شهرهاي عراق
جمعه 24 دی 1389 1:44 PM
تعداد اتوبوس هاي حامل اسراي ايراني 33 دستگاه بود كه به سمت بغداد حركت دادند. من و سايرين با دقت تمام مناظر بيرون را نگاه مي كرديم و در ذهن خود همه نقاط و امكانات عراق را با كشورمان مقايسه مي كرديم و كنجكاوانه به هر سو نگاه مي كرديم ، من با ديد اطلاعاتي كوچكترين زوايا را نگاه مي كردم و شهرها و امكانات و مردم اين كشور را با ايران در مغزم مقايسه مي كردم ، مي ديدم عراق كشوري فقير با امكانات نامناسب مردمي با فرهنگ كم و فقير مي باشد در طول مسير كارخانه اي نديدم كشاورزي قابل توجهي هم نداشت، ساختمان هاي قديمي و كهنه خيابانهاي قديمي نشان از عقب ماندگي اين ملت داشت تقريباً بيشتر از نصف خاك عراق خاك نا مرغوب و كوير بود كه از ديدن آن حال انسان به هم مي خورد. در حالي كه ايران گلستان بود كشاورزي و صنعت در همه جا ديده مي شود.
از داخل شهر ها كه مي گذشتيم عراقي ها مارا فحش مي دادند و تعدادي هم ديده مي شدند كه از اسير شدن ما ناراحت بودند. ولي اكثراً خوشحال بوده و پاي كوبي و شادماني مي كردند.
به شهر تاريخي بغداد رسيديم واز كنار دارالسلام بزرگترين قبرستان جهان عبور كرديم آنجا مدفن پيامبران بزرگ الهي است لذا همگي فاتحه اي از دور نثار روح آنها كرديم . همه كنجكاوانه به شهر نظاره مي كرديم . شهري آباد بود ولي به زيبائي تهران هرگز نمي شد.
از روي پل معروف دجله به آن سمت شهر عبور كرديم رودخانه بسيار زيبا و پر آب دجله در زير پاي ما قرار داشت اين پل حساس توسط انواع واقسام سلاحهاي پدافند هوائي محافظت مي شد.
رود دجله و فرات از كنار اين شهر باستاني مي گذشت و از بركت همين رود قسمت زيادي از شهر سرسبز و خرم بود ما با ديدن عظمت و بزرگي رود به ياد تشنه لبان صحراي كربلا افتاديم كه چگونه آب را روي ياران امام حسين بستند اين مردمان وارثان همان يزيديان هستند همه بر يزيد لعنت فرستادند. نگهبان هاي اتوبوس كه سني بودند با چشمان دريده فرياد زدند سكوت ... .