حمله هوائي و سقوط جنگنده و اسير كردن خلبان عراقي
جمعه 24 دی 1389 10:35 AM
در يكي از اين روزها ساعت 10 صبح بود كه روي ارتفاعي رفته بودم و از سنگر ديدباني خط عراقي را نظاره مي كردم كه چند فروند هواپيماي جنگي عراق در آسمان منطقه ديده شدند . 4 فروند ميراژ و 2 فروند ميگ 21 بود اقدام به بمباران مواضع ما نمود آتش و دود همه جا فرا گرفت من كه بالاي ارتفاع بودم مانند فيلم هاي سينمائي به عينه مي ديدم كه سنگر هاي ما در اثر بمباران به هوا بر مي خاست . خودروئي منفجر مي شد صحنه بسيار عجيب و غافلگيرانه بود نيروهاي ما هركدام در سوئي جان پناه مي گرفتند. و با سلاحهاي موجود به آسمان تيراندازي مي كردند جنگنده هاي عراقي نيز دست بردار نبودند يكي از آنها با دود سيه دايره اي در آسمان مي كشيد باقي هواپيما ها بمب ها را از ارتفاع بلند به داخل دايره و در نتيجه به روي مواضع ما مي ريخت در زير سنگ بزرگي پناه گرفته بودم مي ديدم دست و پا ها چگونه به هر طرف پرتاپ مي شدند و سربازان مارا به خاك و خون مي كشيدند .
توپ هاي ضد هوائي به هر سوي آسمان تيراندازي مي كردند. يكي از رزمندگان با استفاده از موشك دوش پرتاپ سهند 3 به سوي آسمان شليك كرد موشك دنبال اگزوز هواپيما رفت و داخل آن گرديد خلبان كه متوجه موضوع شد سعي كرد هواپيما را به خاك عراق بكشاند و اوج كشيد اما انفجار اجازه كار نداد هواپيما آتش گرفت و خلبان با چتر از كابين بيرون پريد و هواپيماي وي در پشت نيروهاي ما داخل خاك ايران سقوط كرد و آتش و دود سياه از آن ساطع شد. بقيه جنگنده ها با استفاده از آتش اگزوز خود از صحنه فرار مي كردند.
خلبان با چتر در آسمان ديده مي شد تعدادي از رزمندگان جهت دستگيري خلبان در منطقه پخش شدند من نيز با استفاده از اسب كه در منطقه براي كشيدن مهمات به كوه هاي مرتفع در اختيار داشتيم به سوي دره تپه هاي اطراف حركت كردم.
تقريباً بعداز 2 ساعت جستجو در منطقه كه شامل دره ها و شيار ها و تپه ها بود بالاخره محل سقوط ميراژ 2000 عراقي پيدا شد از هر طرف رزمندگان خودرا به آن نقطه مي رساندند تا شخصاً انهدام جنگنده عراقي را ببينند و روحيه اي هم بگيرند .
خود را به نقطه ي سقوط رساندم، هواپيما تكه تكه شده بود . و به هر گوشه پخش گرديده بود نا گفته نماند تعداد 2 بمب شيميايي هم در محل سقوط پيدا شد كه متعلق به جنگنده بوده و به خواست خدا خلبان فرصت پرتاپ نداشته و جالب اينكه در حين سانحه نيز منفجر نشده بود منطقه را فوري ترك كرديم با هماهنگي يگان موشكي زمين به هواي نيروي هوائي ارتش كه در فاصله دو سه كيلومتري سايت موشكي داشتند بمب ها را به عقب تخليه شد.و بقيه لاشه ها هم جمع آوري مي شد . اما از خلبان خبري نبود از هم ديگر مي پرسيديم پس کجاست ؟ آیا در حين پرتاپ از چتر توسط گلوله هاي رزمندگان در هوا کشته شده يا اينكه متواري شده ؟
با توجه به موقعيت منطقه او نمي توانست از مرز خارج شود چون مانند ديوار آهنين سد شده بود. با شناختي كه از منطقه داشتم حدس زدم به وسيله ي چتر در محل دورتر فرود آمده است و حتماً پنهان شده و مسلح هم مي باشد چون اسلحه و نقشه را در محل پيدا نكرده بوديم. بوسيله بي سيم ها از هر سو پيام مي رسيد دستگيري خلبان بسيار مهم است به هر نحو ممكن او را دستگير و جهت تخليه اطلاعاتي به قرارگاه عملياتي اعزام كنيد ...
بعد از 4 ساعت كاوش مناطق عقب توسط 2 گروهان تكاور بالأخره با يک گروه كه راهي شده بودم در سياه چادر هاي عشایر كرد زبان گیلانغرب كه فاصله زيادي هم با خط نداشتند در داخل چاله ي پيدا شد عشاير آن محل او را لباس كردي پوشانده مخفي كرده بودند.و اسلحه و وسايل او را پنهان كرده بودند. او از ترس مانند بيد مي لرزيد سريعاً قبل از هر اقدامي تمامي خانواده عشاير را دستگير و اعلام داشتم در صورت عدم همكاري و تحويل ندادن مدارك و وسايل خلبان آنها را به جرم خيانت به كشور در زمان جنگ زنداني خواهيم كرد .كمي با تهديد و زور اسلحه ي كمري نقشه و مدارك خلبان از قبيل كارت شناسائي، مقداري پول، عكس و ... را از آنها گرفتم من با چهار نفر از سربازان تکاور خلبان را ابتدا به مقرّ خودمان بوسيله يک دستگاه خودرو تویوتا تخليه كرديم و بدون فوت وقت خبر دستگيري خلبان به رده هاي مختلف گزارش شد . بازجوئي جنگي را آغاز كردم بوسيله مترجم عرب زبان نام و نشان و واحد و شماره پرسنلي و محل سكونت وي را جويا شدم – او سروان خلبان جميل .صديق . محمد زهير اهل دهوك عراق داراي 2 پسر و 1 دختر و مأموريت آنها انهدام سكّوهاي پرتاپ موشک زمين به هواي هاگ نيروي هوائي ارتش در منطقه پشت نفت شهر بوده كه بعلت اصابت يك موشك دوش پرتاپ سهند 3 نيروهاي ما به اگزوز جنگنده در نزديكي همان سايت موشكي سقوط كرده است.
اطلاعات اوليه بوسيله بي سيم گزارش شد نيم ساعت نشده بود كه رادیو ايران اعلام كرد يک فروند جنگنده ميراژ عراق در اثر پدافند رزمندگان در منطقه عمومی گیلانغرب سقوط کرده و خلبان وي نيز دستگير شد. موج خوشحالی همه جا را فرا گرفت . من مقداري هم از روحيه عراقي ها ، وضعيت شهرها، موشک باران ها و مسائل ديگر پرسيدم و او را سريعاً به پشت جبهه براي تخليه اطلاعاتي دقيق و كامل اعزام كرديم چون كسب اطلاعات كامل در رده ي ما نبود. و اين موضوع حال و هواي رزمندگان را عوض كرده بود. ما هم تلفات زيادي در اثر حمله هوائي داشتيم تعدادي از بهترين فرزندان اين مرز و بوم به شهادت رسيده و تعدادي هم براي هميشه عضوي از بدن شان را هديه كرده بودند؛ غم دوري و فراق ياران با دستگيري خلبان عراقي كه طبق اظهارات فرماندهي لشكر عواقب خوب براي نيروهاي ما داشته عجین شده بود.