0

اشعار مجالس ختم و ترحیم،تشییع جنازه،خاکسپاری ، شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی)

 
rasoll60
rasoll60
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1395 
تعداد پست ها : 2375
محل سکونت : تهران

پاسخ به:اشعار مجالس ختم و ترحیم،تشییع جنازه،خاکسپاری ، شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(سا
یک شنبه 29 تیر 1399  9:49 PM

#ختم مادر # روضه حضرت زینب س #
#مادر
روضه ی حضرت زینب(س)


کاربردی درمجالس ختم مادر و خواهر

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شهپر جبریل را من فرش راهت می کنم
از درون قاب عکس هر شب نگاهت می کنم
یک شب جمعه حرم ،روضه ،بکاءو عاشقی
وقت روضه خویش غرق در قتلگاهت می کنم

السلام علیک یا ابا عبداله
بذار اول دلتا آماده کنم. چند جمله از علاقه ی زینب و ابی عبداله برات بگم .خانم فضه اومد خدمت امیرالمومنین ، عرضه داشت علی جان زینبت نو عروسه ، رسم مدینه ، وقتی عروس سه روز خونه ی بخت میره مادر بره به نو عروسش سر بزنه ،ها ها ها، زینب که مادر نداره. بایدم نالت بره مدینه 
بایدم اینگونه ناله بزنی. علی جان میدونی وقت چیه، امیرالمومنین سرشا پائین انداخت چشاش پر اشک شد ، فضه اومدی دل علی را خون کنی.
گفت نه علی جان فقط میخوام بگم زینبت چشم به راهه، میخوام بگم لی جان زینبت مادر نداره  ، اومدم اجازه بدی برم یه سری به زینب بزنم. . آی مادر مادر مادر.
فضه میگه اجازه گرفتم اومدم خونه ی عبداله جعفر(اله اکبر2) من یه چیز میگم تو یه چیز میشنوی ، تو ذهنت مجسم کن این لحظه را ببینم طاقت میاری با نه.
میگه خودم دیدم زینب سجاده انداخته ، زار زار داره گریه میکنه. ناله میزنه. عرضه داشتم زینب جان شما نو عروسی اول شادیتونه چرا داری گریه میکنی  ، فرمود فضه سه روز حسینما ندیدم(ای حسین).
زینب جان اینکه کاری نداره ، الآن میرم به حسینت میگم میاد بهت سر میزنه میگه اومدم خدمت آقا امام حسین ،اما دیدم زانوی غم بغل گرفته چشاش پر اشکه ، حسین جان چته عزیزم چرا داری گریه میکنی فرمود فضه دست رو دلم نذار سه روز زینبما ندیدم. (ای حسین)
قضیه را برا حسین گفتم هنوز حرفم تموم نشده دیدم دوید سمت خانه ی زینب اما وقتی رسید ، دید خواهرش توی اتاق خوابیده اما از شکاف در نور داره صورت زینبا اذیت میکنه ، میدونی چه کرد (الهی قربون تو برادر برم)
اومد جلوی نور ایستاد زینب راحت بخوابه . (الهی قربون تنت برم حسین) 
اجازم میدید یه جمله بگم . آیا زینب خبر داره یه روز میاد بالا سر این بدن میبینه تمام این بدن پاره پاره. حسین جان شنا اینجا جلوی یه ذره نورا گرفتی زینب راحت بخوابه ، آیا زینبت خبر داره یه روز میاد تو صحرای گرم کربلا ، میبینه این بدن پاره پاره زیر برق آفتاب کرلات. (ای حسین) .
یه وقت زینب حس کرد حسینش اومده ، بوی حسین به مشام زینب خورد بیدار شد چرا وارد نمیشی داداش فرمود زینبم نور آفتاب نمی ذاره بخوابی میدونی چی گفت : داداش خدا سایتا از سرم کم نکنه.
اما آیا گذاشتن سایه ی حسین بالا سر زینب باشه. یه روز اومد تو گودی قتلگاه دید این بدن پاره پاره.(اله اکبر2)
حسین جان آیا تو برادر منی آیا تو پسر مادر منی 
معمولا خواهر و برادر موقع ملاقات دست به گردن هم میندازن صورت هما میبوسن . میخوام صورتتا ببوسم سر در بدن نداری. میخوام دستتا ببوسم ساربان جسارت کرده. (ای حسین)
چه کرد زینب: اون لحظه ای که مدینه رو کشته ی مادر افتادن هاتفی ندا علی جان ملائکه ها طاقت ندارن این لحظه را ببینن میخوام بگم علی جان آیا ملائکه ها طاقت آووردن این صحنه را ببینن اومد بدن حسینا گذاشت رو زانوهاش لبها را گذاشت رو رگهای بریده ....
یه وقت دیدن ؛ سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر با عرض سلام 
دوستان عزیز با اشتراک گذاری لینک زیر ما را در این راه همیاری نمائید 
https://t.me/joinchat/AAAAAFQtqNR9wjzOIzNbsg
کانال اشعار ختم و ترحیم
کانالی ویژه مداحان کشوری 
از همه اقوام ایرانی 
لرستانی ،بختیاری ،کرد ،آذری
مازنی و گیلانی ،خراسانی ما رضایی دزفول  و .............. 
و همه اقوام کشور عزیزمان ایران 
صفحه فضای مجازی 
http://mosebat.mihanblog.com
تشییع جنازه
خاکسپاری
آدرس کانال تلگرام 
@mosebat60

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها