سرخ و سفید پسرم
سیب شب عید پسرم
لپ نگو توت فرنگی
چه چشمای قشنگی
چشم نگو، آسمونه
آبی مهربونه
آقا پسرم پلنگه
با گرگ بد می جنگه
وقتی منومیبینه
یه گوشه می نشینه
می شینه می گه:”قصه بگو
قصه گرگ و شیر و قو”
تو قصه وقتی جنگ می شه
گل پسرم پلنگ می شه
غرش و غوغا می کنه
با شیره دعوا می کنه
گرگو فرار می کنه
برای قو کاری می کنه
شاعر: مصطفی رحماندوست