0

خاطرات جانباز آزاده ميكائيل احمدزاده( خاطرات واپسین روزهای جنگ تحمیلی و اسارتگاه مخوف تکریت)

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

خبر تبادل اسرا
جمعه 24 دی 1389  2:00 PM

عراق كه حمله نيروهاي غربي را حتمي مي ديد مي بايست تمام توان خودرا به جبهه كويت معطوف مي داشت لذا عجولانه قرارداد 1978 الجزاير را تمام وكمال پذيرفت و براي رهائي از مسئوليت بزرگ نگهداري هزاران تن از اسير جنگي ايراني در عراق و براي خلاصي از مشكلات تصميم خودرا گرفت .

به روزهاي آخر اسارت نزديك مي شديم ، همه كلافه شده بوديم ،مشكلات روحي زياد شده بود و همه عصبي بودندو  بعداز رحلت جانگداز امام هيچ اميدي براي باز گشت نداشتيم ، و فكر مي كرديم مسئله تبادل اسرا از ياد دولت مردان ايران رفته و يا نمي توانند در نبود امام كار اساسي انجام دهند.

چند روزي بود كه نگهبانان و فرمانده عراقي مي گفتند عنقريب خبر خوشحال كننده به شما خواهيم داد و همه تكرارمي كردند.

دريك روز سرد زمستاني كه صبح بود ما مشغول اصلاح سر وصورت بوديم ، خودم من خيلي عصباني بودم در آن هواي سرد يك تيغ براي دو نفر آن هم براي سرها و صورت داده بودند و در اثر سردي هوا تيغ ها كار نمي كردند و سرهمه خوني شده بود و همه درد مي كشيدند . ناگهان صداي بلند گوها بلند شد ... صداي صدام حسين بود كه سخنراني مي كرد ، اسرا خواستند سرو صدا كنند تا صداي صدام شنيده نشود ، عراقي ها گفتند خبر مهم براي شماست گوش كنيد آنگاه همه گوش داديم ، صدام به عربي گفت : كه عراق  مندجات كامل قرارداد 1978 الجزاير را به رسميت مي شناسد و تبادل اسرا به زودي آغاز خواهد شد ، ودشمني ايران وعراق پايان يافت.

آنگاه همه از فرط خوشحالي فرياد كشيدند و صداي الله و اكبر بر آسمان برخاست، عراقي ها با خوشحالي فرياد زدند ديگر تمام شد ديگر تمام شد، آنها بيشتر از ما شادماني مي كردند و حق هم داشتند صدام زندگي همه جوانان عراقي را تباه كرده بود و آنها كه بعضاً داراي مدارك مهندسي و غيره بودن چندين سال بود كه در سربازي بسر مي بردند و همه را از زندگي انداخته بود ، آنها مي رقصيدند و مي خنديدند، و از ما خواستند اكنون كه صلح شده كاري نكنيد كه همه پشيمان شويد ، و گفتند: چند روز بعد نمايندگان صليب سرخ جهاني از اردوگاه بازديد و آمارگيري خواهند كرد.

خبر آمدن صليب سرخ به اردوگاه براي عراقي ها مهم جلوه مي داد ، لذا جلسه اي گذاشتيم كه علت چيست ؟ و چه خواهد شد؟ و نيز وظيفه اسرا هنگام آمدن صليب سرخي ها چيست ؟ در بين ما يك ستوانيار كه مدت 29 سال خدمت داشت و در زمان شاه نيزبه عنوان نيروي حافظ صلح  در لبنان حضور داشت .

 تجربيات ارزنده ي داشت كه ما را راهنمائي كرد و از وظايف و اختيارات جهاني اين موسسه مارا آشنا كرد.

ايشان افزود ما بايد تمام بد رفتاري هاي عراقي ها را موبه مو به نمايندگان صليب گزارش دهيم ، تا آنها به جوامع سازمان ملل منتقل دهند و حقوق از دست رفته هزاران اسير در بند و آن همه شهيد ديار غربت براي همه آشكار شود و بدانند كه عراقي ها چه كارهائي كه نكردند، افزودكه اختيارات اين نمايندگان بسيار وسيع و مهم است ، اگر گزارشي عليه عراق تهيه كنند مي تواند دولت مردان عراق را در جوامع بين المللي تحت فشار قرار دهند ، و رفتار ايراني ها با اسراي عراقي نيز مقايسه گردد، لذا وظيفه مهم و خطير بر گردن همه ما هاست كه مردانه و شجاعانه بدون واهمه همانند گذشته ها تمام جنايات اين بعثي ها باز گو كنيم تا جهان شاهد رفتار غير انساني آنان گردد، تبادل اسرا شروع خواهد شد ومارا چند روز كمتر يا بيشتر رها خواهند ساخت ليكن اين حركات چاپلوسانه و رياكارانه نبايد مارا از رساندن پيام شهداي دربند غافل كند.

گفتگو ها و زمزمه ها هرگوشه ادامه داشت، اسراي غيور تصميم خودرا گرفته بودند كه هنگام مراجعه نمايندگان صليب تمام جنايات و رفتارهاي غير انساني را براي آنها گزارش دهند ، و براي اين موضوع چند نفر را كه بيان خوبي داشتند و حتي به زبان انگليسي مسلط بودند انتخاب و موضوعات افشاگرانه را ياد آوري و تمرين مي كردند.

       عراقي ها براي حسن نيت آن شب اجازه دادند كه در بيرون اردوگاه بسر ببريم ، بعد از چند سال براي اولين بار ستارگان را در آسمان سراسر ظلم و ستم عراق به چشم ديديم ، فكر نمي كردم كه ديدن ستاره ها آنقدر خوشايند باشند ، بيرون از آسايشگاه براي همه مي چسبيد و احساس مي كرديم پرواز مي كنيم .

اتز فرداي آن روز پاي چند نفر به اردوگاه باز شد آنها نمايندگان سازمان منافقين خلق بودند كه مي گفتند: شما ايراني ها براي پيوستن به اين سازمان و براي رسيدن به زندگي تازه و خوب در كشور فرانسه و يا ادامه تحصيل و يا ملحق شدن به سازمان اعلام كنيد تا همان روز از اردوگاه خارج كنند.كه با مخالفت و انزجار شديد اسرا ازاين سازمان منحوس جرات نكردند به داخل اردوگاه پا بگذارند و سخنان خودرا بوسيله عراقي ها نقل قول مي كردند، منافقين دست از تلاش براي ايجاد نفاق و جذب نيرو وخدشه دار كردن جمهوري اسلامي و تبليغات عليه ايران برنمي داشتند .

      آنها يكسال پيش هم كه اسرا متحمل سخت ترين مجازات ها در آن شرايط بسيار به سر مي بردند ، با اين افكار كه اكنون ايراني ها در اثر فشار هاي سخت عراقي ها حاضر خواهند شد به منافقين بپيوندند ، وارد اردوگاه شده بودند و با تبليغات واهي سعي كردند عده ي را با خود ببرند ، در اين ميان يكي ويا دو نفر را با وعده ها ي زياد دودل كرده بودندكه به آنها ملحق شوند ، اما با تذكرات به جا وآگاه ساختن ترفند و شگرد منافقين  ،جو ميهن پرستي و ايمان به اعتقادات  مذهبي حاكم بر اردوگاه چنين اجازه اي را به منافقين نداد وآخر هم بدون نتيجه و سر افكنده از اردوگاه خارج شدند.

      ديگر رفتار عراقي ها بسيار ملايم شده بود تردد به دستشوئي و ساير آسايشگاه ها آزاد بود مي توانستيم با اسراي آسايشگاه رويروئي كه 20 متر فاصله داشت بعد از 26 ماه صحبت كنيم و با همديگر قدم بزنيم ، روزنامه هاي عراقي به آسايشگاه ها مي رسيد ، كه ايران و عراق موافقت كردندكه روزانه 990 نفر اسير ايراني و عراقي از طريق مرز خسروي تبادل شود و از تاريخ 27 مرداد آغاز خواهد شد چند روز بيشتر ماقي نمانده بود.

اسرا هركدام با پارچه ها و هرچه امكان داشت اقدام به درست كردن و تهيه سوغاتي و يادگاري از سالهاي اسارت مي كردند. تسبيح هاي گوناگون ، جا نمازي ها ، گردنبندهاي مختلف از سنگ و چوب و شيشه و كيف هاي پارچه اي و گيوه هاي مختلف از صنايع دستي بودند و هركسي هم هديه اي براي يادگاري به همديگر مي دادند كه بهد از سالها زندگي در گنار هم در هر گوشه ايران اسلامي به ياد هم باشند و يكديگر و الخصوص روزهاي اسارت را از ياد نبرند ، اسرا به همديگر آدرس مي دادند و دست در گردن همديگر قدم مي زدند گويا اكنون كه بعد از سالها انتظار و سختي نمي خواستيم از يكديگر جدا شويم ، بي اغراق مي گويم ما با يكديگر از خانواده هم نزديك تر بوديم در دوران بيماري و غم واندوه و بي كسي يار و غم خارهم بوديم و از همديگر مانند پرستار نگهداري مي كرديم و دوري از خانواده و وطن را با انس گرفتن به هم سپري كرده بوديم ، جدا شدن بسيار سخت بود ، واز اينكه بعداز آن همه روزهاي سراسر تلخ اما خاطره انگيز و پرافتخار  جدا مي شديم گريه مي كرديم .

     اميد به زندگي دوباره در بين اسرا بيشتر شده بود ، همه مانند مسافري كه مي خواهد از سفر برگردد آماده برگشتن بوديم، در اين فرصت تعدادي از نگهبانان كه رفتار خوبي با ما داشتند و حساب آنها از بعثي ها جدا بودند نزد ما مي آمدند و ملتسمانه مي خواستندكه آنهارا براي رضاي خدا ببخشيم ، آنها آدرس مي دادند و آدرس مي گرفتندكه بعداز صلح همديگررا ملاقات كنيم ، بخدا سوگند كه تعدادي از عراقي ها هم گريه مي كردند، كه ما از آنها جدا مي شويم چون رفتار و كردار ما آنها را سخت تحت تاثير گذاشته بود ، با صراحت تمام مي گفتند ما دوستتان داشتيم ، اما بعثي ها نمي گذاشتند رفتار خوب با شما داشته باشيم ، ماهم خانواده اي اسير درايران داشتيم هروقت شمارا اذيت مي كرديم در باطن وجدانمان  ناراحت مي شد.

صحنه هاي بسيار زيبا از عواطف انساني بوجود آمده بود ، ما هم مي خواستيم آنها بدانند كه ما شرايط آنها را درك مي كرديم وهرچه تنبيه و شكنجه شديم با جان و دل پذيرفتيم و ناراحت نيستيم ولي ناراحتي ما از حركات زشت و اهانت هاي بعضي از آنها به كشور ورهبر و مقدسات مابوده كه قابل بخشش نبوده وتا آخر عمر فراموش نخواهيم كرد  .

     از آنها مي پرسيديم شما كه ادعاي مسلمان بودن داشتيد و بيشترين امامان در كشور شما زندگي كردند شهيد شدند مي بايست به مسائل مذهبي بيشتر از ما معتقد مي شديد چرا مارا شكنجه مي كرديد ؟ چرامارا گرسنه و تشنه مي گذاشتيد؟ چرا در هنگام نماز و دعا برسر ما مي ريختيد و همه را ضرب وشتم مي كرديد؟ چرانمي گذاشتيد مراسم مذهبي بگيريم ؟ چراپيرمردان مارا آنگونه شكنجه مي كرديد ، لااقل فكر مي كرديد جاي پدر تان است ، چرا رحم و مروت نداشتيد ؟ آيا مابا اسراي عراقي اينگونه رفتار مي كرديم ؟ وهزاران سوال و دليل و مدرك براي عراقي ها مي آورديم و آنها را از كرده خود پشيمان مي نموديم و همه سر افكنده شده تنها يك چيز مي گفتند : ما اختيار نداشتيم زير نظر بوديم و اگر لغو دستور مي كرديم به سختي مجازات مي شديم .

آنچه كه مهم بود تاثيرگذاشتن حس وطن پرستي و علاقه به نظام مقدس جمهوري اسلامي كه در آن ديار غربت اتحاد و همبستگي وانسجام خودرا ازدست نداديم و با هماهنگي كامل هرگونه ترفند دشمن را در نطفه خفه كرديم و دشمن را مجبور كرديم كه مارا تحسين كنند و بر رشادت و از جان گذشتگي ما با ديده احترام بنگرند و براي ساير هم وطنانشان نيز بازگو كنندكه ايراني ايراني است ،رهبر ايران رهبري مدير و از اولياي  بزرگ ديني بوده و با درايت و شجاعت خويش در مقابل جهان كفر به سربلندي كوه ايستادو  ملت ايران جداي از ساير ملت هاست ، ملت ايران فرزندان صبور وشجاع را پرورش داده و خواهد داد ، ونام ايران را در سراسر گيتي آوازه خواهد كرد  ،ما رفتني شده بوديم ولي آن عراقي هاي بيچاره خودرا براي جنگ ديگر آماده مي ساختند ، شايد كه انتقام خون هاي ريخته شده و اسراي دربند در جبهه كويت توسط غربي ها گرفته خواهد شد.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها