به مناسبت شهادت امام باقرالعلوم (علیه السلام)
یک شنبه 28 مرداد 1397 11:09 AM
پنجمين ستارة پرفروغ ولايت و امامت ، حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ در سال 57 هجري[1] در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر بزرگوار خود امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ كه در سال 94 هـ رخ داد، 39 سال داشتند. نام او «محمد»، كنيهاش «ابوجعفر» است و «باقر» و «باقرالعلوم» لقب او ميباشد.
مادر حضرت «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ ايشان نخستين كسي بود كه هم از نظر پدر و هم مادر فاطمي و علوي بودند. امام باقر در سال 114 هجري در مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع، كنار قبر پدر و جدش، به خاك سپرده شد. دوران امامت آن حضرت 18 سال بود. (صلوات خدا بر روح پاكش) براي شناخت و تحليل جامعة عصر اموي و برخورد امامان با دستگاه خلافت نياز به مطالعه و عملكرد خلفاي هر عصر خود ميباشد. امام باقر ـ عليه السّلام ـ با پنج خليفة اموي در عصر خود معاصر بودند كه عبارتند از:
1. وليد بن عبدالملك (86 ـ 96)
2. سليمان بن عبدالملك (96 ـ 99)
3. عمر بن عبدالعزيز (99 ـ 101)
4. يزيد بن عبدالملك (101 ـ 105)
5. هشام بن عبدالملك (105 ـ 125)
اگر به نقل برخي از خصلتهاي پسنديدة امام باقر ـ عليه السّلام ـ يا خصال يكي از معصومين ـ عليهم السّلام ـ ميپردازيم، براي آن است که شواهد روشني بياوريم تا خود را به اندازه وسع خود به آنها مزين سازيم و به ديگران بياموزيم ما بر سر آن نيستيم كه تمام زندگي امام را در اين صفات خلاصه كنيم و از حد و اندازه ما خارج است. البته ميدانيم كه زندگي آنان تصويري واقعي از قرآن كريم است و شعاعي فروزان براي هدايت انسانها.
ابن شهر آشوب در كتاب مناقب در مورد امام باقر ـ عليه السّلام ـ مينويسد: [2]
او راستگوترين و گشاده روترين و بخشنده ترين مردمان بود در ميان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ كمترين ثروت و در عين حال بيشترين هزينه را داشت، هر جمعه يك دينار صدقه ميداد و ميفرمود: صدقه روز جمعه به خاطر فضيلت اين روز بر ديگر روزها، دوچندان ميشود. هر گاه پيشامدي غم انگيز به او روي مينمود، زنان و كودكان را جمع ميكرد خود دعا ميكرد و آنان آمين ميگفتند. بسيار ذكر خدا ميگفت. راه ميرفت در حالي كه ذكر خدا ميكرد، غذا ميخورد با مردم سخن ميگفت باز از ذكر خداوند غافل نميشد. فرزندانش را جمع ميكرد و به آنان ميفرمود تا طلوع آفتاب ذكر بگويند.
شيخ مفيد نيز دربارة آن حضرت ميگويد: مراتب بخشندگي او در خاص و عام آشكار و بزرگوارياش در ميان مردم مشهور و با وجود كثرت عيال و متوسط بودن وضع زندگياش به تفضيل و احسان شناخته بودند.
از افلج، آزاد كرده امام باقر ـ عليه السّلام ـ رسيد كه گفته: با محمد بن علي به قصد حج بيرون شدم، چون به مسجد درآمد به خانة خدا نگريست با بانك بلند گريست، عرض كردم: پدر و مادرم فدايت مردم به شما مينگرند اي كاش اندكي صداي خود را پايين ميآورديد. امام به من پاسخ داد: واي بر تو اي افلج! چرا نگريم؟! شايد خداي تعالي در اثر اين گريه بر من به مهرباني بنگرد و فردا در پيشگاهش سرفراز و رستگار شوم. افلج گويد: آنگاه امام طواف كرد و سپس آمد تا نزد مقام نمازگزارد سپس سر از سجودش برداشت و ديدم كه پيشاني آن حضرت از بسياري اشك، خيس و تر شده است.
افلج ميافزايد: آن حضرت هرگاه ميخنديد، ميفرمود: اللهم لا تمقتني يعني خداوندا بر من خشم مگير!
ابن شهر آشوب در مناقب مينويسد: امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميانه بالا و چهارشانه بود. چهرهاي نوراني و مويي مجعد و سيمايي گندمگون داشت، خال سياهي بر روي گونه و خال سرخي بربدنش ديده ميشد، ميان باريك و صدايش خوش آهنگ بود.
روايت است از ابي بصير كه گفت: در كوفه زني را قرآن ميآموختم با وي مزاحي كردم، پس چون به نزديك ابوجعفر باقر ـ عليه السّلام ـ شدم، با من عتاب كرد و گفت: «من ارتكب الذنب في الخلاء لم يعبأ الله به» [5]هر كه در خلوت مرتكب گناه شود، خداي بدو باك ندارد كه چگونه وي را عذاب كند، چه گفتي آن زن را؟ پس من از شرم روي خود بپوشيدم و توبه كردم، پس ابوجعفر باقر گفت كه ديگر تکرار نشود.
حلم امام از بارزترين صفات ايشان ميباشد كه مورخين اجماع دارند هرگز بدي نكرد به كسي كه به او اهانت و ظلم كرده بود و حتي در مقابل به آن شخص نيكي و احسان مينمود، موارد زيادي روايت شده از جمله: شخصي از اهل كتاب به امام ـ عليه السّلام ـ گفت، أنت بقر!، امام با مهرباني و ملاطفت فرمودند: لا أنا باقر، يعني نه، من باقر هستم.
روايت كردهاند از عظمت صبر آن امام ـ عليه السّلام ـ گاهي با اصحاب جلوس ميكرد و در آن حال از خانهاي صداي بلندي را ميشنيد. (به علت از دست دادن فرزند يا وابسته اي در منزلش) فوراً بسوي آن خانه يكي از اصحاب را ميفرستاد ميفرمودند: «الحمد لله علي ما أعطي و له ما أخذ إنهَهُم عن البكاء و خذوا في جهازه، واطلبوا السكينة، و... » سپاس خداوند را به آن چه که عطا کرده بود و آن چه گرفته مال او بود از گريه نهي کن و آماده تجهيز او (مرده) باشيد، آرامش بخواهيد از خداوند در مصيبت و هر گاه کسي مراجعه مي کرد جهت رفع نياز از او رفع نياز مي کرد، در کرم و سخاوت همچون اجدادش شهره بود و بديل نداشت.
چنان که بدين وصف سخاوتش توصيف شده:
لو كان يوجد عرف مجد قبلهم لوجدته منهم علي أميال
اگر مجد و بزرگواري قبل از آنها (ائمه) پيدا شود تنها در بين آنها به جهاتي اين مجد ديده مي شود.
إن جئتهم أبصرت بين بيوتهم كرماً يقيك مواقف التسال
اگر به سوي آنها روان شوي بينا شوي از کرم آنها در بين خانه هاي آنها که مواقف کردند.
نورالنبوة والمكارم فيهم متوقع في الشيب والاطفال
نور نبوت و مکارم اخلاق در پير و جوان آنها و کودکانشان، به اميدواري است.
در اين باب احاديث و روايات زيادي در صله و پاداش به ديگران داريم كه لازم است يك مبلغ دين به آن توجه كند. بهترين و نيکوترين چيز نزد امام ـ عليه السّلام ـ در اين دنيا دادن صله به برادران ديني خود بود و به آن عشق ميورزيدند، هرگز از دادن صله ملول نميشدند، حتي به فرزند خود امام صادق ـ عليه السّلام ـ عهد كردند كه بعد از خود به ديگران انفاق كنند. عبادة، حج از ديگر صفات برجستة امام ـ عليه السّلام ـ ميباشد براي مطالعة بيشتر به كتب مربوطه مراجعه شود.
اين بعد از شخصيت پيامبر گونه امام باقر ـ عليه السّلام ـ بر هيچ كس پوشيده و مخفي نيست، دوست و دشمن همگي اذعان دارند كه ايشان شكافنده علم ميباشد سخنان اهل سنت در اين مورد بي شمارند براي اختصار يك مورد نقل مينماييم، كه (خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ...)
ابن خلكان از مشاهير مورخين و قضات و علماي نامي قرن هفتم هجري در اصول اشعري و در فروع شافعي مذهب بود و كتاب «فرضيات الأعيان و ابناء الزمان» از اوست، ابن خلكان از متعصبين اهل سنت بوده، دربارة امام باقر مينويسد:
«ابوجفر محمد بن زين العابدين ... ملقب به «باقر» يكي از ائمه دوازده گانه در اعتقاد شيعه اماميه و پدر (امام) جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ ميباشد و باقر عالم بزرگ و سيد عظيمي بود و به اين جهت به او «باقر» گفته ميشد كه علم را ميشكافت و به آن توسعه ميداد.
شاعر چنين گفته:
يا باقر العلم لاهل التُقي و خير مَن لبّي علي الاجبل
اي شکافنده علم براي پرهيزگاران و اي بهترين کسي که بر کوه هاي حجاز لبيک گفتي
در پايان از هرگونه قصوري چه از لحاظ لفظي يا معنا و مفهومي از خوانندة محترم پوزش ميخواهم و براي درك مطالب بيشتر به كتب ديگر مراجعه شود و مهمتر از هر چيز جامة عمل پوشانيدن به علم و معلومات خود و مزين شدن به اخلاق معصومين نيكو و پسنديده ميباشد.
گزارشات روایی متعددي هست که ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ با شهادت از دنيا مي روند نه به مرگ طبيعي.
امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: از مرگ گريزي نيست، کسي که کشته نشود مي ميرد. همانا برترين مرگ کشته شدن است، سوگند به آن که جان علي در دست اوست، هزار ضربت شمشير آسانتر است از يک بار مردن در بستر.
آنچه تاريخ گواهي مي دهد زندگاني امام باقر ـ عليه السلام ـ در عصر اموي و معاصر با پنج حاکم طاغوتي بني اميه بود. و هنگام از دنيا رفتن امام ـ عليه السلام ـ هشام بن عبد الملک به سال (105 ـ 125 هـ .) حاکمیت داشت؛ سختگيري ها و دشمني هاي بني اميه با امام باقر ـ عليه السلام ـ تا اندازه اي نحوه شهادت اين امام بزرگوار را براي ما روشن مي کند. هشام بن عبدالملک فردي بخيل، خشن، حسود ، جسور، ستمگر، بي رحم بود.[8] و از آن جا که حضرت باقر ـ عليه السلام ـ از موقعيت علمی واجتماعي بی مانند برخوردار بود، هشام به اين وجهه امام رشک برد و سعي در بدنامي امام باقر ـ عليه السلام ـ داشت، چندين بار تصميم گرفت که امام را با توطئه ای ازمیان برداشته ویا جایگاه امام را مخدوش نماید هر بار به ضرر حکومت بني اميه و شخص هشام تمام شد. وقتي دستور آمدن امام باقر ـ عليه السلام ـ را به شام صادر کرد، طي سه روز اجازه ملاقات به امام ـ عليه السلام ـ را نداد و بعد از اين سه روز مناظراتي با علما اديان ترتيب داد که چهره خلافت بني اميه در نزد همگان بد نام تر شد، و بر محبوبيت امام باقر ـ عليه السلام ـ در بين مردم افزوده شد.[9]
1. شهادت امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ در ايام خلافت هشام بن عبدالملک بود و گفته شده ابراهيم بن وليد بن عبدالملک بن مروان، به دستور پنهانی هشام امام باقر ـ عليه السلام ـ را به زهر شهيد کرده است؛[10]
2. ابن شهر آشوب نقل کرده، شهادت امام باقر ـ عليه السلام ـ توسط ابراهيم بن الوليد بوده است که او بواسطه زهر، امام را مسموم کرده است.[11] همين قول را نيز علامه مجلسي نقل کرده است .[12]
3. بعضي فقط شهادت امام باقر ـ عليه السلام ـ را بدست بني اميه نقل کرده اند که امام را آنان با توطئه ای مسموم نموده اند. همانطور که پدر بزرگوارشان امام سجاد ـ عليه السلام ـ را مسموم نمودند.[13]
4. بحراني نيز ضمن نقل شهادت امام توسط بني اميه، نسبت شهادت را به فرد ديگري از مأموران نسبت مي دهد.[14]
در هرصورت امام با توطئه بنی امیه وبه دست آنان وبه یقین به دستور هشام حاکم اموی که از دشمنان کینه توز اهل بیت بودند به شهادت رسید .
[1] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، چاپ سوم، ناشر مؤسسة تحقيقاتي و تعليماتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، قم، سال نشر 75، ص 305.
[2] . مدرسي، محمد تقي، زندگاني باقر العلوم ـ عليه السّلام ـ ، مترجم: محمد صادق شريعت، نشر محبان الحسين ـ عليه السّلام ـ نوبت چاپ سوم 1380، تهران.
[3] . همان منبع، يا حلية الأولياء ص 290.
[4] . امين، سيد محسن، سيرة معصومين، ترجمة علي حجتي كرماني، نشر سروش، چاپ 1374، ص 17، اين كتاب زندگاني امام باقر تا امام دوازدهم را بيان كرده).
[5] . شيعي سبزواري، حسن بن حسين، قرن 8 ق، راحة الارواح (شرح زندگاني، فضايل و معجزات 14 معصوم ـ عليهم السّلام ـ) ، به كوشش محمد سپهري، تهران، نشر ميراث مكتوب، چاپ اول 1375.
[6] . مؤلف لجنة التأليف، اعلام الهداية، الامام محمد بن علي الباقر ـ عليه السّلام ـ ، ج 7، ناشر: للمجمع العالمي لاهل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، نوبة طبعه، اول التاريخ النشر 1422 هـ.
[7] . الهامي، داود، امامان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ در گفتار اهل سنت، ناشر مكتب اسلام، نوبت چاپ اول 77.
[8]. ابن واضح، تاريخ يعقوبي، نجف منشورات المکتبه الحيدريه، ج 3، ص 70.
[9]. پيشوايي، مهدي،سيره پيشوايان، نشر موسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، چاپ 14، سال 1381، قم/ مسعودي، مروج الذهب، بيروت، ج3، ص 205».
[10]. قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، ج2، نشر هجرت، سال 75، قم.
[11]. شهر آشوب، محمد بن علي، مناقب آل ابي طالب، جلد 4، انتشارات علامه، قم.
[12]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 46، نشر وفاء بيروت.
[13]. مومن شبلنجي، حسين، نور الابصار في مناقب آل النبي المختار، ج2، نشر ذوي القربي، چاپ اول، 84، قم.
[14]. بحراني، محمد بن احمد، وفاه امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ نشر مکتب حيدريه، نجف، ص 51».