر ... کنایتی است که از روزگار هجران گفت

6. معاد و حکومت جهانی اسلام

اینک با تبیین مختص مسأله معاد تا حدی که مورد نیاز این نوشتار بود، زمان آن رسیده است که با توجه به موضوع مأموریت پیامبران به تبیین رابطه معاد و مهدویت بپردازیم. به طور کلی در مورد فلسفه بعثت پیامبران به دو اصل اساسی در قرآن کریم و متون اسلامی اشاره شده است. هدف نخست و اساسی بعثت پیامبران چیزی نیست جز دستگیری از انسان دو بعدی و رساندن او از مرتبه اسفل سافلین به اعلی علیین که از آن به توحید و تزکیه تعبیر می نماییم. انسان با زندگی بر روی همین کره خاکی و با راهنمایی و راهبری انبیاء علیهم السّلام باید به مقام خلیفة اللهی که ویژه او است دست یابد. قرآن کریم در مورد این رسالت چنین می فرماید:

«لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلو علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین [31] بی شک خداوند بر ایمان آورندگان منت گذاشت که در میانشان پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب حکمت را بدیشان بیاموزد، اگرچه از پیش درگمراهی آشکاری بودند.»

امام خمینی رحمة الله علیه نیز با بیانی زیبا در این خصوص چنین می فرمایند:

«آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپا خاستید و دنبال می کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و درجات و مراتب غیب و شهود است و آن در مکتب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده و کوشش تمام انبیاء عظام علیهم السّلام و اولیاء معظم علیهم السّلام برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسر نگردد، آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و علن حاصل نشود.» [32]

نکته ای که در اینجا شایان توجه می باشد این است که در جریان زندگی هر فرد بر روی زمین این سیر از خاک تا افلاک برای هر سالکی به طور جداگانه امکان دارد و شرایط پیرامونی اجتماعی و حکومتی تأثیری در اصل حرکت فردی ندارد. از همین رو است که بر این باوریم که شیعه ی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودن و از صحابه و یاران ایشان به شمار رفتن منوط به دوران ظهور نیست و حتی در صورت قابلیت می توان به محضر پرفیض امام در زمان غیبت رسید و بالاتر از آن، مأموریت هایی را نیز از آن وجود مقدس تلقی نمود. لذا از جهت امکان رشد فردی هیچ ستمی بر منتظران و کسانی که در دوران غیبت روزگار می گذرانند نرفته است و میان آنان و کسانی که حضور معصوم را در زمان حیات ایشان درک نموده اند هیچ تفاوتی نیست، بلکه چه بسیار کسانی که درک حضور معصوم برای آنان جز شقاوت به دنبال نداشت و چه بسیار کسانی که در زمان غیبت مقامی همانند مجاهدان در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند. [33]

اما اگر ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را مقدمه حرکت جمعی انسان ها و رساندن آفرینش به روز قیامت بدانیم و این روز را نه روز آشفتگی جهانی که روز رسیدن انسانیت و انسان ها در کلیتشان به سرمنزل مقصود تعریف نماییم، لازمه این سلوک جمعی حکومتی فراگیر و جهانی و مبتنی بر عدل و قسط است که از ابتدای تاریخ همه تلاش های انبیاء در کنار هدایت انسان ها بر آن متمرکز بوده است و این همان اتفاقی است که در باور شیعی ما در آخرالزمان و به دست مبارک حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف به وقوع می پیوندد: حکومت جهانی اسلام. این چنین است که موضوع مهدویت و قیام آخرالزمان نه به عنوان یک اعتقاد کلامی و تاریخی شیعی، که به عنوان موضوع اصلی تاریخ بشر در مرکز دعوت پیامبران الهی قرار داده شده است. انبیاء آمده اند تا ضمن توجه دادن انسان ها به مراتب عالی سیر و سلوک و مکارم اخلاق، زمینه حکومت جهانی اسلام را در آخرالزمان فراهم نمایند.

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ [34] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند که چه کسی او و رسولانش را یاری می کند بی آنکه او را ببیند؛ خداوند قویّ و شکست ناپذیر است!»

امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان یکی از مهمترین حلقه های این زنجیر به هم پیوسته که با انقلاب بزرگ خویش مفهوم حکومت جهانی اسلام را در پیش روی ما قرار داد، در خصوص این دو مأموریت پیامبران الهی علیهم السّلام چنین می فرماید:

«انبیاء هم که مبعوث شدند برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به این که چیزی نیستیم و علاوه بر آن مردم را، ضعفاء را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیاء این دو شغل را داشته اند. شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج می کنند، از اسارت خودش خارج کنند (که شیطان بزرگ است) و مردم و ضعفاء را از گیر ستمگران نجات بدهند... این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت و در عمل خود رسول الله می بینیم. دعوت به معنویات الی حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او و بعد هم اقامه عدل.» [35]

7. مُلک عظیم آخرالزمان

این موضوع از خلال بررسی تاریخ زندگی و دعوت پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم علیهم السّلام نیز به روشنی قابل برداشت است. در روایت است که عزم این بزرگواران مربوط به اقرار به اهل بیت علیهم السّلام تا مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است. [36] در این صورت بایستی عزم و همت آنان را تلاش برای تهیه مقدمات حکومت جهانی اسلام تلقی نمود. از همین رو است که می بینیم در دوره هر کدام از این پیامبران اولوالعزم مرتبه ای از این حکومت محقق می شود. پس از پایان توفان و هبوط نوح علیهم السّلام، در روایت ذکری از «دولت نوحی» به میان آمده است. [37] همچنین در پایان دوره انبیاء منسوب به ابراهیم خلیل، یوسف پیامبر علیه السّلام به حکومت می رسد. خداوند در قرآن کریم [38] این حکومت را «تمکّن در زمین» نام نهاده که به نظر می رسد سطح آن بایستی از «دولت» که در زمان نوح نبی علیه السّلام محقق شد بالاتر باشد. همچنین قرآن کریم از زبان یوسف پیامبر علیه السّلام، این تمکن را بخشی از «مُلک» دانسته، که نشان می دهد [39] در آن تاریخ هنوز ملکی به طور کامل محقق نشده بوده است.

تحقق ملک در تاریخ انبیا مربوط می شود به پایان دوره موسوی که به موسای کلیم علیه السّلام به عنوان اولوالعزم سوم منسوب است و در ملک سلیمان نبی علیه السّلام، این برترین نوع حکومتی است که به تصریح قرآن کریم و درخواست سلیمان علیه السّلام [40] در پی تعلیم الهی در زمین تا پیش از ملک نهایی آخرالزمان واقع شده است. سرنوشت خاص عیسی علیه السّلام به عنوان اولوالعزم چهارم سبب شده است که پس از او نتوانیم انبیایی را به او نسبت دهیم، ضمن این که این پیامبر بزرگ همچنان در قید حیات بوده و از جمله کسانی خواهد بود که در آخرالزمان باز خواهند گشت. سرانجام، پیامبران اولوالعزم به گل سرسبد خلقت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم ختم می شوند، که ملک منسوب به ایشان مُلک آخرالزمان خواهد بود. واژه «مُلک» کمترین واژه ای است که می توان بر این حکومت عظیم اطلاق نمود. این واژه می تواند بیانگر حکومتی در زمین باشد که ضمن آبادسازی ظاهری زمین و دنیا، آن را برای اتصال به ملکوت آماده می کند. این ملک که در عالم ملکوت نیز استمرار خواهد داشت، دربرگیرنده دیگر واژه ها از جمله دولت، حکومت و تمدن می باشد. از این رو است که می توان با توجه به خاستگاه قرآنی آن، این واژه را مناسب ترین واژه برای بیان حکومت آخرالزمان دانست.

البته باید توجه داشت که استفاده از واژه ملک در قرآن کریم منحصر به حکومت انبیا نیست. نمرود در محاجه با ابراهیم علیه السّلام [41] و فرعون در محاجه با موسی علیه السّلام [42] در برابر مردم، خود را صاحب ملک دانسته اند. همچنین پادشاه مصر در زمان یوسف پیامبر علیه السّلام«مَلِک»خوانده شده است. [43] در برابر این گروه، در قرآن کریم، یوسف [44]، طالوت [45]، داود [46]، سلیمان [47]، و امت موسی [48] علیهم السلام دارای ملک معرفی شده اند که همگی مربوط به بنی اسرائیل هستند. در مورد حکومت داوود پیامبر علیه السّلام نیز دو تعبیر شدّ و استحکام بخشیدن به ملک [49] و خلافت در زمین [50] را علاوه بر این داریم. در یک مورد نیز تعبیر ملک عظیم [51] برای آل ابراهیم علیه السّلام بیان شده که به نظر می رسد تحقق کامل آن در آخرالزمان باشد.

از این رو در یک جمع بندی از موارد ورود این واژه در قرآن کریم می توان گفت استفاده از آن در مورد طواغیت و غیر پیامبران بر اساس ادعای ایشان یا مردم است، اما تثبیت و تأیید آن از طرف خداوند مربوط به حکومت انبیا علیهم السّلام و اولیای الهی است که در میان بنی اسرائیل محقق شده است. این ملک در میان بین اسرائیل از ملک ضعیف یوسف پیامبر علیه السّلام آغاز شده و در زمان طالوت کامل می شود. در زمان داوود پیامبر علیه السّلام، پدیده تشدید ملک را داریم که معنای دیگر خلیفة اللهی است. این ملک در زمان سلیمان پیامبر علیه السّلام به حدی می رسد که پس از او تا آخرالزمان برای هیچ کس سزاوار نیست. سرانجام ملک عظیم پیامبران علیهم السّلام، به دلیل تعمیم آن به آل ابراهیم و نه تنها آل اسحاق یا آل یعقوب، تعبیری است قرآنی از حکومت جهانی اسلام در آخرالزمان. این ملک که نمونه هایی از آن در زمان انبیای پیشین محقق شده است، بنابر آیات متعدد قرآن کریم مستند است به ملک الهی که محدوده آن آسمان ها و زمین است. [52] و این همان معنای اتصال ملک به ملکوت در آخرالزمان است که پیشتر بیان شد. در قیامت کبری نیز در آن هنگام که همه در برابر خداوند قرار می گیرند سخن از ملک است. [53]

8. مأموریت شیطان

اینک، با توجه به تقابل دو جریان حق و باطل و سرپرستی جریان باطل از سوی شیطان، طبیعی است که شیطان نیز بر اساس تبعیت باطل از حق، مأموریت و رسالت خویش را در مقابله با این دو مأموریت انبیا تعریف نماید. به نظر می رسد تاکنون در مورد مأموریت نخست شیطان یعنی گمراه نمودن انسان ها و دچار نمودن آنها به اسفل سافلین و زندگی خاکی تأمل قابل توجهی صورت گرفته باشد، اما باید بدانیم که شیطان رجیم، جنود و حزب را تنها برای این مأموریت نمی خواهد. او مأموریت دیگری نیز دارد که عبارت است از مقابله با تشکیل ملک عظیم آخرالزمان که البته یکی از راه های آن تلاش برای مستقر ساختن حکومتی جهانی و فراگیر از سوی حزب او است که از آن می توان به جهانی سازی شیطانی یا به بیان این نوشتار تمدن شیطانی تعبیر نمود. موضوع جهانی سازی در دوران معاصر در این چارچوب قابل تحلیل است.

در میان قسم هایی که شیطان برای مقابله با جریان حزب الله و هدایت انسان یاد کرده است قسمتی وجود دارد که می تواند برای اثبات بیشتر این مدعا مفید افتد:

«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ [54] شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سرراه راست تو می نشینم.»

شیطان قسم خورد که در برابر صراط مستقیم می ایستد. این اصطلاح در سوره حمد به راه کسانی اطلاق می شود که خداوند به آنان نعمت داده ولی بر آنان غضب نکرده است. در مقابل این گروه کسانی هستند که خداوند به آنان نعمت داد، اما به دلیل ناسپاسی مورد غضب خداوند واقع شدند. تنها قومی که در قرآن کریم از آنها به این ویژگی یاد شده قوم بنی اسرائیل هستند که مأموریت داشتند تا دین خدا را جهانی سازند، اما به دام شیطان افتادند و به حزب او پیوستند. آیات دیگری در قرآن کریم این قوم و وابستگان به آنان را به عنوان مصداق روشن حزب شیطان معرفی می کند. [55] روایاتی [56] نیز در تأیید این نکته ذیل سوره حمد در تفاسیر گوناگون وارد شده است. همچنین روایاتی که صراط مستقیم را ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام معرفی می نماید [57]، می تواند دال بر همین معنی باشد.

نکته ای که در خصوص این دو مأموریت شیطان شایان توجه می نماید این است که به نظر می رسد فلسفه خلقت این موجود لعین با مأموریت دوم سازگاری بیشتری داشته باشد، اگرچه در خصوص انبیاء علیهم السّلام این مأموریت بسترساز مأموریت نخست پیامبران علیهم السّلام به شمار می رود. مؤید این مطلب روایاتی است که ذیل آیات مربوط به مهلت خواستن ابلیس آمده است:

«قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْم الْوَقْتِ المَعلُومِ [58] ابلیس گفت ای پروردگارم! پس مرا تا روزی که مردم برانگیخته می شوند مهلت بده. خداوند فرمود: یقیناً تو از مهلت داده شدگانی تا یک وقت و روز معلوم.»

شیطان از خداوند مهلتی تا روز قیامت خواست، اما خداوند او را تا روز وقت معلوم مهلت داد. این روز در روایات، روز قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم دانسته شده است. امام صادق علیه السّلام نقل شده است که در مورد این روز فرمودند:

«روز قیام قائم ما است. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند در مسجد کوفه است. در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: ای وای از خطر امروز! قائم پیشانی او را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد.» [59]

بر اساس این گروه آیات و روایات فلسفه وجودی شیطان با مستقر شدن ملک آخرالزمان به پایان می رسد و دیگر نیازی به حضور این موجود خبیث برای معنی دار شدن آفرینش نیست. اگر کارکرد شیطان تنها وسوسه برای مقابله با رشد و تعالی انسان بود، و برای او مهم نبود که این انسان ها در آخرالزمان در زمین حکومتی جهانی تشکیل دهند یا نه، پس از استقرار این حکومت نیز می بایست به کارشکنی های خود ادامه دهد. اما با از میان رفتن شیطان در روز وقت معلوم در می یابیم که از لحاظ نظام آفرینش کارکرد او تا این روز به پایان می رسد. توجه به این مأموریت شیطان می تواند تحول قابل ملاحظه ای در مطالعات مربوط به دوران معاصر ایجاد نماید.

البته در این جا یک نکته شایسته تذکر و تأمل بیشتر می نماید و آن این که این دو هدف و مأموریت چه در مورد انبیا علیهم السّلام و چه در مورد شیطان، دو مفهومی نیستند که در عرض یکدیگر مطرح شوند. همان گونه که گذشت، هدف دوم به عنوان بستری برای تحقق هدف نخست مطرح شده است و به هر حال مأموریت اصلی هر دو گروه در نهایت محقق ساختن یا مقابله با هدف نخست یعنی رساندن انسان به اعلی علیین است. در خصوص اهمیت مأموریت دوم شیطان این گونه است که شیطان نقش زمینه سازی این مأموریت را به خوبی می داند و در واقع تمام تلاش خود را به کار می بندد تا این مقدمه مهم و سرنوشت ساز شکل نگیرد. اما با محقق شدن، آن، تمام امیدها و تلاشهای شیطان یکسره نقش بر آب می شود. و از همین رو است که در این روز فریاد «وای از خطر امروز» سر می دهد. این موضوع اهمیت و نقش تشکیل ملک جهانی اسلام را در فرایند تعالی انسان و جریان معاد گوشزد می کند.

قسمت قبلی این مقاله : تبیین رابطه معاد و مهدویت و مأموریت شیطان (1)

تنظیم : www.vaezoon.ir

به نقل از : www.harfeakhar.com