سخنان امام حسن(ع)در جنگ جمل 1
یک شنبه 9 تیر 1398 9:41 AM
پس از به خلافت رسیدن امیر مؤمنان (ع) طلحه و زبیر به همراه عایشه از حکومت امام (ع) سرپیچی کردند و نخستین جنگ را (جمل) به راه انداختند. پیمان شکنان، شهر بصره را تصرف کرده و جنایاتی مرتکب شدند. امیر مؤمنان (ع) برای دفع آنان با جمع سه هزار نفری از مدینه به سوی بصره حرکت کرد و چون به ربذه رسید، در آنجا درنگ کرد و از آنجا نامه ای به مردم کوفه نوشت و مردم آنجا را به جنگ با پیمان شکنان دعوت فرمود. سپس به «ذی قار» رفت و چون از کوفه خبری نشده بود، از آنجا نامۀ دیگری به مردم کوفه نوشت و آن را به فرزند خود «حسن بن علی(ع)» داد و او را به همراه «عمّار»، «زید بن صوحان» و «قیس بن سعد بن عباده» به سوی مردم کوفه فرستاد...
ابن ابی الحدید از ابو مخنف روایت کرده که وی از جابر بن یزید از تمیم بن حذیم ناجی نقل کرده که گوید: حسن بن علی و عمار بن یاسر به نزد ما آمدند تا مردم را برای کوچ دادن به نزد امیر المؤمنین (ع) بسیج کنند، و چون متن نامه امیر المؤمنین (ع)را برای مردم قرائت کردند، حسن بن علی (ع) برای سخنرانی برخاست... در این هنگام، چشمان مردم به سوی او دوخته شد و همگی درباره اش دعا کرده و می گفتند: «اللّهم سَدِّد مَنطِقَ ابنِ بِنتِ نَبِیِّنا» (خدایا زبان پسر دختر پیغمبرمان را در گفتار محکم و گویا گردان!) فرزند علی(ع) دست خود را بر ستونی نهاد (زیرا بیمار بود). سپس با مردم چنین گفت:
سپاس خدای توانا و جبار و یکتای قهار و بزرگ و والا را سزا است که «در پیشگاه او یکسان است کسی از شما که آهسته سخن گوید یا آشکارا، و کسی که به شب پنهانی جوید و کسی که در روز رهرو باشد».
ستایشش کنم بر خوبی آزمایش و پی در پی آمدن نعمتهایش و بر آنچه ما دوست داریم یا نداریم از سختی و فراخی.
و گواهی دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد و براستی که محمد بنده و فرستاده اوست که خداوند با نبوت او بر ما منت نهاده و او را به رسالت خویش مخصوص فرموده و وحی خود را بر او نازل کرده و بر همه خلق خود برگزیده، و به سوی جن و انس فرستاده است؛ در آن روزگاری که بتها را می پرستیدند و از شیطان پیروی می کردند و خدای رحمان را انکار نمودند. پس درود خدا بر او و بر خاندانش، و بهترین پاداشی را که به مسلمانان عنایت فرماید به او عنایت کند.
و بعد، من نگویم برای شما چیزی جز آنچه را خود آگاهید که امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع)-که خداوند کارش را به رشد و صلاح برساند و یاریش را عزت بخشد-مرا به سوی شما فرستاده و شما را به صواب و درستی می خواند و بر عمل به کتاب و جهاد در راه خدا دعوت کند و اگرچه اکنون این کار خوشایند شما نیست، ولی در آینده به خواست خدای تعالی موجب خوشحالی شما خواهد بود.
و شما بخوبی دانسته اید که علی (ع) همان کسی است که بتنهایی با رسول خدا (ص) نماز خواند و روزی که او را تصدیق کرد (و دعوتش را پذیرفت) دهساله بود و در همه مشاهد با رسول خدا (ص) بود و تلاش و کوشش او در راه جلب رضایت خدا و پیروزی رسول خدا (ص) و آثار نیک او را در اسلام همه می دانید و رسول خدا (ص) پیوسته از وی راضی بود تا آنگاه که دیدگان رسول خدا (ص) را به دست خود بست، و بتنهایی او را غسل داد و فرشتگان او را کمک می دادند و فضل، پسر عمویش آب برای او می برد، تا آنکه او را در قبر نهاد و رسول خدا (ص) در پرداخت بدهی و انجام وعده های خود و دیگر کارها به او وصیت و سفارش کرد و همه اینها منت هایی بود که خداوند به او عنایت فرمود.
آنگاه -به خدا سوگند- علی (ع) کسی را به سوی بیعت خود دعوت نکرد و مردم بودند که همچون شتران تشنه که به آبشخور خود هجوم می برند به سوی او هجوم بردند، و روی میل و رغبت با او بیعت کردند. سپس گروهی از آنان بدون جهت و بی آنکه کاری کرده باشد یا خلافی انجام داده باشد از روی حسد و کینه ای که با او داشتند، پیمان شکستند
پس ای بندگان خدا! بر شما باد به تقوای الهی و پیروی او و کوشش و پایداری و کمک خواهی از خدا و سرعت بدانچه امیر مؤمنان شما را بدان دعوت فرموده است. خداوند، ما و شما را بدانچه اولیای خود و پیروان را نگاه داشته نگهداری کند و تقوای خود را به ما و شما الهام کند و بر جهاد با دشمنانش ما و شما را یاری کند و از خدای بزرگ برای خود و شما آمرزش می خواهم.
امیرالمؤمین (ع) فرزندش «حسن» (ع) و چند نفر از اصحابش را برای یاری خواستن به همراه نامه ای به سوی کوفه فرستاد. هنگامی که حسن بن علی (ع) به همراه عمار وارد کوفه شد، مردم دور ایشان اجتماع کردند. امام در اجتماعشان حضور یافت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
ای مردم! ما آمده ایم تا شما را به خدا و کتابش، و سنت پیامبرش، و به فقیه ترین فقیه مسلمانان، و عادلترین کسی که شما آنان را عادل می شمارید و برترین کسی که شما او را برتر می دانید و باوفاترین کسی که با او بیعت کرده اید، دعوت کنیم؛ آن کسی که فهم قرآن او را عاجز نکند و چیزی از سنت بر او پوشیده نیست و کسی بر او پیشی نگرفته است؛ به سوی کسی که خداوند از دو جهت او را به پیامبرش نزدیک گرداند؛ نزدیکی از جهت دین و از جهت خویشاوندی، کسی که در هر نیکی بر مردم پیشی گرفته است؛ به سوی کسی که خداوند به وسیله او پیامبرش را کفایت کرد، در حالیکه مردم او را خوار می کردند؛ به او نزدیک شد، در حالیکه مردم از او دور بودند؛ با او نماز گزارد، درحالیکه مردم مشرک بودند؛ با او جنگید، در حالیکه مردم فرار می کردند؛ با او مبارزه کرد در حالکیه مردم اکراه داشتند؛ او را تصدیق کرد، در حالی که مردم او را تکذیب می کردند؛ به سوی کسی که پرچمی را باز نگرداند و کسی بر او سبقت نگرفته است.
و او از شما یاری می خواهد و شما را به سوی حق می خواند و از شما می خواهد که به سوی او بروید، تا او را بر گروهی که بیعتش را شکسته و نیکان اصحابش را کشتند و کارگزارانش را کنار زدند و بیت المالش را غارت کردند، یاری کنید. پس به سوی او بروید. خداوند شما را رحمت کند. پس امر به معروف و نهی از منکر کنید و همانند صالحان در پیشگاهش حاضر شوید.
ای مردم! دعوت فرمانده خود را بشنوید، و به سوی برادرانتان بروید، بزودی کسی این حکومت را به دست می گیرد که به سوی او کوچ می کنید. به خدا سوگند اگر دانایان و عاقلان سرپرستی این حکومت را به عهده گیرند، در این دنیا بهتر و در آخرت نیکوتر است. پس دعوت ما را بپذیرید و ما را در آنچه شما و ما به آن دچار شده ایم، یاری کنید.
ای مردم! امیرالمؤمنین (ع) می گوید: من -خواه ظالمانه و خواه مظلومانه- در این راه حرکت کرده ام و من خداوند را به یاد می آورم [یادآور می شوم برای] مردی که حقی را بر خداوند قائل است جز آنکه کوچ کند؛ اگر من مظلوم هستم، مرا یاری کنید و اگر ظالم هستم حقم را از من بگیرد و سوگند به خدا که طلحه و زبیر اولین کسانی هستند که با من بیعت کردند و اولین کسانی نیز می باشند که به من مکر و حیله زدند. آیا مالی را برای خود برداشته ام یا حکمی را تغییر داده ام؟ پس کوچ کنید و به کار نیک امر کرده و از کار زشت باز دارید
ای مردم! امیرالمومنین در گذشته تمامی شما را یاری نمود، و هم اکنون آمده ایم تا شما را به سوی او بخوانیم، چرا که شما پیشوای شهرها و رؤسا عرب هستید.
و خبر بیعت شکستن طلحه و زبیر و خروجشان به همراه عایشه به شما رسیده است و آن ناشی از ضعف زنان و ضعف عقیده ایشان می باشد و خداوند فرموده: «مردان بر زنان تفوق دارند»
و به خدا سوگند می خورم اگر کسی او را یاری نکند، در میان مهاجرین و انصار که برای یاری او می آیند و کسانی که خداوند از پاکان برای او می فرستد، او را بس است، خداوند را یاری کنید تا شما را یاری کند.
ادامه دارد...