اذا الشّمسُ کوّرت:آیا منظومه شمسى و ستارگان خاموش مى شود؟
شنبه 24 آذر 1397 10:06 AM
در آیات 1ـ2سوره تکویرمى خوانیم:(در آن هنگام که طومار خورشید درهم پیچیده شود)؛ «اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت».
«کُوِّرَتْ» از ماده «تکویر» در اصل، به معنى پیچیدن و جمع و جور کردن چیزى است (همچون پیچیدن عمامه بر سر)، این مطلبى است که از کتب مختلف لغت و تفسیر استفاده مى شود، و گاه آن را به «افکندن» یا «تاریک شدن» چیزى گرفته اند و به نظر مى رسد این دو معنى نیز به همان ریشه اول بازگشت مى کند.
به هر حال، منظور در اینجا پیچیده شدن نور خورشید، تاریک شدن و جمع شدن حجم آن است.
در پایان این جهان و در آستانه قیامت این حرارت فرو مى نشیند و شعله هایش جمع مى شود، روشنائى آن به خاموشى مى گراید و از حجم آن کاسته مى شود و این است معنى «تکویر».
لذا، در «لسان العرب» آمده است«کُوِّرَتِ الشَّمْسُ: جُمِعَ ضَوْءُها وَ لُفَّ کَما تُلَفُّ الْعِمامَهُ»؛ (معنى تکویرِ خورشید این است که نور آن جمع و پیچیده مى شود، همان گونه که عمامه را مى پیچند).
آنگاه، مى افزاید:(و در آن هنگام که ستارگان بى فروغ گشته و افول کنند)؛ «وَ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت».
«انْکَدَرَتْ» از ماده «اِنْکِدار» به معنى (سقوط کردن و پراکنده شدن) است و از ریشه «کدورت» به معنى «تیرگى و تاریکى» است و جمع میان هر دو معنى در ایه مورد بحث امکان پذیر است؛ چرا که در آستانه قیامت، ستارگان هم فروغ و روشنائى خود را از دست مى دهند و هم پراکنده مى شوند و سقوط مى کنند و نظام جهان بالا درهم مى ریزد، همان گونه که در ایه دو سوره«انفطار» آمده«وَ اِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ»: ؛ (هنگامى که ستارگان فرو ریزند و پراکنده شوند) و همان گونه که در ایه8 سوره «مرسلات» آمده: «فَاِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ»؛ (و هنگامى که ستارگان محو و تاریک شوند).
خورشید، این کانون حیات بخش منظومه ما، گر چه نسبت به ستارگان آسمان ستاره متوسطى است، ولى در حد ذات خود و نسبت به کره زمین فوق العاده عظیم است، طبق بررسى دانشمندان حجم آن یک میلیون و و سیصد هزار مرتبه از زمین بزرگ تر است! منتها چون فاصله اى در حدود یکصد و پنجاه میلیون کیلومتر با ما دارد، به اندازه فعلى دیده مى شود.
براى تجسم عظمت و وسعت خورشید، همین اندازه کافى است که: اگر کره ماه و زمین را با همین فاصله اى که الآن بین آنها وجود دارد به داخل خورشید منتقل کنیم، ماه به آسانى مى تواند دور زمین بگردد، بى آن که از سطح خورشید خارج شود!
حرارت سطح خورشید را بالغ بر شش هزار درجه سانتیگراد! و حرارت عمق آن را بالغ بر چند میلیون درجه مى دانند.
هر گاه بخواهیم وزن خورشید را بر حسب تن بیان کنیم، باید عدد «2» را بنویسیم و بیست و هفت صفر، پهلوى آن بگذاریم (یعنى دو میلیارد میلیارد میلیارد تن)!
از سطح خورشید، شعله هائى زبانه مى کشد که ارتفاع آن گاه بالغ بر یکصد و شصت هزار کیلومتر است و کره زمین به آسانى در وسط آن گم مى شود؛ چرا که قطر کره زمین بیش از دوازده هزار کیلومتر نیست.
و اما، منبع انرژى حرارتى و نورانى خورشید بر خلاف آنچه بعضى تصور مى کنند، ناشى از سوختن نیست; چرا که به گفته «جورج گاموف» در کتاب «پیدایش و مرگ خورشید»، اگر جرم خورشید از زغال سنگ خالص ساخته شده بود و در زمان نخستین فرعون مصر آن را آتش زده بودند، باید تا امروز تمام آن سوخته و چیزى جز خاکستر بر جاى نمانده باشد، هر نوع ماده سوختنى دیگرى به جاى زغال سنگ فرض کنیم، همین اشکال را دارد.
حقیقت این است که: مفهوم سوختن در مورد خورشید صادق نیست، آنچه صدق مى کند انرژى حاصل از تجزیه هاى اتمى است و مى دانیم این انرژى فوق العاده عظیم است.
بنابراین، اتمهاى خورشید دائماً در حال تجزیه و تشعشع و تبدیل به انرژى است، که طبق محاسبه دانشمندان هر ثانیه اى که بر او مى گذرد چهار میلیون تن از آن کاسته مى شود! اما حجم خورشید به قدرى عظیم است که با گذشت هزاران سال، خم به ابرو نمى آورد و کمترین تغییرى ظاهراً در وضع آن حاصل نمى شود.
ولى، باید دانست همین امر در دراز مدت به فنا و نابودى خورشید کمک مى کند و سرانجام این جرم عظیم لاغر و لاغرتر و کم فروغ و عاقبت بى نور مى شود، این امر درباره سایر ستارگان نیز صادق است. (1)
بر این اساس، آنچه در آیات فوق پیرامون تاریک شدن خورشید و متلاشى شدن ستارگان آمده است، حقیقتى است که با علم امروز کاملاً هماهنگ مى باشد، و قران زمانى این حقایق را بیان کرده که نه تنها در محیط «جزیره عربستان»، که در محافل جهان علمى آن روز نیز از این مسائل خبرى نبود . (2)
پی نوشت: (1). اقتباس از كتابهاى«پيدايش و مرگ خورشيد» و«نجوم بى تلسكوپ» و«ساختمان خورشيد».
(2). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و سوم، ج 26، ص 180.
* آب ، کم جو ؛ تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست *