يورش به سرنشينان كاميون عراقي
جمعه 24 دی 1389 10:41 AM
ساعت تقريباً 430بامداد بود كه تصميم حركت گرفتيم لذا همه آهسته از دره و شيار ها به بالاي جاده حركت كرديم . به روي جاده رسيده بوديم كه دو دستگاه كاميون آيفاي عراق با سرعت بسيار كم كه گويا حامل نفرات است درروي جاده بسمت ما مي آمد يكي از تكاوران گفت ما كمي حالمان بهتر شده بگذاريد در اول صبح اين كاميون ها را مانند جيپ عراقي به دره ها بفرستيم و از عرض جاده متواري شويم . فكر كرديم ديديم بهترين فرصت مي باشد چون عراقي ها در حال چرت زدن داخل كاميون ها پيش مي آمدندو ما مي توانيم بعد از كشتن آنها به سمت دره هاي اطراف فرار كنيم لذا همه قبول كردند هركدام در جائي كمين زد تا كاميون ها نزديك شوند خودروها با زوزه وبا تحمل بار زياد خواب آلود آهسته آهسته پيش مي آمد.
كاميون ها از چراغ جنگي استفاده كرده بودند تا مسير حركت آنها براي ايراني ها كشف نگردد وآنها نيز مسافت زيادي را نمي توانستند ديد داشته باشند . به 15 متري ما كه رسيدند همه ما بدون هيچ تاخيري كاميون ها را به رگبار بستيم و تعدادي نيز نارنجك به كاميون ها پرتاپ كرديم كاميون اولي در جا از كار افتاد و دود غليظ از آن ساطع شد راننده و كمكي مي خواستند خودرا به پائين پرت كنند كه به آنها فرصت چنين كاري را نداده به رگبار بستيم كشته شدند چون كاميون اولي چادر داشت بي هدف رگبار مي بستيم صداي فرياد عراقي ها در آن سحر گاهان به هوا برمي خاست در اين اوضاع چند نفر هم از پشت كاميون جهت پيدا كردن جان پناه و اقدام متقابل به بيرون پريدند اما كنگ بودندو بدرستي نمي دانستند سمت آتش از كجاست اما كاميون عقبي با دستپاچگي از جاده خارج و در جا چپ شد و عده ي زياد از نفرات زير كاميون ماندند و دو يا سه نفر هم فرصت تيراندازي به ما پيدا كردند و صحنه ي عجيب مانند كمين عراقي ها به ستون ما پيش آمده بود وبه علت واقع شدن در سطح مرتفع بر آنها مسلط بوديم تعدادي از مجروحان عراقي سعي داشتند از صحنه فرار كنند ماهم هر چه مي توانستيم به سمت آنها شليك ميس كرديم و انتقام اين روزهاي آخر جنگ را مي گرفتيم تمام اين در گيري ها شايد 7 دقيقه طول نكشيد ما از بيم اينكه عراقي ها نيروي كمكي بفرستند و هم اينكه آنها متوجه سمت حمله ما شده و به ما هم تيراندازي مي كردند و تعدادي ديگر كه در تاريكي خوب ديده نمي شدند فرياد مي زدند ادخيل . ادخيل ما هم آنها را نمي ديديم.
بعداز حمله به آنها قبل از عكس العمل عراقي ها به اتفاق هم از صحنه به سمت بيابان هاي سمت سومار فرار كرديم و حدوداً 2 يا 3 كيلو متر بي امان مي دويديم تا موقعيت ما براي عراقي ها كشف نشود. و بسيار خوشحال بوديم كه توانسته بوديم كاري انجام دهيم و سايرين هم راضي بودند به هيچ چيز فكر نمي كرديم جز انتقام از عراقي هاي مزدور.
هرچه به طرف جلو حرکت مي كرديم تعداد بيشماري از تجهيزات و ادوات بجا مانده ديده مي شد ايرانيان براي اينكه بدست دشمن نيافتد بشكلي از بين برده بودند بعضي را به رگبار بسته بودند بعضي را آتش زده و يا اينكه رادياتور ها و باك آنها را سوراخ کرده بودند . در روي يک جيپ به جامانده بود برداشيم تلاش مي كرديم با يگاني تماس بگيريم ولي بي مورد بود با اين حال تنها وسيله ارتباطي ما بود و نياز داشتيم آنرا با خود حمل كرديم