0

معاويه چگونه نماز جمعه را در روز چهارشنبه برگزار کرد؟

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

معاويه چگونه نماز جمعه را در روز چهارشنبه برگزار کرد؟
شنبه 29 تیر 1398  11:10 PM

عقیق : مسعودي، در كتاب مروج الذهب مي نويسد:

يكي از اهالي كوفه سوار بر شتر نر خود به دمشق رفت. يكي از مردم دمشق با او به نزاع برخاست و ادعا كرد: «اين شتر ماده متعلق به من است و تو آنرا از من گرفته ‏اي». آن دو نفر براي قضاوت نزد معاويه رفتند. شخص دمشقي پنجاه شاهد آورد و همة آنها شهادت دادند كه اين ناقه از آن اوست. پس معاويه به ضرر شخص كوفي حكم داد و دستور داد تا شتر را به آن دمشقي بدهند. آن شخص كوفي گفت: «خدا خيرت دهد! اين شتر نر است، نه ماده». معاويه گفت: «اين ‏حكمي است كه صادر شده است». پس از آنكه مردم پراكنده شدند، معاويه شخص كوفي را فراخواند و قيمت شتر او را پرسيد و دوبرابر آن را به او داد و گفت: «به علي بگو من با صدهزار نفر كه شتر ماده را از نر تشخيص نمي‌دهند، با او مي‌جنگم»[1]. مسعودي مي افزايد : «پيروي شاميان از معاويه به آن حد رسيد كه در هنگام حركت به سوي صفين، وي نماز جمعه را در روز چهارشنبه برپا كرد.»[2]

اين سوالي است كه در فراخناي تاريخ اسلام پرسيده مي شود و خواهد شد:

 

معاويه چگونه نماز جمعه را در روز چهارشنبه برگزار کرد؟

 

چگونه جماعتي مسلمان تحت إشراف چنين فردي واقع شدند و در مقابل اجتهادات او تا به اين حد كرنش نمودند؟

پاسخ را بايد در پايگاه مردمي معاويه يافت. جامعه شام عبارت بود از مردمان كافري كه به دست بزيد بن ابي سفيان، پس از وفات پيامبر (ص) و در دوره خليفه اول مسلمان شده بودند و پس از او برادرش معاويه بن ابي سفيان، ولايت يافته بود. مردمي كه بدست اين دو به اسلام گرويده بودند مي پنداشتند كه اسلام خود را از اين مرد دارند و او رابط آنان با اسلام است و او كسي است كه شريعت از راه او به آنان رسيده است. بدين ترتيب شام به ميزان زيادي در همان جاهليت پيش از اسلام به سر مي برد و معاويه نيز ميان اهداف و برنامه هاي خود و وضعيت فكري و سياسي و اقتصادي و اجتماعي جامعه شام هيچ تناقضي نمي ديد.

امير مؤمنان علي (ع) در صفين خطاب به سپاهيانش فرمود: «آگاه باشيد! معاويه گروهي از گمراهان را همراه آورده و حقيقت را از آنان پوشانده است تا كوركورانه گلوهاشان را آماج تير و شمشير كنند»[3].
مقدسي دربارة مردم شام مي‌نويسد: «فرمان‌برداري از مخلوق را، بر اطاعت از خداي آسمان ترجيح مي‌دهند».[4] صعصعة‌بن‌صوحان عبدي (يكي از ياران علي (ع) نيز در توصيف مردم شام مي‌گفت: «مخلوق را بيشتر از همه فرمان مي‌برند و خالق را بيشتر از همه نافرماني مي‌كنند. در برابر خداي سركش‌اند و بدكاران را پشتيبان».[5]

 

معاويه چگونه نماز جمعه را در روز چهارشنبه برگزار کرد؟


بنا بر روايت يعقوبي، در سال 63 قمري كه سپاهيان شام براي مقابله با عبدالله‌بن‌زبير كعبه را به آتش كشيدند، بعضي از آنها براي توجيه كارشان گفتند: «حرمت [كعبه] و اطاعت [خليفه] باهم رودررو شدند و اطاعت بر حرمت غلبه كرد».[6] مسعودي نقل مي‌كند: «نعمان‌بن‌جبلة تنوخي (يكي از فرماندهان سپاه معاويه) خطاب به او گفت: به ‌خدا من ازروي اخلاص براي تو، حتي بر زيان خود اقدام كردم و پادشاهي تو را بر دين خود ترجيح دادم و مقتضاي خرد را كه مي‌شناختم، براي هوس تو رها كردم و از حق، كه آن را به چشم مي‌ديدم، فاصله گرفتم».[7]
معاويه هر راهي را كه باعث آگاهي مردم شام مي‌شد، مسدود كرده و شام را به‌صورت جزيره‌اي نفوذناپذير درآورده بود. ازاين‌رو پس از آنكه خليفه سوم، ابوذر را به شام تبعيد كرد، معاويه نتوانست وجود او را كه منشأ آگاهي مردم شام بود، تحمل كند و از خليفه وقت خواست كه وي را به مدينه بازگرداند.[8]

اما در مقابل برنامه امام علي(ع)، برنامه اي بود كه با كژروي 25 ساله پس از وفات پيامبر(ص) روبه رو بود، در اين ساليان طولاني مفهومي از سقيفه نشات گرفته بود و در كالبد جامعه ي تحت حكومت امام، نهادينه شده بود و آن اينكه امام كسي نيست، جز يك صحابي والا كه در روزگار پيامبر خدماتي ارائه كرده و وضعيتي مشابه ديگر صحابه دارد. و به حكم اين شأن، در ميان صحابه چهره هايي شاخص بودند كه مي پنداشتند از علي (ع) چيزي كم ندارند يا فقط درجه اي از او پايين ترند. و حال امام بايد در اين فضا، كژروي را پاك سازي كند و اسلام اصيل را عرضه كند. اين تفاوت عيني پايگاه مردمي امام (ع) و معاويه است.

پي نوشت:
[1]. مسعودي، مُرُوج الذَّهَب، ج3، ص32.

[2]. مسعودي، مُرُوج الذَّهَب، ج3، ص 41.
[3]. ألا وَإنَّ مُعاوِيَةَ قادَ لُمَةً مِنَ الْغُواةِ وَعَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ حَتّي جَعَلُوا نُحُورَهُم اَغْراضَ الْمَنِيَّةَ (نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، خطبة 51).
[4]. محمدبن‌احمد مقدسي، احسن التقاسيم في معرفة ‌الأقاليم، ص152.
[5]. مسعودي، مُرُوج الذَّهَب، ج3، ص52.
[6]. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص252.
[7]. مسعودي، مُرُوج الذَّهَب، ج2، ص394ـ395.
[8]. همان، ص349؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج4، ص283ـ284؛ يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص172؛ ابن‌اثير، الكامل في التاريخ، ج2، ص251ـ252

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها