0

خاطرات جانباز آزاده ميكائيل احمدزاده( خاطرات واپسین روزهای جنگ تحمیلی و اسارتگاه مخوف تکریت)

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

ستون زرهي منافقين خلق
جمعه 24 دی 1389  10:44 AM

بعد از مدتي از بالاي ارتفاعات مشرف به جاده با دوربين نگاه كرديم يك ستون زرهي بزرگ در حال حركت به سمت ايران (فتح كرمانشاه ) بود همه آنها پرچم ايران را برروي خودروها نصب كرده بودند با كمي دقت متوجه شديم كه منافقين خلق براي عمليات و حمله به شهرهاي ايران حركت مي كنند تمام زره پوش ها مدرن و اكثر آنها زن بودند كه مجهز به لباس هاي ضد گلوله و كلاه آهني هاي گوشي دار بودند . صحنه عجيبي بود هموطنان ما در كنار عراقي هاي متجاوز به خاك خودمان حمله كنند .

 و فرزندان اين كشور را به خاك و خون بكشند . اين چه منطقي بود ؟ جواب آنها در مقابل والدين شهداچه بود ؟ جايگاه آنها در كنارمردم  چه خواهد بود؟

البته خيانت منافقين در جبهات جنگ چيز تازه اي نبود آنها با نفوذ به يگانهاي رزمي در منطقه جنوب  مواضع ايران را به عراقي ها تحويل دادند و تعدادبيشماري را به خاك و خون كشيدند .آنها شهر مهران را به اشغال در آوردند و برادران ايراني را كشتند. و هزاران شبيه خون و غارت و راهزني كارنامه نا پاك شان بود و مي دانستند كه ملت از آنها تنفر دارد و جائي در اين كشور براي آنها نيست چرا كه با خيانت به آغوش دشمن رفتند و از آنجا باهمكاري صداميان خرابكاري و ترور و تبليغات سؤ را برعليه كشورشان رواج دادند . لذا چاره ي جز به زور وارد شدن و جاي پا باز كردن نداشتند .آنان رو سياهان تاريخ ايران بودند كه سرنوشت آنها را به كام مرگ مي كشاند .

 ما از هر نقطه اي كه مي خواستيم وارد جاده سومار شويم با نيروهاي عراقي مواجه مي شديم و به علت ازدياد تردد عراقي ها مجبور به پناه بردن به دامنه ارتفاعات كنار جاده مي شديم .

باتوجه به اينكه مجروح داشتيم و مسير حركت ما مسدود بود تصميم گرفتيم در داخل يك غار سنگي استراحت كنيم و شب همانجا بمانيم مشورت بكنيم بخواست خدا صبح زود حركت كنيم .نوبتي نگهباني مي داديم و تعدادي استراحت مي كردند راديو هم فقط صداي مارش نظامي پخش مي كرد و اخبار مفيدي پخش نمي كرد. در عوض راديو بغداد از پيروزي هاي غرور آفرين و فتح شهرهاي ايران را مي داد .ما همه ناراحت بوديم چرا حتي يك هواپيماي جنگي ايران در آسمان ديده نشده ؟ بسيار تعجب انگيز بود اين چه عملياتي است؟

اوضاع نگران كننده بود. ما تا كجا مي بايست ادامه مي داديم ؟ فرداچه خواهدشد؟

در آنجا به دوستان همرزم گفتم فعلاً وضعيت اينگونه شده اگر كسي نمي خواهد ادامه مسير دهد         مي تواند به عقب برگردد و صددرصد نيروهاي ايراني امروزيا فردا آنهارا پيداخواهد كرد ما اجباري در كار نداريم بعدازمدتي سكوت به اتفاق گفتند ما تا آخر با هم هستيم و امنيت در همين جا است .مابا هم شروع كرديم وباهم تمام خواهيم كرد يا كشته مي شويم يا به نيروهايمان ملحق مي شويم.

شانسي كه ما داشتيم سربازان جسور و مقاوم همراه داشتيم . واينكه با چشم خود جنايات عراقي هارا ديده بودند .لذا افرادي بي باك و انتقامجو به بار آمده بودند. هركدام از اين همرزمان خاطره شهادت عزيزي از دوستان و هم قطاران درسينه داشتند. وبار سنگين جنگ را در ميادين مين و كانال هاي دشمن تجربه كرده بودند.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها