از جمله وصاياى حضرت زهرا (س) به على (ع) اين بود كه فرمودند:
«اى پسرعمو! اگر تا چند ساعت ديگر از دنيا رفتم، جنازه ام را شبانه تشييع كن و مراسم تشييع مرا اعمّ از غسل و كفن و نماز خواندن و دفن كردن بايد در محيطى مخفى و پنهان انجام دهيد و فقط به كسانى اجازه در تشييع دهيد كه ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته اند.»
و حتّى به يك نقل، حضرت زهرا (س) تصريح كردند كه:
«نگذاريد ابى بكر و عمر بر من نماز بخوانند و در تشييع جنازه من شركت كنند.»
در اين مورد سيّد اسماعيل حميرى، شاعر (متولّد 105، متوفّاى 170 ه. ق.) چنين سروده است:
و فاطمه قد اوصت بان لا يصليا عليها
و ان لا يدنوا من رجا القبر عليا و مقدادا
و ان يخرجو بها رويدا بليل فى سكوت و فى ستر؛
فاطمه وصيّت كرد كه آن دو تن (كه از آنان ناخشنود بود) بر وى نماز نخوانند و به قبر او نزديك نشوند. على و مقداد شب هنگام با آرامى و در خاموشى و پوشيده از ديده ها او را به خاك سپارند.
حال بحث در اين است كه علّت اجازه ندادن حضرت زهرا (س) در مراسم تشييع پيكرشان، بيانگر چيست؟
يقيناً حضرت زهرا (س) با اين كارشان مى خواستند بار ديگر همانند جريان «فدك» مبارزه جديدى را با وصيّت نامه سياسى خويش شروع كنند كه ضربه سهمگينى به حكومت وقت وارد سازند. 2 فاطمه اطهر (س) با وصيّت خويش افكار خفته مردم مدينه را بيدار مى ساختند و توجّه افكار عمومى را نسبت به پايمال كردن حقّ خويش جلب مى كردند. از
امام رضا (ع) درباره شيخين سؤال شد. فرمودند:
«ما يك مادر نيكوكار داشتيم كه وقتى از دنيا رفت، از آنان خشمگين بود. ما راضى نمى شويم تا او از آنان راضى شود.»
از عبدالله بن حسن نيز به همين تقريب نقل شده است. بدين ترتيب روشن مى شود كه حضرت زهرا (س)
موعود، شماره 135-134، ص: 120
آن بانوى مطهّره معصوم كه خداوند از خشنودى او خشنود مى شود و از خشم او خشم مى گيرد، با اين موضع آگاهانه اش به همگان در تمام تاريخ فهمانيد كه:
اين قضيه يك مسئله شخصى نبود؛ بلكه قضيه اسلام و دين و تجاوز به حريم خدا و رسول خدا (ص) و حقّ و انسانيّت و اسلام مجسّم در او بود؛ زيرا هدف از تجاوز به حريم زهرا (س) منع وى از دفاع از امامت بود. امامت، قوام دين است و يك تصميم الهى قاطع و حقّ امّت مسلمان و حقّ همه انسان ها. زهرا (س) پس از آنكه از آن دو اقرار صريح گرفت كه تعدّى و تجاوز نسبت به او، تجاوز به ساحت پيغمبر اكرم (ص) و در نتيجه تجاوز و جسارت به حريم ملكوتى پروردگار است و او حق ندارد كه چنين متجاوزى را مورد عفو و گذشت خود قرار دهد و با بيان اين جمله كه از اينان نزد رسول خدا (ص) شكايت خواهد كرد، آنان را از اين حقيقت آگاه كرد؛ آرى، زهرا (س) پس از اين، آن موضع كوبنده خود را اتّخاذ كرد. سپس براى آنكه به مردم گفته نشود كه زهرا (س) پس از آن به خويشتن بازگشت يا به فلانى پيغام داد كه از آنان راضى شده است، وصيّت كرد كه شبانه دفن شود و از آنجا كه مبادا ادّعا شود كه چون دفن شبانه سنّت است و ناراحتى حضرت زهرا (س) از آنها كم رنگ شود، حضرت زهرا (س) وصيّت كرد كه بر جنازه اش حاضر نشوند و بر پيكرش نماز نگزارند و قبرش پنهان بماند. آنها نيز كوشيدند چند قبر را نبش كنند تا به جنازه حضرت دست يابند و بر او نماز گزارند؛ امّا على (ع) مانع آنها شد. در بعضى از منابع آمده: فاطمه (س) از على (ع) به خدا و رسولش پيمان گرفت كه جز امّ سلمه،
امّ ايمن، فضّه، حسنين (ع)، سلمان، عمّار، مقداد، ابوذر و حذيفه كسى بر جنازه حضرت حاضر نشوند؛ امّا مخفى ماندن قبر فاطمه (س) تا امروز و عدم قدرت احدى بر شناخت دقيق آن محل، برهانى درخشان، بر روى گردانى زهرا (س) از آنان است. تمام شواهد تاريخى صحيح و معتبر بر كذب پندار تحريف كنندگان تاريخ و دشمنان حق تأكيد دارد.
بدين ترتيب روشن مى شود كه زهرا (س) حتّى مرگ و تشييع جنازه اش را وسيله جهاد و مبارزه در راه خدا و براى خدا و دين و در راه توضيح حقايق براى نسل ها قرار داد. نتايج اين مبارزه از همان لحظه هاى اوّل آشكار شد. روايت شده:
به محض انتشار خبر دفن زهرا (س) مردم ناله و فرياد سر دادند و همديگر را سرزنش كردند. كسى گفت: پيامبرتان فقط يك دختر در ميان شما گذاشت، اين
موعود، شماره 135-134، ص: 121
دختر مى ميرد و دفن مى شود؛ ولى احدى از شما، نه در وفات و دفنش حاضر است و نه در نماز بر جنازه اش و هيچ كدام قبرش را نمى شناسيد تا آن را زيارت كنيد؟! 3
اميرالمؤمنين (ع) با عمل به وصيّت زهرا (س) اذهان جامعه را دچار شكّ و ترديد كردند و مشروعيّت خليفه را زير سؤال بردند و مظلوميّت حضرت زهرا (س) را بيشتر آشكار ساختند و اين سؤال را هميشه براى همگان مطرح كردند كه چرا قبر زهرا (س) مخفى مانده است؟ بدين طريق زمانى كه حضرت زهرا (س) از دنيا رفتند، مردم سراسيمه به خانه حضرت زهرا (س) مى آمدند و منتظر بيرون آمدن جنازه بودند كه على (ع) به ابوذر فرمودند:
«برو و با صداى بلند اعلام كن كه برگردند؛ زيرا تشييع جنازه دختر رسول خدا امشب صورت نمى گيرد و به تأخير افتاده است.»
مردم كه متفرّق شدند، حضرت على (ع) با كمك اسماء بدن حضرت را غسل و كفن كردند و در نيمه شب با عدّه اى از نزديكان و ياران خويش كه عبارت بودند از: سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار و چند تن ديگر جنازه دختر رسول خدا (ص) را شبانه تشييع كردند و شبانه به خاك سپردند و حضرت على (ع) قبر حضرت فاطمه (س) را هم سطح زمين كردند و حتّى روايت شده در چند نقطه در بقيع، قبر درست كردند تا دشمنان متوجّه نشوند كه قبر حضرت فاطمه (س) كدام يك است و اين راز مخفى ماندن قبر فاطمه (س) براى هميشه مانده است و كسانى هم كه حضور داشتند، ديگر بعدها محلّ اختفاى قبر فاطمه (س) را بيان نكردند. 4
مرحوم شيخ صدوق درباره علّت دفن شبانه آن حضرت مى نويسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللهِ عليه السّلام لِأَىِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السّلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يصَلِّىَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ ]؛
علىّ بن ابوحمزه از امام صادق (ع) پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: «فاطمه (س) وصيّت كرده بود تا در شب، وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.» 5
مرحوم صاحب «مدارك» مى گويد:
إِنَّ سَبَبِ خِفاءَ قَبْرِها (عَلَيْهِا السَّلام) ما رُواه المُخالِفِ وَ المؤالفِ مِنْ أَنَّهَا (عَلَيْهَا السَّلام) أَوْصَتْ إِلى أميرِالمُؤمِنِينَ (عَلَيهِ السَّلام) أنْ يدْفَنُها لَيْلًا لِئَلا يصَلَّى عَلَيْها مِنْ آذاها وَ مَنَعْها ميراثِهَا مِنْ أبيها (صَلَّى اللهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛
علّت مخفى بودن محلّ دفن فاطمه (س) آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان (ع) سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيّت كرده و از ارث پدرش محروم كرده بودند، بر وى نماز نخوانند. 6
بنابراين با توجّه به مطالبى كه عرض شد، علّت مخفى ماندن قبر آن حضرت را مى توان در امور زير خلاصه كرد:
1. اينكه، دشمنان و غاصبان حقّ آن مظلومه به قبر آن حضرت دسترسى نداشته باشند تا روزى درصدد نبش آن برنيايند؛
2. اينكه، خود آن حضرت خواستند كه شبانه و مخفيانه، دفن شوند كه به تبع آن قبرشان مخفى بماند؛
3. با توجّه به محتواى وصيّت ايشان در مورد دفن آن حضرت؛ مى توان گفت كه مى خواستند با اين كار، افكار عمومى را بيدار كرده و مردم را نسبت به ظلم حكّام زمانشان نسبت به ايشان و على (ع)، آگاه سازند. بنابراين اين سؤال را كه چرا قبر حضرت فاطمه (س) مخفى ماند؟ براى هميشه در اذهان مردم زنده نگه دارند. در پايان نقل يك قضيه خالى از لطف نيست: مرحوم آيت الله مرعشى نجفى (ره) از پدر بزرگوارش، مرحوم
حاج سيّد محمود مرعشى نقل مى كردند كه آن مرحوم درصدد بود كه به هر وسيله اى كه ممكن باشد، محلّ دفن حضرت زهرا (س) را به دست آورد، به اين منظور ختم مجرّبى را آغاز مى كند و چهل شب آن را ادامه مى دهد تا در شب چهلم به خدمت حضرت باقر (ع) يا حضرت صادق (ع) شرفياب مى شود، امام (ع) به ايشان مى فرمايند:
«عليك بكريمه اهل البيت؛ به دامن كريمه اهل بيت پناه ببريد.»
عرض مى كند: بلى من هم اين ختم را براى اين منظور گرفته ام كه قبر شريف بى بى را دقيقاً بدانم و به زيارتش بروم.
امام (ع) فرمودند: «منظور من قبر شريف حضرت معصومه (س) در قم مى باشد.» سپس ادامه داد:
«براى مصالحى خداوند اراده فرموده كه محلّ دفن حضرت فاطمه (س) همواره مخفى بماند و بنابراين قبر حضرت معصومه (س) را تجلّيگاه قبر آن حضرت قرار داده است. هر جلال و جبروتى كه براى قبر شريف حضرت زهرا (س) مقدّر بود، خداوند متعال همان جلال و جبروت را بر قبر مطهّر حضرت معصومه (س) قرار داده است.» 7
پى نوشت ها:
______________________________
(1). حجّت الله النجفى الرّضوى الاميرى، احتجاج الزّهرا فاطمه، انتشارات فروزان، چاپ دوم، ص 210.
(2). خشاوى، شهين، زندگانى سياسى حضرت زهرا (س)، تهران، نشر عابد، چاپ اول، 1378، ص 280.
(3). عاملى، سيّد جعفر مرتضى، رنج هاى زهرا (س)، ترجمه محمّد سپهرى، قم، نشر ايّام، چاپ اوّل، 1378، ص 221.
(4). مجلسى، محمّدباقر، بحارالأنوار، ترجمه محمّدجواد نجفى، انتشارات اسلاميه، 1354، جلد دهم، ص 195.
(5). الصدوق، أبو جعفر محمّد بن على بن الحسين (متوّفاى 381 ه-)، علل الشرايع، ج 1، ص 185، تحقيق: السيد محمّد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها- النجف الأشرف، 1385- 1966 م.
(6). الموسوى العاملى، السيد محمّد بن على (متوفاى 1009 ه-)، مدارك الأحكام فى شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص 279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولى، 1410 ه).
(7). كريمه اهل بيت، صص 43- 45. اين داستان را مرحوم آيت الله مرعشى چندين بار در ملاقات هاى اينجانب (على اكبر مهدى پور) با ايشان از پدر بزرگوارشان نقل كرده اند.[1]
[1] ---، موعود، 205جلد، مؤسسة فرهنگى هنرى موعود عصر(عج) - تهران، چاپ: 1.