0

خاطرات جانباز آزاده ميكائيل احمدزاده( خاطرات واپسین روزهای جنگ تحمیلی و اسارتگاه مخوف تکریت)

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

هدف حركت ما به سوي جاده ي سومار
جمعه 24 دی 1389  10:42 AM

نقشه همگي ما بر اين بود خود را به جاده آسفالته سومار – ايوان برسانيم چون را ه مواصلاتي مهمي بود و حتماً تردد نيروها در آن جريان داشت. چون در اين راه ما مي توانستيم بهتر موقعيت نيروهارا بشناسيم و عيناً  از وضعيت موجود بر منطقه مطلع مي شديم  . ودلايل زير وجود داشت.

 

1. شهر سومار به علت حساسيت در منطقه از نظر رزمندگان دور نمانده حتما"نيروهاي ايراني جهت      پس گيري به آنجا سر مي زدند.

2.  امكان جنگ چريكي و كم شدن تلفات ما در اثر موانع طبيعي و مصنوعي

3.  وجود نخلستان ورود آب كه در شهر سومار وجود داشت.

4.  به علت پيشروي دشمن به داخل مرز ايران مواضع دشمن خالي و امنيت تا حدي وجود داشت .   

با اين تصورات ما تا نزديكي هاي سحر حركت كرديم كوه و دره تمامي نداشت گويا مسافت طولاني شده هيچ كس صحبت نمي كرد فقط حواس ها به اطراف جهت غافلگير نشدن بود تنها صداي پا ها و برخوردبا سنگ ها و خاشاك بود  ساعت 5 بامداد در محلي مناسب استراحت كرديم مقداري هم آذوقه خورديم منطقه عاري از هر جنبنده ي بود گويا پاي انسان به آنجا نرسيده است و چنين هم بود چون چندين سال در اثر جنگ پاي كسي به بيابان هاي خارج از جاده نرسيده و اگر قبلاً تردد بود حتما" عشاير بودند. روحيه ها بالا رفته بود همه ميل داشتند فقط آب بنوشند علاقه چنداني به مواد غذائي نداشتند.

تعدادي از سربازان بيماري ريوي گرفته بودند و سخت آنهارا نا توان كرده بود. ولي از اينكه به منطقه حساس مي رسيديم و احتمال ملحق شدن به نيروها بود انگيزه حركت و ادامه راه سهل مي شد .

تمامي نگراني ما از وضعيت ساير رزمندگان و يگانها بود و اينكه چگونه و تا چه مقدار دشمن به بطرف خاك ايران پيشروي نموده است.

همه تجهيزات خود را جمع و جور نموده با احتياط كامل حركت كرديم هوا كاملاًروشن نشده بود كه در كنار جاده جند دستگاه خودرو توجه مارا جلب كرد با تا مين كامل جلو رفتيم ديديم خودروهاي سپاه پاسداران هستند كه آنها هم ازبيم به غنيمت رفتن هر كدام به شكلي از كار افتاده بود . يكي از بچه ها از پياده روي كردن شكايت كرد و گفت : دو خودروي جيپ را آماده حركت كنيم و تا حد امكان از خودرو استفاده كنيم كه هم خسته نمي شويم و هم سرعت حركت ما تند مي شود.فكر خوبي بود با اين نقشه يك جيپ را كه يكطرفه چپ نموده بودند.با كمك هم آماده حركت كرديم و جيپ ديگر كه باطري و بعضي از وسايل را جدا كرده بودند از ساير خودروها تامين كرديم هواديگر كاملاً روشن شده بود .سوار جيپ ها شده با سرعت به سمت سه راهي منتهي به جاده سومار حركت كرديم .

هرچه به طرف جلو حركت مي كرديم خبري از عراقي ها نبود و اين در حركت ما تاثير زيادي داشت.

در سنگر هاي استراحت نيروها كه اكنون خالي بودند هر چندگاه مشاهده مي شد و ما غمگين و با حسرت نگاه مي كرديم زيرا تا چند روز پيش رزمندگان ما در آنجا بسر مي بردند اكنون كجاهستند؟

اندوه و بغض همه را فرا گرفته بود ولي كسي حرف نمي زد. بعد از طي مسافتي يك دستگاه كاميون عراقي توجه ما را جلب كرد كه واژگون شده بود به نزديكي آن كه رسيديم ديديم چند نفر از عراقي ها در اثر  در گيري با رگبار گلوله رزمندگان ما چند روز پيش كشته شدند و اجساد آنها باقي مانده است . بوي تعفن همه جا پيچيده بود و از ديدن آنها حال همه بهم مي خورد.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها