از بزرگ ترين و شكننده ترين انحرافاتي كه در جامعه اسلامي رخ داد و براي هميشه بشريت را محروم ساخت، انحراف از مسير امامت بود. اگر جامعه بعد از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله جايگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حدّ نمايندگي قبيله اي و قومي و حداكثر رهبري سياسي تنزّل نمي دادند. اجازه نمي دادند كه كساني بر آن جايگاه تكيه بزنند كه هيچ گونه شايستگي و لياقت در وجود آنها نبود. با اينكه پيامبرصلي الله عليه وآله نهايت تلاش خود را براي معرّفي امامت و امامان انجام داد، با اين حال، اكثريت جامعه اسلامي مقام امامت و امامان را آنچنان كه بايسته است، نشناختند و اين عدم شناخت، چه در زمان خود رسول اكرم صلي الله عليه وآله و چه بعد از آن حضرت، پيامدهاي ناگواري در پي داشت و زيانهاي سنگين علمي و فرهنگي بر جامعه اسلامي تحميل نمود. (1)
دفاع امامان از امامت
امامان معصوم آنجا كه شرايط را مناسب نديدند، از اداره جامعه به صورت مستقيم، كنار رفتند؛ امّا در تبيين مقام امامت و عظمت امامان هرگز كوتاهي نكردند. علي عليه السلام كه براي حفظ وحدت جامعه اسلامي به ظاهر از خلافت كنار رفت و سالها سكوت را اختيار كرد، در تبيين مقام امامت هرگز كوتاه نيامد و بارها به حديث غدير و منزلت استدلال كرد و سخنان بسيار بلندي را درباره عظمت امامت و امامان بيان فرمود. همين طور امامان ديگر نيز جانانه ترين دفاعها و ژرف ترين سخنان را درباره جايگاه امامت بيان نموده اند، از جمله حضرت موسي بن جعفرعليه السلام با اينكه سالها در زندان بود و تا مرز شهادت پيش رفت، در تبيين حقيقت امامت هرگز كوتاهي نكرد و لحظه اي غافل نگشت. آنچه پيش رو داريد، نگاهي است به جايگاه امامت و دفاع از آن، از ديدگاه امام هفتم عليه السلام .
زمين، خالي از حجّت نيست
در بينش ژرف تشيّع، امام و حجّت الهي، ركن جهان آفرينش است و جهان به وجود او بستگي دارد. امام واسطه فيض الهي و مجراي رحمت اوست و آن لحظه كه زمين خالي از حجّت باشد، بساط آن به هم خواهد ريخت.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: "لَوْ بَقِيَتِ الْاَرْضُ بَغَيْرِ اِمامٍ لَساخَتْ؛(2) اگر زمين [لحظه اي ] بدون وجود امام باشد، [ساكنان خود را در كام خود] فرو مي برد." بر اساس همين مبنا است كه حضرت موسي بن جعفرعليه السلام با قاطعيت فرمود: "ما تَرَكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْاَرْضَ بِغَيْرِ اِمامٍ قَطُّ مُنْذُ قَبَضَ آدَم عليه السلام يَهْتَدِي بِهِ اِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ الْحُجَّة عَلَي الْعِبادِ، مَنْ تَرَكَهُ ضَلَّ وَمَنْ لَزِمَهُ نَجي حَقّاً عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛(3) خداوند از زماني كه حضرت آدم 7 را قبض روح كرد، هرگز زمين را خالي از امام رها نكرده است تا به وسيله او به سوي خداي عزيز و جليل هدايت انجام گيرد و او حجّت [خدا] بر بندگان است. كسي كه امام را رها كند، گمراه شده و كسي كه همراه [و پيرو] او باشد، نجات يافته است. و اين، حقي است برخداوند."
در جاي ديگر علي بن راشد از موسي بن جعفرعليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: "إِنَّ الْأَرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّةٍ وَأَنَا وَاللَّهِ ذلِكَ الْحُجَّةُ؛(4) به راستي زمين خالي از حجّت نيست. و به خدا سوگند! من همان حجّتم (امام تعيين شده از جانب خدا هستم)".
زنده بودن امام
امام هفتم عليه السلام فرمود: "اِنَّ الْحُجَّةَ لا تَقُومُ لِلَّهِ عَلي خَلْقِهِ اِلاّ بِإِمامٍ حَيٍّ يُعْرَفُ؛(5) به راستي حجّت براي خدا [در زمين ] بر مردم قيام نمي يابد، مگر با [وجود] امام زنده اي كه شناخته شده باشد."
لزوم شناخت امام
حديث معروف "مَنْ ماتَ وَلَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً؛(6) هر كس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است."، از زبان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در منابع سنّي و شيعه نقل شده و مرحوم علاّمه اميني از دهها منبع سنّي آن را نقل نموده است. (7) اين روايت در منابع شيعه از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و نيز بيشتر امامان نقل شده است كه نشان از اهميّت امام شناسي دارد. در اين ميان، حضرت موسي بن جعفرعليه السلام در دفاع از امامت حق بر مسئله امام شناسي و لزوم آن تأكيد نموده است. عمر بن يزيد نقل نموده كه از ابي الحسن اوّل (امام هفتم) شنيدم، آن حضرت فرمود: "مَنْ ماتَ بِغَيْرِ اِمامٍ ماتَ مِيتَةً جاهِلِيَّةً اِمام حَيٍّ يَعْرِفُهُ؛(8) هر كس بميرد و امام زنده اي را نشناسد، با مرگ جاهلي مرده است." راوي عرض كرد: قيد "امام زنده" را از پدرت (حضرت صادق عليه السلام) نشنيدم. حضرت فرمود: "به خدا قسم فرموده واين رسول خدا است كه فرمود: "مَنْ ماتَ وَلَيْسَ لَهُ اِمامٌ يَسْمَعُ لَهُ وَيُطِيعُ، ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً؛(9) كسي كه بميرد و براي او امامي - كه از او حرف شنوي كند و پيرويش نمايد - نباشد، با مرگ جاهلي مرده است."
همچنين، سخنان حضرت موسي بن جعفرعليه السلام مي تواند ردّي بر عقايد زيديّه، اسماعيليّه، فتحيّه و واقفيّه باشد؛ چه اينكه در زمان آن حضرت، برخي گروههاي فوق همچون واقفيه امامت آن حضرت را قبول نداشتند.
عبد اللّه بن قدامه ترمذي از امام هفتم عليه السلام نقل نموده كه آن حضرت فرمود: "مَنْ شَكَّ فِي أَرْبَعَةٍ فَقَدْ كَفَرَ بِجَمِيعِ ما نَزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَتَعالي ؛ أَحَدُها: مَعْرِفَةُ الْاِمامِ فِي كُلِّ زَمانٍ وَأَوانٍ بِشَخْصِهِ وَنَعْتِهِ؛(10) كسي كه در چهار چيز شك كند، به تمام آن چيزي كه خداي تبارك و تعالي نازل نموده، كفر ورزيده است؛ يكي از آنها شناخت امام هر زمان و هر دوره با مشخصات و اوصافش مي باشد."
در اين حديث، در مورد معرفت امام به دو نكته اشاره شده است:
1. شناخت شخص امام با چهره ظاهري او؛
2. شناخت اوصاف، مقامات و عظمت امام كه در باب معرفت امام، بيشتر اين نكته مورد نظر است.
نمونه هايي از اوصاف امامان
حضرت موسي بن جعفرعليهما السلام نمونه هايي از اوصاف امامان، را بيان نموده است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
1. وجه اللّه بودن
هارون بن خارجه از امام ابو الحسن (موسي بن جعفرعليهما السلام) نقل نموده كه آن حضرت فرمود: "نَحْنُ اَلْمَثانِي الَّتِي أَريها رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله، وَنَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ بَيْنَ اَظْهُرِكُمْ، فَمَنْ عَرَفَنا عَرَفَنا وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْنا فَاَمامَهُ الْيَقِينُ؛(11) ما مثاني [و تمام قرآن و امّ الكتابي ] هستيم كه رسول خداصلي الله عليه وآله آن را [به مردم ] نشان داد. ما وجه اللّهي هستيم كه در بين شما حركت مي كنيم. هر كس ما را مي شناسد، ما را شناخته و هر كس نمي شناسد، پيش روي او يقين (قيامت) است."
2. مورد فضل الهي
حضرت كاظم عليه السلام درباره قول خداوند كه مي فرمايد: "أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسُ عَلي ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ" فرمود: "نَحْنُ الْمَحْسُودونَ؛(12) ما هستيم كه [بر اثر فضل الهي ] مورد حسد مردم واقع مي شويم."
3. وسعت علم
علم امامان، علم مكتبي و مدرسه اي يا كسبي نيست؛ بلكه علمي است "لدنّي" و الهي كه توسط امامان قبلي، و الهامات قلبي و عنايات الهي به آنها مي رسد. در اينجا به مصاديقي از اين علم وسيع و گسترده كه در كلمات حضرت موسي بن جعفرعليه السلام آمده، اشاره مي شود:
انواع علوم امام
از علي سائي از ابي الحسن الاوّل (موسي بن جعفر) نقل شده كه فرمود: "مَبْلَغُ عِلْمِنا عَلي ثَلاثَةِ وُجُوهٍ: ماضٍ وَغابِرٍ وَحادِثٍ. فَاَمَّا الْماضِي، فَمُفَسَّرٌ وَأَمَّا الْغابِرُ فَمَزْبُورٌ وَاَمَّا الْحادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَنَقْرٌ فِي الْاَسْماعِ وَهُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنا وَلا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنا؛(13)گُستره علم ما بر سه وجه [و جهت ]است: گذشته، آينده و پديدشونده (حال). امّا گذشته، پس [براي ما توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و امامان قبلي ] تفسير شده است و امّا آينده، [در كتاب جامعه ومصحفي كه نزد ماست ]، نوشته شده است و امّا حادث و پديدشونده، از راه الهام بر دل و تأثير در گوش جلوه مي نمايد [كه هر روز و هر ساعت، مخصوصاً شبهاي قدر و جمعه، حاصل مي شود] و آن بهترين دانش ماست و [با همه اين علوم، پيغمبر نيستيم؛ زيرا ]پيغمبري بعد از پيامبر ما نيست."
علم انبيا در نزد امامان
احمد بن حماد گفت: به ابي الحسن الاوّل (امام كاظم عليه السلام) عرض كردم: "فدايت گردم! آيا پيغمبر ما وارث همه انبياست؟" فرمود: "بله." عرض كردم: "از زمان [حضرت ] آدم تا زمان خودش؟" فرمود: "خداوند پيامبري مبعوث نكرده، مگر آنكه محمد اعلم از او بوده است." عرض كردم: "عيسي بن مريم مردگان را به اذن خدا زنده مي كرد." فرمود: "راست گفتي و سليمان هم نطق پرندگان را مي فهميد و پيغمبرصلي الله عليه وآله هم بر اين مراتب توانايي داشت." (14)
امام كاظم عليه السلام مي فرمايد: "وَقَدْ وَرِثْنا نَحْنُ هذا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ ما تُسَيِّرُ بِهِ الْجِبالُ وَتُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدانُ وَتُحْيِي بِهِ الْمَوْتي وَنَحْنُ نَعْرِفُ الْماءَ تَحْتَ الْهَواءِ؛ ما وارث آن قرآنيم كه آنچه كوهها به وسيله آن حركت كند و به شهرها مسافرت شود و مردگان به وسيله آن زنده شوند، در آن وجود دارد. و ما آب را در زير هوا تشخيص مي دهيم." آنگاه ادامه داد: "و همانا در كتاب خدا آياتي است كه به وسيله آنها چيزي خواسته نشود، جز اينكه خدا به آن اجازه دهد [و هر دعايي از بركت آن آيات مستجاب شود]. علاوه بر آنچه خدا براي پيغمبران گذشته اجازه داده [و علومي كه با آنها عطا كرده است ]، همه اينها را خدا در قرآن براي ما مقرّر داشته است." همانا خداوند مي فرمايد: هيچ نهفته اي در آسمانها و زمين نيست، مگر آنكه در كتاب مبين (آشكار) موجود است." (15)و يا فرمود: "آنگاه اين كتاب را به كساني كه از ميان بندگان خود انتخاب كرده ايم، به ارث داده ايم." (16) و ماييم كساني كه خداي عزّ وجلّ انتخابمان كرده و اين كتاب را كه بيان همه چيز در آن است، به ارث به ما داده است." (17)
در روايت ديگر آمده كه هشام بن حكم مي گويد: همراه "بُرَيْهَ" خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و آنجا ابا الحسن، را ملاقات كردم. هشام داستان بُرَيْه(18) را نقل كرد و آنگاه حضرت ابو الحسن فرمود:
"اي بُرَيْه! علمت به كتاب دينت (انجيل) در چه حدّ است؟" گفت: "آن را مي دانم." فرمود: "در چه حد اطمينان داري كه معناي آن را مي داني؟" گفت: "آن را به خوبي مي دانم و بسيار به اين علم اطمينان دارم." سپس ابو الحسن عليه السلام شروع به خواندن انجيل نمود. بُرَيْهَ گفت: "پنجاه سال است كه من تو و امثال تو را مي جستم." پس بُرَيْهَ ايمان آورد و نيكو ايمان آورد و زني كه همراه او بود نيز ايمان آورد. آنگاه هشام همراه بُرَيْه خدمت امام صادق عليه السلام آمدند. هشام گفتگوي بين بُرَيْه و ابو الحسن موسي (بن جعفرعليه السلام) را براي حضرت نقل كرد و امام صادق عليه السلام فرمود: "نسل [ابراهيم و عمران ] بعضي از بعض ديگر گرفته شده و خدا شنوا و داناست." (19)پس بُرَيْه گفت: "تورات و انجيل و كتب پيغمبران از كجا به شما رسيده است؟" فرمود: "اينها از خود پيامبران به ما به ارث رسيده؛ همچنانكه آنها مي خواندند، ما هم مي خوانيم و چنانكه آنها بيان مي كردند، ما هم بيان مي كنيم. خدا حجّتي در زمينش نمي گذارد كه چيزي از او بپرسند و او بگويد نمي دانم." (20)
آگاهي به تفسير قرآن
امامان معصوم عليهم السلام به عنوان ثقل اصغر و عِدل قرآن، بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله كامل ترين و مطمئن ترين مرجع براي تفسير و فهم قرآن كريم به شمار مي روند.
يعقوب بن جعفر مي گويد: در مكّه نزد ابو الحسن (موسي بن جعفرعليه السلام) بودم. مردي به او عرض كرد: تو قرآن را به گونه اي تفسير مي كني كه ما تا حالا نشنيده ايم!
حضرت ابو الحسن عليه السلام فرمود: "عَلَيْنا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ وَلَنا فُسِّرَ قَبْلَ اَنْ يُفَسَّرَ فِي النَّاسِ، فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلالَهُ وَحَرامَهُ وَناسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ وَسَفَريْهِ وحَضَريْهِ وَفِي أَيِّ لَيْلَةٍ نَزَلَتْ كَمْ مِنْ آيَةٍ وَفِيمَنْ نَزَلَتْ وَفِيما نَزَلَتْ، فَنَحْنُ حُكَماءُ اللَّهِ وَشُهَداؤُهُ عَلي خَلْقِهِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبارَكَ وَتَعالي سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ؛(21)
قرآن قبل از مردم بر ما نازل شده و قبل از آنكه در بين مردم تفسير شود، بر ما تفسير شده است؛ پس ما حلال و حرام قرآن را، ناسخ و منسوخ آن را و آنهايي را كه در سفر نازل شده و يا در حضر (مكّه و مدينه)، و در چه شبي چند آيه نازل شده و درباره چه كسي نازل گرديده و در چه موردي نازل شده است را [دقيقاً ]مي شناسيم. پس حكماي [واقعي ] الهي و گواهان او بر خلقش هستيم و اين سخن خداوند است كه مي فرمايد: به زودي گواهي آنها نوشته مي شود و پرسش مي شوند."
آن حضرت همچنين فرمود: "فَالشَّهادَةُ لَنا وَالْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَيْهِ فَهذا عِلْمٌ ما قَدْ اَنْهَيْتُهُ اِلَيْكَ وَاَوَّيْتُهُ اِلَيْكَ ما لَزِمَني فَاِنْ قَبِلْتَ فَاشْكُرْ وَاِنْ تَرَكْتَ فَاِنَّ اللَّهَ عَلي كُلِّ شَي ءٍ شَهِيدٍ؛(22) پس گواهي از آنِ ماست و سؤال و پرسش نسبت به مشهود عليه. پس اين علمي بود كه براي تو برشمردم و آنچه بر من لازم بود، بيان كردم. اگر پذيرفتي، خدا را [بر اين آگاهي و پذيرش ] شكر كن و اگر رها كردي، خداوند بر همه چيز شاهد و گواه است."
آگاهي بر تمامي احكام
امام به عنوان مرزبان شريعت، به تمام احكام و مسائل حرام و حلال آگاهي دارد و به همين جهت، ممكن نيست از او پرسشي بشود و جواب آن را نداند، هر چند ممكن است بر اثر مصالحي در برخي موارد از بيان پاسخ صرف نظر نمايد.
از محمد بن حكيم نقل شده است كه از ابا الحسن (موسي بن جعفرعليهما السلام) پرسيدم: "آيا چيزي از حلال و حرام و يا آنچه مردم به آن نيازمندند وجود دارد كه در نزد امام پاسخي براي آن نباشد؟"
فرمود: "لا وَلكِنْ يَكُونُ عِنْدَهُ وَلا يُجِيبُ ذاكَ اِلَيْهِ اِنْ شاءَ اَجابَ وَاِنْ شاءَ لَمْ يُجِبْ؛(23) نه ولي [ممكن است ] در نزد او [پاسخ ]باشد و جواب ندهد، [زيرا] اين امر به دست اوست [و او بهتر مي داند] و اگر خواست، جواب مي دهد و اگر نخواست، جواب نمي دهد."
شبيه همين روايت را صفوان بن يحيي از امام هفتم عليه السلام نقل كرده است. (24)
محمد بن حكيم از ابو الحسن (موسي بن جعفرعليه السلام) نقل نموده كه حضرت فرمود: "همانا كساني كه قبل از شما بودند با [عمل به ] قياس هلاك شدند. به راستي خداي تبارك و تعالي نبي خود [پيامبر خاتم را ]قبض روح نكرد، مگر آنكه [قبل از آن ] دينش را در حلال و حرام كامل نمود و آنچه شما در زندگي به آن نيازمنديد و يا بعد از مرگ به او و اهل بيتش استغاثه كنيد، براي شما آورده است و تمامي آنها "مُصْحَفٌ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتّي أَنَّ فِيهِ لَأَرْشُ خَدْشِ الْكَفِّ؛ مصحفي [و كتابي ] در نزد اهل بيت اوست كه حتي در آن، ارش خشي كه بر كف دست مي افتد، وجود دارد." آنگاه فرمود: "ابو حنيفه، لعنت خدا بر او باد! از كساني بود كه مي گفت: علي چنين گفته، و من چنين مي گويم [و خود را در مقابل علي عليه السلام جامع علوم مطرح نمود]." (25)
علم غيبي
از اموري كه امامان با عنايت خداوندي به آن آگاهي دارند، علم غيبي و آگاهي سرگذشت افراد در گذشته و آينده و حال است. در اين زمينه نيز روايات فراواني داريم كه در ذيل به بيان يك نمونه بسنده مي كنيم:
سيف بن عميرة مي گويد: از عبد صالح ابو الحسن (موسي عليه السلام) شنيدم كه خبر مرگ مردي را مي داد. با خود گفتم: آيا او مي داند كه آن مرد چه زماني مي ميرد؟ پس حضرت با حال غضبناكي فرمود: "قَدْ كانَ رُشَيْدُ الْهِجْرِي يَعْلَمُ عِلْمَ الْمَنايا وَالْبَلايا فَالْاِمامُ اَوْلي بِذلِكَ؛ رشيد هجري علم مرگها و مصيبتها را مي دانست و امام [معصوم ] به طريق اولي بايد علم به مرگها و بلاها را بداند." (26)
افزايش علم
چنانكه قرآن به پيامبرصلي الله عليه وآله دستور داده كه دعا كند: "رَبِّ زِدْنِي عِلْماً"؛(27) "خدايا! بر دانشم بيفزاي!" اين كلام، نشان از آن دارد كه بر علم پيامبر افزوده مي شود و امامان نيز چنين اند. مخصوصاً در شبهايي چون شب قدر و جمعه، علم آنها افزايش مي يابد كه در اين زمينه، روايات فراواني وارد شده است. (28) از جمله در كافي حضرت موسي بن جعفرعليهما السلام از پدر بزرگوارش حضرت صادق عليه السلام نقل نموده كه آن حضرت فرمود: "لَوْلا اَنَّا نَزْدادُ عِلْماً لَأَنْفَدْنا؛(29) اگر علم ما افزايش نيابد، به پايان مي رسيم."
پی نوشت :
1) برخي نمونه ها، در مقاله امام شناسي از ديدگاه امام هشتم عليه السلام، مجلّه شماره 40 مبلّغان، ص 42 - 44 آمده است.
2) كمال الدين، صدوق، قم، جامعه مدرسين، 1405 ق، ج 1، ص 204، باب 21، ح 1؛ علل الشرايع، صدوق، بيروت، دار البلاغه، بي تا، ص 196.
3) علل الشرايع، همان، ج 1، ص 197، ح 11؛ اعلام الهدايه، المجمع العالمي، اهل البيت عليهم السلام، اوّل، 1422 ق، ج 9، ص 215.
4) اعلام الهداية،همان؛ الاختصاص، شيخ مفيد، مكتبة بصيرتي، ص 269.
5) الاختصاص، همان، ص 269؛ اعلام الهداية، همان، ص 213.
6) بحار الانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، ج 1، ص 362، ح 39.
7) الغدير، علاّمه اميني، دار الكتب الاسلاميّة، ج 10، ص 358 - 360.
8) بحار الانوار، ج 23، ص 92.
9) الاختصاص، شيخ مفيد، ص 268؛ روزگار رهايي، كامل سليمان، ج 1، ص 85؛ اعلام الهداية، ص 216.
10) اعلام الهداية، ص 215؛ الاختصاص، ص 269.
11) البصائر، ص 66؛ اعلام الهداية، ج 9، ص 213.
12) اصول كافي، يعقوب كليني، ج 1، ص 206؛ اعلام الهداية، ج 9، ص 213.
13) اصول كافي، عربي، ج 1، ص 264؛ اصول كافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، دار الكتب الاسلاميّة، ج 1، ص 393، ح 1.
14) رعد / 29.
15) نمل / 75.
16) سبأ / 29.
17) اصول كافي، همان، ج 1، ص 327 - 329.
18) بُرَيْهَ، مصغّر ابراهيم است در برخي نسخ كافي، "بُرَيْهَةَ" آمده است. وي از دانشمندان بزرگ هفتاد ساله مسيحي بود.
19) آل عمران / 34.
20) اصول كافي، ج 1، ص 329 - 330.
21) اعلام الهداية، ج 9، ص 214.
22) بصائر الدرجات، ص 198؛ اعلام الهداية، همان، ص 215.
23) البصائر، ص 44؛ اعلام الهداية، ص 216.
24) همان.
25) البصائر، ص 147؛ اعلام الهداية، ج 9، ص 217.
26) بصائر الدرجات، ص 264؛ اعلام الهداية، ج 9، ص 214.
27) طه / 114.
28) ر.ك: همان، ص 372 - 374.
29) همان، ص 374.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره93.