0

شهیدان زنده اند

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

شهیدان زنده اند
پنج شنبه 25 مرداد 1397  12:02 PM



❣ یک روز در خانه هیئت داشتیم.
عصر همان روز پدرم کمی استراحت کرد.

بعد با نگرانی از خواب پرید.فهمیدیم خواب دیده

پدرم کمی به اطراف نگاه کرد و گفت: الآن حسن اینجا بود

❣ بهش گفتم حسن جان امشب هیئت داریم شما تشریف دارید؟

حسن گفت : نه امشب باید برم پیش فلانی که یکی از همسایگان قدیم است

حسن ادامه داد : او امروز از دنیا رفته و امشب شب اول قبر اوست

این شخص حقی گردن من دارد که باید امشب پیش او باشم

پدرم با تعجب گفت: آن کسی که حسن می گفت اهل مذهب و دین و ... نبود.

❣ برای همین بهش گفتم : حسن جان این آدمی که میگی اهل دین نبود او چه حقی به گردن تو داره!؟

حسن لبخندی زد و گفت : روز تشییع جنازه من هوا بسیار گرم بود.

این آقا در جلوی در خانه اش ایستاده بود و به جمعیت نگاه می کرد.

وقتی گرمی هوا و تشنگی مردم را دید.
یک شیلنگ آب از خانه اش به بیرون کشید

و بایک سینی و چند لیوان به تشییع کنندگان پیکر من آب داد. 👌

❣ او همین قدر به گردن من حق پیدا کرده

پدرم بعد از اینکه این حرف را زد از جا بلند شد و گفت: باید بروم ببینم خواب من راست بوده یانه.

باید بروم ببینم فلانی واقعا فوت کرده یا نه.

پدرم رفت و ساعتی بعد برگشت
گفت : بله وارد محل آنها که شدم حجله اش را دیدم.او همین امروز تشییع شده بود.


🌷🍃

راوی_برادر_شهید
شهید حسن طاهری 

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها