0

خاطرات جانباز آزاده ميكائيل احمدزاده( خاطرات واپسین روزهای جنگ تحمیلی و اسارتگاه مخوف تکریت)

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

انتقام از منافقين خلق در اردوگاه اسراي جنگي
جمعه 24 دی 1389  1:48 PM

چند ماهي نگذشته بود كه سازمان منافقين خلق اقدام به تبليغات منفي براي جنگ رواني و هم سو نمودن اسرا نمودند.

آنها مي پنداشتندكه اكنون اسرا كه در وضعيت بسيار سختي هستند حتماً از علايق و خواسته هاي خود عدول كردند و پشيمان هستند،و بهترين فرصت براي جذب نمودن نيرو وايجاد نفاق بين ما مي باشد.

آنها نشريا ت  مختلف را بين آسايشگاه ها پخش مي كردند تا اسراي ايراني بخوانند ، عكس ها و پوستر هائي به آسايشگاه ها مي فرستادند . وخودشان جرات نمي كردند وارد اردوگاه شوند چون مي ترسيدند. اسراي بيدار دل تمام نشريات و پوستر ها را پاره پاره مي كردند و دور مي ريختند وحتي عده اي هم توسط سربازان عراقي بسختي تنبيه مي شدند . آنها ناراحت نمي شدند چون مي دانستندكه چكار مي كنند.

روزي براي گرفتن غذا به آشپزخانه كه وسط دو محوطه بزرگ اردوگاه قرار داشتيم رفتيم ديديم كه تعدادي با لباس هاي شخصي مانند لي و پيراهن هاي رنگارنگ و مدل دار براي گرفتن غذا از آن قسمت اردوگاه آمدند .

نمي دانستيم آنها چه كساني هستند چون صحبت كردن باهم در بيرون مجازات داشت و عراقي ها بشدت كنترل مي كردند . پيش خود تصور مي كرديم كه آنها ايراني هستند وتازه از شهرهاي ايران اسير گرفته شدندو يا اينكه آنها ايراني هاي مقيم عراق هستندكه صدام آنها را ازروي دشمني به آْنجا آوردند .

در بين اسراء يك پزشكي بود كه كارهاي ساده مانند پانسمان و تجويز قرص سردرد و سرما زير نظر عراقي ها را به عهده داشت و اتاق او در قسمت اين تازه وارد ها قرار داشت .

هنگام ظهر كه دكتر به آسايشگاه آمد خبر داد اين شخصي ها منافقين خلق هستند و نمي دانم براي چه منظوري به اردوگاه آوردند.

هركس چيزي مي گفت : مثلاً اينكه صليب سرخ عراق را زير فشار گذاشته و عراق كه ديده صليب سرخ مي خواهد آمار گيري كند براي بيشتر نمودن تعداد آنهارا بصورت موقت به آنجا آوردند. يا اينكه منافقين با عراقي ها در گير شدند و صدام گفته آنها را دستگير ومانند اسيرنگهداري شوند.

ولي نظريه سوم معقول تر بود منافقين مي خواستند با اين ترفند كه آنها هم درراه وطن اسير شدند با اسراي جنگي رابطه دوستي بگذارند آنگاه اهداف خود كه ايجاد نفاق و تفرقه بين اسرا و مخالفت با نظام جمهوري اسلامي ، تخليه اطلاعاتي ، جذب نيرو از بين اسيران دربند اقدام كنند.

اما وجدان بيدار اسراي غيور كه خيانت هاي اين منافقين خائن در همكاري با دشمن ملي  به چشم ديده و حتي اذيت و آزار شان را لمس كرده بودند هرگز اجازه و تحمل ديدن آنها را نداشتند .

حضور خائنين و خطرات آنان سريعاًدر همه اردوگاه پيچيد .جلسات سري تشكيل شد همه عقيده داشتند نبايد اجازه بدهيم  اين منافقين خلق آزادانه در جلوي چشمان ما ظاهر شوند و براي ايراني لكه ننگ است كه با آنها همكاري كنيم دشمنان عراقي بما مي خندند، تبليغات متقابل شروع شد و هر آنچه كه منافقين و عراقي ها مي بافتند با درايت و آگاهي چند نفر پنبه مي شد. خبرچين ها كه در آسايشگاه ها هم وجود داشت اخبار را به عراقي ها منعكس مي كردند و عراقي ها دنبال ما بودند كه اين جمع را از بين ببرد.

ما كار خود را انجام داده بوديم با كمك چند نفر كه رزمي كار هم بوديم به بهانه هاي مختلف در حين گرفتن غذا درگيري راه انداختند.و عراقي ها براي حمايت از منافقين اين برادران را به سختي تنبيه كردند و به داخل زندان انفرادي ( لانه سگ ) انداختند .

هدف ما هم همين بود لذا ما در حمايت از دوستان خود مورد خشم عراقي ها واقع شديم چون همه در بيرون آسايشگاه ها بودند هم صدا با ساير آسايشگاه ها به سوي عراقي ها حمله كردند.

 در گيري شروع شد ،حدود 500 نفر هم به سوي منافقين در آن قسمت اردوگاه حمله كرديم زنگ خطر اردوگاه به صدا در آمد نگهبانان ساير اردوگاه ها هم به حمايت از عراقي ها و سركوب ما هرآنچه كه در دست داشتند به اردوگاه ما مي دويدند.

نقشه كار اين بود كه در صورت رسيدن نيروي كمكي به عراقي ها عده اي از اسرا با آنها درگير شوندو بقيه خود را به منافقين برسانند. منافقين هم از دور خطر را احساس كرده بودند ولي جائي براي فرار نداشتند اسراي قهرمان براي تنبيه اين خائنين كه حيثيت و ناموس خود را براي دشمن فروخته و موجب شرمنده گي همه ما شده بودند سراز پا نمي شناختيم .واز آنها بيشتر از عراقي ها تنفر داشتيم زيرا عراقي ها را بيگانه مي دانستيم و انتظاري هم نداشتيم .

پذيرفتني نبود آنها به ما و كشورمان خيانت بكنند. برادران ايراني را در جبهه ها به قتل برسانند و اموال و ادوات و بيت المال كشورمان كه حاصل و خون بهاي مردمي رنج كشيده را در اختيار دشمن قرار دهند و گستاخانه هم بخواهند با ما رابطه داشته باشند .

خون جلوي چشم همه را گرفته بود ومي خواستيم انتقام عراقي هارا نيز از منافقين بگيريم .

اسيران روز قبل از سيم هاي خاردار تيغه هاي برنده براي اين منظور آماده كرده بودند و بقيه هم با سنگ و مشت و لگد به جان منافقين افتاديم نمي دانم چقدر طول كشيد اما اين اقدام بسيار سريع انجام شد . منافقين نمي توانستند مقابل اسراي درد كشيده و عاصي مقاومت كنند .

سرو صورت و دست وپا و دندان هاي بسيار ي از منافقين شكسته شد . صداي فرياد وناله آنها به آسمان مي رفت ؟، چندين نفر شان به حال اغما افتادند.هرجا راكه نگاه مي كردي لاشه منافقي مچاله شده بود حس مي كرد كار بسيار ثوابي را انجام داده است. وهركس از اسرا كه مي توانست ضربه كاري به آنها وارد سازد از ته دل احساس مي كرد كار ثوابي انجام داده و دين خودرا مي پردازد.

البته اين تسويه حساب از رشادت و خود گذشتگي ساير اسرا بود كه خودرا درمقابل كابل وباتوم عراقي ها سپر كرده بودند تاما به راحتي منافقين را به سزاي اعمالشان برسانيم .

نيروي كمكي عراق وارد اردوگاه شده بود واقدام به تيراندازي هوائي نمودندو تيربارهاي روي نفربرها اقدام به رگبار به بالاي سرما مي كرد. 

چون دشمن مجهزبه سازوبرگ نظامي بود مارا مجبور كردند دست از درگيري بكشيم و به ضربات شديد به داخل آسايشگاه ها ريخته درها را قفل كردند.

تمام محوطه به هم ريخته بود صداي  عراقي هالحظه ي خاموش نمي شد و اين طرف و آن طرف مي دويدند. صداي آمبولانس براي مداوا و تخليه مجروحين منافقين شنيده مي شد.

نگهبان ها هرلحظه از جلوي پنجره مارا تهديد مي كردند كه مجازات سختي در انتظار شماست .

اسرا نيز در اثر درگيري با عراقي ها و وارد شدن اجسام مختلف بر سرو كول مجروح و خوني شده بودند ولي همه شاد خندان بوديم زيرا موفق شده بوديم تلافي چند سال اسارت را از خائنين بگيريم و احساس مي كرديم انتقام كوچكي از دشمنان قسم خورده مردم ايران گرفتيم.      

اين حركت ما موجب شدكه شبنه منافقين را از اردوگاه خارج وبه يك مكان نامعلوم ديگر انتقال دهند.                                                                                                                                    

عراقي مارا مجازات سختي كردند وچندين روز از غذا وآب و نياز هاي اوليه ما كاستند. و هرروز چند نفر را براي بازجوئي و شكنجه بيرون مي كشيدند.

اما ما پيروز ميدان شديم چند روز بعد خود عراقي ها هم گفتند كار شما بسيار خوب بود اگر ماهم شرايط شما را داشتيم همين كاررا مي كرديم و اضافه كردند ما به آنها با ديده حقارت نگاه مي كنيم ولي از روز اول به استقامت و اعتقادات معنوي شما حسادت مي كرديم و شما را مي ستوديم.

اما همه  فرزندان ايران و سفيران صبر و استقامت مردم مظلوم ايران آگاه بودند ودست دشمن رو شده بود به قول قديمي ها : (آنچه كه عيان است چه حاجت به بيان است)ما با پوست و گوشت خود ترفند هاي مزدوران عراقي را لمس كرده بوديم . تمام حركات عراقي ها را نقش برآب مي كرديم ، حتي چند مورد ايجاد آشوب و سرو صدا كرديم در نتيجه را به باد كتك و كابل داد ند و مدت دو روز تمام همه را در آسايشگاه ها زنداني و آب و غذا ندادند و حتي اجازه دستشوئي رفتن هم نداشتيم.

در كل از لحظه اسارت تا آزادي همه اوقات لحظه هاي پايداري و مقاومت و ايستادگي در برابر ظلم و زور گوئي عراقي ها بود كه زبان قلم از بيان آن عاجز و قاسر بود. به  اسرا همواره تاكيد مي كردم كه بايد به دشمن قسم خورده اثبات كنيم كه ماهم ايراني هستيم و فرزندان آن نياكان شجاع و غييور كه روزي بر نيمي از دنيا حكومت مي كردند و وارث تمدن بزرگ و پرچمدار نهضت خونين شيعه و خونخواهان سرورشهيدان و بالاخره ادامه دهندگان راه اسلام ناب و مطيع امر رهبر بزرگ و فرزانه قرن امام خميني و ازاين كه ما ايراني هستيم و در كشوري بزرگ شديم كه داراي فرهنگ غني و سرزميني با تمدن كهن مي باشد .

آنها نيز با ياد آوردن توانمندي  وطن مان  احساس غرور مي كردند.و همه ظواهر دروغين بعثيان را به باد تمسخر مي گرفتيم. ودر برابر فشار هاي سخت و غير انساني آنان خم به آبرو نمي آورديم و به اميد پيروزي و رهائي از دست دژخيمان صبرمي كرديم.

از حق نبايد گذشت كه ايران كشوري با امكانات خداددادي و آبادي است كه از دير باز تمام كشورهاي طمع كار چشم طمع به آن دوختند. و قابل مقايسه با كشورهاي منطقه نيست .

اكثر كشورهاي عربي از اينكه اسلام از سرزمين آنها به ايران رفته و اكنون ايرانيان پرچمدار و مسلمانان راستين در جهان شدند بخل مي ورزند . و دشمني ديرينه دارند.آنها تصور نمي كردند كه نداي اسلام راستين از سرزمين ايران بلند شود. و اين يكي از تعصبات غلط بعضي از  اعراب بود.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها