چرا فیلمی درباره «سینما رکس» ساخته نشده است؟
یک شنبه 28 مرداد 1397 12:08 PM
چهل سال از اتفاق دلخراش سینما رکس آبادان گذشت؛ موضوعی که آنقدر ابعاد گستردهای داشت که با وجود تحلیلها و نظریات تاریخی و البته سیاسی، هنوز بخشهایی از این ماجرای هولناک که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ اتفاق افتاد گوشههایی نیمهروشن دارد.
به گزارش ایسنا، «ایران» در ادامه نوشت: مروری بر صفحات تاریخ بازگوکننده روایتهای مختلف و اسناد بهدست آمده از این ماجراست که حتماً بسیاری آنها را خوانده، دیده و در ذهن دارند. اما از تاریخ و فراز و فرودهایش که بگذریم، یا حداقل کمی فاصله بگیریم یک نکته و سؤال مشخص میتواند در حوزه هنر و ادبیات مطرح شود. چرا در طول این چهل سال، داستاننویسان و سینماگران معاصر ما به موضوع سینمارکس آبادان نپرداختهاند و حادثهای تا به این حد دلخراش و سهمگین در دل تاریخ معاصر ایران، دستمایه ساخت فیلم یا نوشتن قصهای نشده است؟
محمدرضا ورزی که سریال «معمای شاه»اش واکنشها و نقدهای بسیاری به همراه داشت، در پاسخ به این سؤال میگوید: «باید جرأت کرد و ساخت و البته باید کارگردانها هم انگیزه داشته باشند که سراغ چنین موضوعی بروند» اما بحث و سؤال فقط درباره ساخت فیلمی تاریخی نیست. کارگردان «سربداران» در گفتوگویی کوتاه به این سؤال پاسخ میدهد که چرا سوختن سینما رکس و بینندگان فیلم «گوزنها» هرگز مورد توجه سینماگران ایرانی برای ساخت یک فیلم قرار نگرفت.
محمدعلی نجفی: ما درباره سینما رکس آبادان تنها این را میدانیم که آتش گرفته است و تعداد زیادی آدم بیگناه در آن کشته شدهاند. اما اینکه چرا کارگردانان و قصهنویسهای ما طی این چهل سال علاقهای به ساخت فیلمی با موضوعیت سینما رکس نداشتهاند را باید در حوزهها و جوابهای مختلفی پی گرفت.
به عقیده من، همین که این اتفاق تلخ در بستر اتفاقات سیاسی یک دوره خاص از تاریخ معاصر ما صورت گرفته است نکته و دلیلی ابتدایی برای این نپرداختن است. از طرفی دیگر، نبود یک انگیزه دراماتیک در این ماجرا یکی دیگر از دلایلی است که شاید باعث شده سینماگران ما برایشان سؤال و دغدغهای پیش نیاید که حداقل داستانی را در دل سینما رکس آبادان به تصویر بکشند. مثلاً ما اگر فیلم تایتانیک را بخواهیم بهعنوان نمونه مطرح کنیم به آنجا میرسیم که موضوع دراماتیکی در این قصه وجود دارد و از طرفی آمیخته با مسائل سیاسی نیست. در قضیه سینما رکس اما اگر یک نفر سالم بیرون میآمد شاید میشد فیلمهای بسیاری دربارهاش ساخته شود یا داستانهای بسیاری. این اتفاق نیفتاد.
در فیلمهایی مثل فهرست شیندلر یا ارتش سری وضع به همین شکل است. یعنی این انگیزههای واقعی و دراماتیک میتواند یک کارگردان را به دید درستی از ماجرا برساند و نقش او را در جایگاه راوی، درست و تأثیرگذار نشان بدهد. اما در چنین موضوعاتی مثل سینمارکس بعید به نظر میرسد که شما حتی اگر قصهای غیرواقعی یا خیالی هم داشته باشید باز هم در جای درستی از قضاوت تاریخی بایستید.
پس در وهله اول ما قصهای مهیج نداریم که قابلیتهای دراماتیکی داشته باشد و اگر هم بخواهیم چنین فیلمی را با افکتهای تصویری آنچنانی، تکانی بدهیم باز هم موفق نخواهد بود.
ما درباره سینما رکس، تاریخ داریم، واکنشها و جهتگیریهای سیاسی داریم اما قصه نداریم؛ قصهای که مخاطب را برای دیدن جذب کند. اگر قرار باشد بیجانبداری و حرف و حدیثهای شعارگونه، فیلمی ساخته شود که در قالب سینما ارزش داشته باشد باید این مؤلفهها را بتوانیم درونش ببینیم. البته همه اینها باعث نمیشود که به این مسأله اشاره نکنم که مسأله حساس است و این حساسیتها راه و کار را سخت میکند.
به گزارش ایسنا، سینما رکس آبادان شامگاه ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و در حین نمایش فیلم گوزنها دچار آتشسوزی شد و چند صد نفر به همین دلیل کشته شدند. ساواک، متهم این حادثه است و برخی معتقدند عوامل رژیم پهلوی با این کار قصد داشتند انقلابیون را متهم به خرابکاری کنند.
پس از وقوع جنایت هولناک آتشسوزی سینما رکس آبادان، حضرت امام خمینی(ره) در 31 مردادماه سال 1357، در پیامی از نجف اشرف خطاب به اهالی آبادان، ضمن اعلام خطر به اینکه ممکن است رژیم پهلوی، اعمال وحشیانه مشابهی در شهرهای ایران انجام دهد، از گویندگان خواستند وظیفه آگاهی بخشی به مردم را دنبال کنند، به نحوی که فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت عمومی اهالی محترم آبادان ایدهم الله تعالی
دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن از هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شدید گردید. من گمان نمی کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعة وحشیانه ای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نموده اند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیر انسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خود را به خطر مرگ انداخته اند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع می کنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت می دهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار می باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند.
آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من، وحشت بزرگ را وعده می دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود می کنم نیز شاهد این مدعاست. اظهار تأسف و تأثر در بوق های تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زده اند. آیا مردم مظلومی که هر روز به دست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شده اند هم میهنان ما نبوده اند؟
قراین نشان می دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشته اند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هرچند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم می زند کسی دیگر می تواند این قبیل صحنه ها را به وجود آورده یا بیاورد؟
این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج، ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.
من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می کنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام می دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری می کنند لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهایی بخش اسلام منجر می شود را برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانواده های داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک می دانم. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی