اعترافات کتابی به قلم حجت الاسلام محمدرضا زائری است که نام و چهره او را بارها در رسانه های مختلف دیده اید. روحانی فعال و اهل رسانه ای که ارمغان نقدهای تند و تیزش، هم مهربانی دارد و هم بی مهری!
اعترافات، مجموعه نوشته هایی است کوتاه اما تاثیرگذار که در سال های مختلف به قلم محمدرضا زائری در رسانه ها و به قول خودش اینجا و آنجا منتشر شده است. حالا همه آنها در کتابی جدید به همت نشر آرما روانه بازار شده است. نیمی از یادداشت ها مربوط به ستونی به نام «حکایت بیرونی» است که در سال های ابتدایی دهه هشتاد در روزنامه تازه تاسیس جام جم منتشر می شد و نیمِ دیگر یادداشت هایی پراکنده در نشریات مختلف.
محمدرضا زائری درباره این نوشته و آن سالها می گوید: «ورق زدن این نوشته ها بیش از هرکسی برای خود من آزار دهنده است، که می بینم سال ها جوانانه و از سر خوش باوری به جای علم آموزی و فضیلت اندوزی سرگرم فریاد کردن هایی بودم که حتی به اندازه دلخوشی امروز نویسنده اش خاصیت نداشته است؟»
اما آیا واقعا همین طور است؟ یکی از ویژگی ها و برجستگی های کتاب اعترافات که طبعا پس از خواندن آن قابل لمس است، تازگی و زبان حال آن پس از دو دهه است. متن هایی انتقادی که وضعیت جامعه ایرانی را در دهه هشتاد شرح می دهد و البته راهکارها و پیشنهادهای گوناگونی هم برای جامعه آن روز دارد، به شدت در این روزها خواندنی است. گویی همان چیزهایی که در دهه هشتاد جزیی از آسیب های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به شمار می رفت، در دهه نود دوباره تکرار شده است.
از همین روست که نویسنده علیرغم همه خستگی ها و آزردگی ها و بی مهری ها از نوشتن و گفتن و فریاد کردن پشیمان نیست. امید نویسنده به این بوده که شاید روزی، جایی، کسی این ورق پاره ها را به زعم خودش بخواند و صداقت و حسن نیت و سوز جان صاحب قلم در دلش اثر کند و برخیزد و بشتابد و فریادی برآورد.
حالا اعترافات پس از دو دهه دقیقا چنین کارکردی پیدا کرده است. یعنی خواننده وقتی متن های آن را می خواند و با روزگار امروز مقایسه می کند، می بیند نه تنها آن اعتراضات و نقدها کهنه نشده، بلکه به شدت تازه و امروزی است؛ تنها سن و سال بازیگران آن، امروز بالاتر رفته است و پیرتر شده اند.
ردپای دغدغه های محمدرضا زائری به عنوان یک روحانی، نویسنده و روزنامه نگار جوان در آن سال ها در تمامی متن ها به چشم می خورد. دغدغه هایی که اگر جدی گرفته می شد، می توانست در شکل گیری عملی زندگی مردم تاثیر گذار باشد و حتی آن را تغییر دهد.
یکی از ویژگی ها و برجستگی های کتاب اعترافات که طبعا پس از خواندن آن قابل لمس است، تازگی و زبان حال آن پس از دو دهه است. متن هایی انتقادی که وضعیت جامعه ایرانی را در دهه هشتاد شرح می دهد و البته راهکارها و پیشنهادهای گوناگونی هم برای جامعه آن روز دارد، به شدت در این روزها خواندنی است.
اعترافات به همه حوزه هایی که جامعه ایرانی درگیر آن هستند، سرک کشیده و آن را نقد کرده است؛ سیاست، فرهنگ، اقتصاد و ... در اعترافات درباره همه چیز می توانید مطالب خواندنی پیدا کنید. درباره انتخابات، فوتبال، سینما، کتاب، تلویزیون، اشتغال و بیکاری،مسکن، مهاجرت، مذهب، بحران آب وحتی همسایگان افغان و الی آخر.
یکی از جالب ترین نکاتی که می توان درباره کتاب م.ز ( نام اختصاری محمدرضا زائری در رسانه) به آن اشاره کرد این است که اگر نویسنده همین الان مطالب کتاب را مجددا به رسانه ها بدهد، قابل چاپ و انتشار خواهد بود و احتمالا توده مردم متوجه نخواهند شد که این ها را قبلا کسی، سال ها پیش فریاد زده است. علی الخصوص در فضای مجازی امروز که رسانه های موبایلی همه جا را تسخیر کرده اند، متن اعترافات می تواند، تا مدت ها منبع تولید محتوی برای رسانه های اینچنینی باشد.
علاوه بر همه اینها، نوشته ها به عنوان بخشی از تاریخ معاصر ایران هم محسوب می شود. مخاطب امروز که به شدت در برابر بمباران اطلاعات لحظه ای و اصطلاحا ( on Time ) قرار گرفته، کمتر به گذشته و تاریخ مراجعه می کند. به همین علت سواد رسانه ای و سطح آگاهی های مخاطب به مانند کودکی است که فقط در زبان حال زندگی می کند و کاری به گذشته ندارد و به دنبال استفاده از تجربه های گذشته نیست. کتاب اعترافات، بسیار مناسب چنین مخاطبی است.
نوشته های کتاب به مخاطب این اجازه را می دهد تا مثل ماشین زمان به گذشته بازگردد و ببیند آنچه امروز در فضای جامعه و التهابات رسانه ای آن اتقاق می افتد و چه بسا زندگی او، باورها و اعتقاداتش را دستخوش تغیر می کند، در گذشته تکرار شده، بدون آنکه از آن درس و تجربه ای گرفته شده باشد. چه برای مخاطب به عنوان خواننده و بخشی از مردم جامعه و چه برای مسوولانی که دوران مدیریت شان از دهه هشتاد تا نود ادامه پیدا کرده است.
« ... امروز، بحران ایران « آب» است. یعنی همان آبکی ترین بحران ممکن و تصورپذیر! البته برای حل این بحران هم طبق معمول سال های گذشته و به اقتضای فکر و فرهنگ ایرانی، باز صورت مساله را پاک کرده و به جیره بندی آب متوسل شده ایم. یعنی راه حلی نه برای مشکل، بلکه برای پوشاندن ضعف مدیریت و برای سرگرم کردن افکار عمومی...»
یا در جایی دیگر با اشاره به حوادث یازده سپتامبر که اتفاقا این روزها نیز به سالگرد آن نزدیک می شویم، نوشته است:
«حداقل خاصیتی که انفجارهای نیویورکبرای ما داشت، آشکار شدن ماهیت واقعی دولت آمریکا برای کسانی بود که هنوز ساده لوحانه و خوش باورانه گمان می کردند می توان شعارهای فریبنده مذاکره و گفتگو را از سردمداران جنایت پیشه و صهیونیست این نظام غربی و ضدبشری پذیرفت و به آب شدن یخ های رابطه امیدوار بود. این ماجرا حداقل برای ما این حسن را داشت که آمریکا بار دیگر چهره خود را نشان داد... آمریکا همان آمریکاست و غرب همچنان وحشی وحشی وحشی است و ادعای تمدن و صلح و گفتگو و لبخند دوستی تنها دام فریبنده ای است که برای طعمه های جدید و البته اندکی آگاه نر گسترده است....»