کودکان نیاز به آموزش خود مراقبتی دارند نه آموزش جنسی
سه شنبه 11 اردیبهشت 1397 2:52 PM
همان قدر که ژن و وراثت در چگونگی شکل گیری هوش کودک بویژه در سال های پیش از دبستان نقش دارد، عوامل محیطی مثل سلامت، تغذیه و مهم تر از همه شیوه برخورد با کودک هم می تواند در افزایش هوش او موثر باشد. این تاثیر تا آنجاست که حتی با پذیرش تاثیر عوامل وراثتی و نقش تعیین کننده ای که در تعیین میزان هوش دارند، هرگز نمی توانیم منکر نقش بسیار زیاد آموزش و نوع ارتباط پدر و مادر بر ذهن کودکان شویم. به عبارت دیگر آموزشهایی که پدر و مادر در قالب بازی به کودکان خود می دهند، پا به پای عوامل وراثتی در بالا بردن بهره هوشی آن ها تاثیر می گذارد. در سالهای اول زندگی کودک، وقتی که مغز او هنوز در حال شکل گیری و تکامل است، آموزشهای هدفمند و توجه نشان دادن های آگاهانه والدین به رفتار کودک می تواند به ارتقای هوش او کمک کند. بازی های ساده اما هدفمند با کودک در این دوران که مغز او در حال رشد و تکامل است، به ایجاد مداربندیهای مغزی پیچیده و ضروری در مغز کودک کمک میکند و همین باعث تقویت و رشد هوش کودک میشود.
در کشور ما، در حوزه رشد و یادگیری کودکان پیش از دبستان در 6 سال اول زندگی، کمتر سرمایه گذاری شده است. این در حالی است که در سایر کشورها برای این دوره از زندگی کودک که بیشترین رشد او در تمامی جنبه ها را به همراه دارد، برنامه و سرمایه گذاری های زیادی می شود.
از این رو با دکتر منصور کریم زاده روانشناس و دبیر علمی دائمی کنگره آموزش و سلامت کودکان پیش از دبستان در سطح ملی و بین المللی و مدیر گروه پیش دبستانی در ارتباط با اهمیت یادگیری و آموزش های کودکان پیش از دبستان به گفت و گو پرداخته ایم.
تبیان: مهارت های ده گانه زندگی شامل(خودآگاهی، همدلی، ارتباط موثر،روابط بین فردی، تصمیمی گیری، حل مسئله، تفکر خلاق، تفکر انتقادی، توانایی حل مسئله، توانایی مقابله با استرس) می باشند که اگر در سنین پایین به کودکان آموزش داده شود، در بلند مدت و در آینده هم در زندگی شخصی و هم اجتماعی تاثیر قابل ملاحضه ای می گذارد. نکته اصلی اینجاست که اساسا این مهارت ها از چه سنی برای کودکان قابل فهم و آموزش هستند؟
مهارت های زندگی که به آن اشاره شده را از سن 3 سالگی می توانیم به کودکان آموزش دهیم. مانند احترام گذاشتن، رعایت نوبت، رعایت بهداشت فردی، با دیگران همدلی کردن و خودآگاهی و خودشناسی که خودآگاهی پایه اولیه همه مهارت هاست و داشتن اعتماد به نفس بسیار مهم می باشد. آموزش مهارت های زندگی در دنیا در سنین پیش از دبستان با شروع می شود. یکی از اهداف دوره پیش از دبستان، آماده کردن کودکان برای ورود به زندگی اجتماعی بزرگتر است و این مهارت ها هم در همان راستا آموزش داده می شود.
در کشور ما طرح های جامعی برای یادگیری مهارت های زندگی وجود نداشته است اما اکنون با توجه به اهمیت آن بسته ها و پکیج هایی در سطح کشوری به صورت آزمایشی در حال طراحی و اجرا است. در این بسته ها روابط بین فردی، مدیریت هیجان و استرس و بسیاری از مهارت های دی'ر را به بچه ها آموزش می دهند.
در این بسته ها روش آموزش ؛ روش مستقیم به کودکان نیست بلکه ما دنبال آن هستیم که والدین را در این مهارت ها تقویت کنیم. پدر و مادرها باید در این مهارت ها توانمند شوند. سپس مربی ها را باید توانمند کنیم و به آنها یاد بدهیم که چگونه این مهارت ها را به دانش آموزان خود یاد بدهند. اگر آموزش مقطعی باشد با عدم وجود مربی مجرب این آموزش قطع می شود. وقتی مربیان توانمند نباشند نمی توانند کودکان را با کیفیت لازم آموزش دهد پس لازم است که ابتدا خود مربی و والدین توانمند و سپس یاد بگیرند با چه روش و محتوایی این مهارت ها را به کودکان یاد بدهند.
تبیان: کودکان لوح سفیدی هستند که با دیدن رفتار دیگران به ویژه والدین و مربی و حتی رسانه ها، کنش ها را یاد می گیرند و در صورت بروز کنشی غیر قابل باور، نمی دانند که کدام رفتار درست و کدام نادرست است؟ کودکان از چه سنی قدرت تمییز و تشخیص خوب از بد را یاد می گیرند؟
والدین یک الگوی جامع برای بچه ها هستند. در سن کودکی همان چیزی را که والدین انجام می دهند مشاهده و تقلید می کنند. بنابراین بهتر است اول سراغ آموزش خانواده ها برویم. یعنی به والدین یاد بدهیم که چگونه با بچه ها تعامل داشته باشند و اینکه چگونه بچه ها آنها را به عنوان الگو سرمشق قرار می دهند و از آنها یا می گیرند. کودکان از سه سالگی به بعد قدرت تمییز و تشخیص دادن را کم کم یاد می گیرند. در مراحل رشد اخلاقی کِلبرگ داریم که بچه ها یاد می گیرند چگونه یک رفتار را اخلاقی و یک رفتار را غیر اخلاقی بدانند. باید خانواده ها در رشد اخلاقی و اجتماعی رفتارها توانمند شوند.
از سوی دیگر مصادیق عینی که در اختیار کودکان قرار می گیرد بسیار مهم است. این مصادیق باید عینی و ملموس برای کودکان باشد. رسانه ها و شبکه های مجازی و الکترونیکی که امروزه بچه ها به سرعت به آن جذب می شوند باید خانواده بر آن نظارت داشته باشد. یعنی آموزش از طریق رسانه و تلویزیون شعاری ،غیر ملموس و ذهنی نباشند. باید بدانیم بچه ها تا سن 11-10 سالگی بیشتر یادگیری آنها از طریق مصادیق عینی است و نمی توانند خیلی انتزاعی یاد بگبرندو از آن طریق راه خود را پیدا کنند. مصادیق عینی در قالب بازی، نمایش؛ سريال ؛قصه و داستان و... می تواند صورت گیرد. همه این موارد می توانند کمک کنند تا ما درست از نادرست را به بچه ها نشان دهیم تا آنها خود با مشاهده بتوانند بین آنها تمایز قائل شوند.
تبیان: یکی از نکاتی که چند وقتی است فضای آموزشی کشور را تحت تاثیر قرار داده این است که باید آموزش های خاصی به کودکان داده شود تا تجاوزات و تعرضات نسبت به آنها کاهش پیدا کند؛ آیا آموزش خودمراقبتی معادل با آموزش مسائل جنسی به کودکان است؟ آیا نیاز است که به کودکان پیش از دبستان مسائل جنسی آموزش داده شود؟
دغدغه اکنون روان شناسان این است که باید به بچه ها مراقبت از خودشان را یاد بدهیم که در واقع کمتر پیامدهای نا آگاهی از خود مراقبتی را تجربه کنند. اینکه این آموزش ها به چه شکلی و به چه روشی صورت گیرد کاملا فرهنگ وابسته است یعنی این آموزش ها در کشور ما باید متناسب با هنجارها، باورها دینی و فرهنگی جامعه باشد و به این هنجارها احترام بگذاریم نه آنکه آموزش آن را حذف کنیم.
معادل دانستن آموزش خود مراقبتی با آموزش های جنسی برداشت غلط و نادرستی است. در آموزش های خودمراقبتی به کودکان یاد داده می شود که چه از طریق خودی و چه غیر خودی مورد آزاد و اذیت قرار نگیرند. نمی توان وجوداین مسائل را منکر شد ولی آموزش باید با ادبیاتی که نه کودک را کنجکاو کند و نه کودک مسائل و مشکلات بیشتری را تحمیل کند، انجام شود.
این موضوع جدیدی است که هنوز بومی سازی روی آن صورت نگرفته است و طرح هایی متناسب با فرهنگ کشور تدوین نشده است و اگر مواردی وجود دارد بر اساس نمونه های غربی می باشند. آموزش و پرورش به ضرورت این محور پی برده است که باید به کودکان یاد بدهیم چگونه از خودشان، جسم و روحشان مراقبت کنند. اما اینکه این مراقبت چگونه اتفاق بیفتد هنوز طرح جامعه ای برای آن نداریم.
پس باید بین آموزش های خود مراقبتی و جنسی تفکیک قائل شد و کاملا متفاوت هستند. ما در آموزش جنسی باورهایی داریم اما این باورها برای کشورهای غربی وجود ندارد. در این کشورها از سنین پایین چگونگی ارتباط جنسی به کودکان آموزش داده می شود. یا اینکه از روش های بارداری چگونه جلوگیری کنند. مسائلی که هیچ کدام در فرهنگ ما جا ندارند و ما نمی خواهیم این میزان عادی سازی صورت بگیرد. برای ما هنوز مسائل جنسی تقبیح می شود و روابط مشروح برای ما یک خط قرمز است و نمی خواهیم این اتفاق بیفتد. هدف ما این است که به والدین آموزش دهیم که به کودکان خود تلویحا بدون ایجاد کنجکاوی، وسواس فکری برای خود و فرزندشان، نگرانی و اضطراب خودمراقبتی را به آنها یاد بدهند.
تبیان: آزار و اذیت های کودکان چه تاثیری بر آنها می گذارد؟
به هر حال ما در جامعه می بینیم کودکانی که مور د آزاد قرار می گیرند، پیامدهای زیادی برای بچه ها به همراه دارد. اختلال در یادگیری، تغییرات در رفتار، ایجاد نگرانی، بروز نگرش های منفی مثل پلید و کثیف بودن نسبت به خود، شب اداری و ... . اینها برآیند عدم آگاهی از مراقبت از خود می باشد.
تبیان: یکی از معضلاتی که ممکن است آینده کشور را تهدید کند، ورود کودکان بدسرپرست یا بدون سرپرست به جامعه است که همواره با آسیب های متقابل، هم برای کودکان و هم بعضا برای جامعه همراه بوده است. این کودکان در حال حاضر در چه وضعیتی هستند؟
در آمارهای سازمان متولی این امر یعنی بهزیستی، آمار کودکان کار 3 تا 7 میلیون اعلام شده است که من فکر می کنم این ارقام اشتباه است. دکتر نفریه مدیر کل دفتر امور بهزیستی اعلام کردند که بین 23 تا 25 هزار کودک بد سرپرست یا بی سرپرست تحت پوشش آنها قرار دارد.
15 هزار کودک از این تعداد در خانواده ها قرار گرفتند و 10 هزار در مهد کودک ها مراقبت می شوند که تا 18 سالگی تحت آموزش هستند. اما متاسفانه آمار دقیق از کودکان کار و حتی مشکلات و آسیب هایی که این کودکان تجربه می کننند را نداریم. مدیر کل امور آسیب دیدگان بهزیستی استان زنجام اعلام کرده است که کودکان کار 4.5 برابر بیشتر از کودکان دیگر مبتلا به ایدز بودند که مورد آزار جنسی قرار می گیرند. در کشور به علت وجود فقر، مهاجرت و اعتیاد آمار دقیقی از کودکان که به کار گرفته می شوند وجود ندارد.