یهود و یهودیان در عصر ظهور
شنبه 1 اردیبهشت 1397 7:33 AM
با نگاهی به تاریخ بعثت پیامبران و مروری بر مبارزات آنها با هدف نابودی ظلم به روشنی در می یابیم که مبارزه با استکبار بزرگترین و مهمترین گام در راه رسیدن به هدف برای هر مصلح الهی است. بنابر این مهمترین نکته در سیر مطالعات وقایع پس از ظهور حضرت مهدی(ع) به عنوان بزرگترین مصلح و منجی بشریت، سیر مبارزات ایشان است که باید مورد مطالعه قرار گیرد. در بررسی روایی مبارزات حضرت در زمان ظهور، مهمترین و بزرگترین نبرد ایشان، نبرد با یهود عنوان شده است و تاکید روایات بر مبارزات حضرت(ع) با یهود گویای حضور موثر یهود در زمان ظهور بوده و این مطلب چنان اهمیت دارد که آیاتی نیز در سوره اسراء به این مطلب اختصاص پیدا کرده است. بنابر این، بررسی چگونگی حضور یهود و فتنه انگیزی آنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در این نوشتار سعی کردیم با استفاده از آیات و روایات شیعه و اهل سنت نحوه حضور فرهنگی و نظامی یهود را با دو رویکرد بررسی کنیم:
1- چگونگی مقابله یهود با امام و فتنه انگیزی ایشان در زمان ظهور
2- تدابیر کلی امام برای سرکوبی و مقابله با آنان از زمان ظهور تا نابودی کامل آنان به دست حضرت(ع)
اگر چه با توجه به گستردگی حضور و نقش صهیونیست یهودی در کل وقایع جهان امروز تردید در عدم بقای آنها در زمان ظهور دور از تصور است و بقای یهود مانند دیگر ادیان تا زمان ظهور امری بدیهی می باشد اما برای تاکید بر بقای یهود و حضور آنها در زمان ظهور به روایاتی استناد می کنیم. «عن کعب قال: إنما سمی المهدی لأنه یهدی إلی أسفار من أسفار التوراة یستخرجها من جبال الشام، یدعو إلیها الیهود فیسلم علی تلک الکتب جماعة کثیرة، ثم ذکر نحوا من ثلاثین ألفا؛ جز این نیست که مهدی نامیده شد چون او هدایت می کند به قسمت هایی از توراتی که آن را از کوه های شام خارج کرده است، و یهود را به سوی آن دعوت می کند پس جماعت زیادی بر آن کتب تسلیم می شوند که سی هزار نفر ذکر شدند.» ( عبد الرزاق:11/372.) «عن سلیمان بن عیسی قال: بلغنی أنه علی یدی المهدی یظهر تابوت السکینة من بحیرة طبریة حتی تحمل فتوضع بین یدیه ببیت المقدس، فإذا نظرت إلیه الیهود أسلمت إلا قلیلا منهم؛ سلیمان بن عیسی می گوید: به من خبر رسید که به دست مهدی تابوت سکینه از بحیره طبریه ظاهر می شود و(آن را) حمل می کند و در بیت المقدس قرار می دهد، پس هنگامی که یهود به آن نظر می کنند اسلام می آورند مگر اندکی از آنان.» (ابن حماد:1/355 و 360)
با استناد به دو روایت بالا حضور یهودیان هر چند اندک در حکومت حضرت امری مسلم بوده و جایی برای تردید در حضور آنان با پایبندی به آئینشان باقی نمی ماند. همچنین روایاتی که اجرای عدالت درباره صاحبان ادیان در زمان ظهور حضرت را طبق آئین خودشان بیان می دارد، دلیلی بر حضور آنان را در زمان حضرت می باشد. «عن عمر بن شمر عن جابرقال: دخل رجل علی ابی جعفرالباقر(ع).....ثم قال اذا قام القائم اهل البیت قسم بالسویه وعدل فی الرعیه فمن اطاعه فقد اطاع الله ومن عصاه فقد عصی الله وانما سمی المهدی مهدیا لانه یهدی الی امر خفی ویستخرج التوراه وسائر کتب الله عز وجل من غار انطاکیه ویحکم بین اهل التوراه بالتوراه وبین اهل الانجیل بالانجیل وبین اهل الزبور بالزبور وبین اهل القرآن بالقرآن؛ عمر بن شمر از جابر نقل می کند که مردی بر امام باقر علیه السّلام وارد شد....سپس فرمودند: هنگامی که قائم اهل بیت قیام کند میان مردم به عدل رفتار می نماید پس کسی که از او اطاعت کند پس خدا را اطاعت نموده وکسی که از او نا فرمانی کند، از خدا نافرمانی نموده و بدرستی که صاحب امر، مهدی نامیده شده زیرا که به امری پنهان هدایت شده است و تورات و سایر کتاب های آسمانی خدای عز وجل را از غاری که در انطاکیه واقع شده خارج می کند و بین اهل تورات به تورات و اهل انجیل به انجیل و اهل زبور به زبور و اهل قرآن به قرآن حکم خواهد کرد.» (نعمانی:237) «عن کعب قال: یستخرج تابوت السکینة من غار بأنطاکیة فیه التوراة التی أنزل اللّه تعالی علی موسی و الإنجیل الذی أنزل اللّه عز و جل علی عیسی، یحکم بین أهل التوراة بتوراتهم و بین أهل الإنجیل بإنجیله؛ کعب می گوید: تابوت سکینه را از غاری در انطاکیه خارج می کند؛ توراتی که خداوند متعال بر موسی نازل کرد و انجیلی که خداوند متعال بر عیسی نازل کرد در آن قرار دارد، بین اهل تورات با توراتشان و بین اهل انجیل با انجیلشان حکم می کند.» (ابن حماد:1/355)در اینجا برای اثبات بقای یهودیان در زمان ظهور به بیان این روایات اکتفا می کنیم زیرا تمام روایات مطرح شده در ادامه این مقاله نشان دهنده حضور آنها در حکومت حضرت و ایجاد فتنه و فساد در حکومت ایشان است.
برای ترسیم سیر نبرد امام با یهود باید از طرفی نقش یهود در مواجهه با امام از لحظه ظهور ایشان تا پیروزی کامل اسلام بررسی شود و از طرف دیگر تدابیر امام برای کنترل این قوم جنگ افروز بیان شود. اگر چه جدا کردن تدابیر حضرت از اعمال فساد انگیز یهود امری غیر ممکن است و قطعا حضرت برای هر فتنه انگیزی از جانب آنها تدبیری اندیشیده و فتنه آنها را خنثی می کند اما به دلیل عدم بیان جزئیات وقایع در احادیث مشکل است که هر کدام از تدابیر حضرت را به صورت جزئی در جای آن مطرح کنیم بنابراین، احادیثی که تاثیر مستقیم و غیر مستقیم یهود را در فتنه های پس از ظهور امام بیان می کند جدا کرده و تدابیر کلی امام در ارتباط با یهود را در بخش دیگر مطرح می کنیم. قبل از بررسی سیر نبرد یهود با امام در روایات، به آیات قرآن استناد می کنیم. آیات متعددی در قرآن به یهود، اعتقادات و اعمالشان اختصاص پیدا کرده است. بیشتر این آیات، شرح وقایع زمان حضرت موسی(ع) و چگونگی برخورد ایشان با قوم بنی اسرائیل می باشد. همچنین آیاتی نیز به فتنه انگیزی یهودیان در وقایع زمان اسلام اشاره دارد اگر چه دقت در تمام این آیات، در شناخت افکار و اعمال این قوم و چگونگی مقابله آنها با فرستادگان الهی لازم بوده و برای آگاهی از نحوه برخورد آنها در زمان ظهور لازم است اما برای پرهیز از اطاله کلام تنها به عنوان نمونه به ذکر آیاتی اکتفا می کنیم که بیانگر فتنه انگیزی و فساد آنها می باشد. خداوند در سوره مائده می فرماید: «وَ قالَتِ اَلْیهُودُ یدُ اَللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ ینْفِقُ کیفَ یشاءُ وَ لَیزِیدَنَّ کثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک طُغْیاناً وَ کفْراً، وَ أَلْقَینا بَینَهُمُ اَلْعَداوَةَ وَ اَلْبَغْضاءَ إِلی یوْمِ اَلْقِیامَةِ، کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّهُ وَ یسْعَوْنَ فِی اَلْأَرْضِ فَساداً وَ اَللّهُ لا یحِبُّ اَلْمُفْسِدِینَ؛ و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهایشان بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت الهی دور شوند بلکه هر دو دست«قدرت» او گشاده است؛ هر گونه بخواهد می بخشد ولی این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می افزاید و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و برای فساد در زمین، تلاش می کنند. و خداوند مفسدان را دوست ندارد.» (المائدة:64) عبارت (یوم القیامه) در این آیه بر نهایت کار دلالت می کند -همانطور که در آیات(اسراء/58؛ آل عمران/55؛ مائده/64؛ اعراف/167؛ اسراء/62؛ قصص/71و72؛ احقاف/5؛ قلم/39) به معنی غایت و نهایت آمده- که بیانگر جنگ افروزی مداوم یهود بوده و ماضی بودن فعل «اوقدوا» مانع نمی شود که اعمال آنها در آینده چنین نتایجی نداشته باشد و قطعا چنین اعمالی در زمان ظهور حضرت نیز ادامه خواهد داشت. همچنین خداوند می فرماید: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّک لَیبْعَثَنَّ عَلَیهِمْ إِلی یوْمِ اَلْقِیامَةِ مَنْ یسُومُهُمْ سُوءَ اَلْعَذابِ إِنَّ رَبَّک لَسَرِیعُ اَلْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و هنگامی را که پروردگارت اعلام کرد: تا دامنه قیامت، کسی را بر آنها مسلط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختی قرار دهد؛ زیرا پروردگارت مجازاتش سریع است و در عین حال آمرزنده و مهربان است.». (الأعراف:167) عبارت «مَنْ یسُومُهُمْ سُوءَ اَلْعَذابِ» که در ادامه «الی یوم القیامه» آمده به تحت سلطه بودن و رنج و سختی مداوم یهود اشاره دارد و روایات زمان ظهور نیز این مطلب را تایید می کند. در بررسی روایات مربوط به مقابله یهود با حضرت(ع) تعداد زیادی از روایات از نبرد نظامی و نابودی کامل یهودیان به دست حضرت حکایت می کند. «عن ابن عمر أن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله قال: یقاتلکم الیهود فتسلطون علیهم حتی یقول الحجر: یا مسلم هذا یهودی ورائی فاقتله؛ پیامبر(ص) می فرماید: یهود با شما نبرد می کنند پس شما بر آنها مسلط می شوید تا جاییکه سنگ می گوید: ای مسلمان این یهودی پشت سر من است پس او را بکش.» (عبد الرزاق:11/399) آنچه در این روایت از اهمیت ویژه ای برخوردار است شروع این نبرد توسط یهود است که با پیروزی مسلمانان و نابودی یهود به پایان می رسد و اگر چه این احادیث حکایت از نابودی تمام یهودیان نداشته اما قدر مسلم، نابودی یهودیان شرکت کننده در نبرد می باشد که با توجه به برخی روایات، فرماندهی این نبرد را حضرت عیسی(ع) به عهده داشته و همانطور که از حدیث زیر به دست می آید ایشان با استفاده از دو نوع تدبیر فرهنگی و نظامی به مقابله با دجال پرداخته که بالاخره منجر به نابودی کامل او می شود. «و بروایة أخری عن عبد اللّه بن عمرو قال: ینزل عیسی بن مریم فإذا رآه الدجال ذاب کما تذوب الشحمة، فیقتل الدجال و یتفرق عنه الیهود، حتی أن الحجر لیقول: یا عبد اللّه المسلم هذا عندی یهودی فتعال فاقتله؛ عیسی بن مریم نازل می شود پس هنگامی که به دجال نظر می کند، دجال مانند ذوب شدن چربی ذوب می شود. پس دجال را می کشد و یهود متفرق می شود تا اینکه همانا سنگ می گوید: ای بنده مسلمان خدا این یهودی نزد من است پس بیا و او را به قتل برسان.» (عبد الرزاق:11/399)اگر چه بیان شد که این احادیث دلالت بر نابودی همه یهودیان ندارد اما با توجه به اختصاص وصف (اشد الفتن) به این نبرد و همچنین تحقق ظهور کامل اسلام بعد از نزول حضرت عیسی(ع)، که در احادیث زیر بیان می شود، باید نزول ایشان را پایان بقاء یهود دانست که اولا با تدابیر نظامی و شکست یهودیان و ثانیا با تدابیر فرهنگی در قالب روشنگری و هدایت آنان به اسلام، انجام می پذیرد. «عن مجاهد، فی قوله عز و جل: حَتّی تَضَعَ اَلْحَرْبُ أَوْزارَها قال: یعنی حتی ینزل عیسی بن مریم فیسلم کل یهودی و کل نصرانی و کل صاحب ملة، و تأمن الشاة الذئب و لا تقرض فأرة جرابا، و تذهب العداوة من الأشیاء کلها، و ذلک ظهور الإسلام علی الدین کله؛ از مجاهد درباره قول خداوند حَتّی تَضَعَ اَلْحَرْبُ أَوْزارَها می گوید: تا اینکه عیسی بن مریم (ع) نازل شود پس هر یهودی و نصرانی و هر صاحب ملتی مسلمان شود و گوسفند از گرگ ایمن شود و موش از گربه و دشمنی از همه امور دور شود و این ظهور کامل اسلام است.» (البیهقی:9/180،)«أخرج سعید بن منصور، و ابن المنذر، و البیهقی فی سننه عن جابر فی قوله: لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ، قال: لا یکون ذلک حتی لا یبقی یهودی و لا نصرانی و لا صاحب ملة إلا الإسلام؛ جابر در قول لِیظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کلِّهِ،می گوید: این امر واقع نمی شود تا زمانی که یهودی و نصرانی و صاحب ملتی به غیر از اسلام باقی نماند.» ( البیهقی:9/180 حرعاملی:3/566، و مجلسی:51/61.به نقل از کنزجامع الفوائد وتاویل الآیات الظاهره)«عن حذیفة بن الیمان عن النبی صلی اللّه علیه و آله:. ... و یصلی عیسی معهم، ثم ینصرف الإمام و یعطی عیسی الطاعة، فیسیر بالناس حتی إذا رآه الدجال ماع کما یمیع الملح و یمشی إلیه عیسی فیقتله بإذن اللّه تعالی و یقتل معه من شاء. ثم یفترقون و یختبؤن تحت کل شجر و حجر حتی یقول الحجر: یا عبد اللّه یا مسلم تعال هذا یهودی ورائی فاقتله، و یدعو الشجر مثل ذلک غیر شجرة الغرقدة شجرة الیهود لا تدعو إلیهم أحدا یکون عندها. قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله. إنما أحدثکم هذا لتعقلوه و تفهموه و تعوه و اعملوا علیه و حدثوا به من خلفکم و لیحدث الآخر الآخر، و إن فتنته أشد الفتن، ثم تعیشون بعد ذلک ما شاء اللّه مع عیسی بن مریم؛ پیامبر(ص) فرمودند:... عیسی با آنها نماز می خواند سپس امام (زمان ع) (موقتا از فرماندهی)کناره گرفته و رهبری را به عیسی واگزار می کند پس عیسی با مردم میرود تا هنگامی که به دجال نظر می کند دجال از بین می رود همانطور که نمک در آب حل می شود و عیسی به سوی او رفته و به اذن خدا او و هر کسی را که بخواهد می کشد. سپس متفرق می شوند و زیر هر درخت و سنگی پنهان می شوند تا هر سنگی می گوید ای بنده خدا ای مسلمان بیا و این یهودی پشت سر من است پس او را بکش. و درخت نیز همچنین دعوت می کند غیر از درخت غرقده که درخت یهود است به مسلمانان نمی گوید کسی نزد اوست. پیامبر (ص) فرمود: جز این نیست که به شما خبر می دهم تا در آن بیاندیشید و بفهمید و ادراک کنید و بر طبق آن عمل کنید و برای بعد از خود بازگو کنید و نسل به نسل منتقل شود، و همانا فتنه اش شدیدترین فتنه ها است سپس بعد از آن آنطور که خدا خواهد همراه با عیسی ابن مریم زندگی می کنید.» (ابن حماد:2/568)آنچه تا کنون بیان شد رویارویی مستقیم یهودیان به فرماندهی دجال بود که توسط حضرت عیسی (ع) منجر به نابودی کامل آنها شد. اما روایاتی که زمان وقوع فتنه دجال را پس از برقراری نعمت و الفت و ایجاد آرامش می داند دلالت بر فتنه انگیزی غیر مستقیم آنها داشته که ضرورت توجه به وقایع پیش از این نبرد را می رساند. «ستکون فتنة یحصل الناس منها کما یحصل الذهب فی المعدن، فلا تسبوا أهل الشام و سبوا ظلمتهم فإن فیهم الأبدال. و سیرسل اللّه إلیهم سیبا من السماء فیفرقهم حتی لو قاتلتهم الثعالب غلبتهم، ثم یبعث اللّه عند ذلک رجلا من عترة الرسول صلی اللّه علیه و آله فی اثنی عشر ألفا، یقاتلهم أهل سبع رایات لیس من صاحب رایة إلا و هو یطمع بالملک فیقتتلون و یهزمون، ثم یظهر الهاشمی فیرد اللّه إلی الناس إلفتهم و نعمتهم، فیکونون علی ذلک حتی یخرج الدجال؛ به زودی فتنه ای واقع می شود که مردم از آن فتنه حاصل می شوند همانطور که طلا از معدن حاصل می شود پس اهل شام را دشنام ندهید بلکه ظالمین آنها را نفرین کنید زیرا در میان آنها ابدال هستند. بزودی خداوند بلایی از آسمان به سوی آنها می فرستد پس دچار تفرقه می شوند به طوری که اگر روباهها با آنان بجنگند بر آنها غلبه می کنند. سپس خداوند نزد آنان مردی از خاندان رسول الله (ص) را مبعوث می کند با دوازده هزار نفر، اهل هفت پرچم با آنان نبرد می کنند و صاحب پرچمی نیست مگر اینکه در ملکی طمع دارد پس نبرد می کنند و نابود می کنند، سپس هاشمی ظاهر می شود پس خداوند به مردم انس و نعمتشان را بر می گرداند، پس بر آن حال هستند تا دجال خروج کند.» (کورانی612-613 به نقل از الحاکم)«عن ابن وزیر الغافقی أنه سمع علیا علیه السّلام یقول: یخرج فی اثنی عشر ألفا إن قلوا و خمسة عشر ألفا إن کثروا، یسیر الرعب بین یدیه، لا یلقاه عدو إلا هزمهم بإذن اللّه، شعارهم أمت أمت، لا یبالون فی اللّه لومة لائم، فیخرج إلیهم سبع رایات من الشام فیهزمهم و یملک فترجع إلی المسلمین محبتهم و نعمتهم و قاصتهم و بزارتهم، فلا یکون بعدهم إلا الدجال. قلنا: و ما القاصة و البزارة؟ قال یقبض الأمر حتی یتکلم الرجل بأشیاء لا یخشی شیئا؛ از ابن وزیر غافقی نقل شده؛ شنیدم از علی (ع) که می گوید: خروج می کند با حداقل دوازده هزار نفر و حداکثر پانزده هزار نفر، ترس در مقابلش است، دشمن او را ملاقات نمی کند مگر به اذن خداوند آنها را نابود می کند، شعارشان بکش بکش است، در راه خدا از ملامت ملامتگری نمی ترسند پس خارج می شود به سوی آنها هفت پرچم از شام پس آنها را نابود می کند و مالک می شود پس به مسلمین محبت و نعمت و قاصه و بزارتشان بر می گردد، پس بعد از آن نیست مگر دجال. پرسیدم: قاصه و بزاره چیست؟ گفت امر به گونه ای می شود که انسان بدون ترس از چیزی آنچه را میخواهد می گوید.» ( ابن حماد فی:1/347)
روایاتی بر پیاپی بودن فتح روم و نابودی دجال دلالت دارد که اگر چه پیاپی بودن دو نبرد وساطت یهود را در پشتیبانی از روم را اثبات نمی کند اما از روایت به دست می آید که روم خط دفاعی یهود بوده و با شکست آنان یهود قدرتش را از دست می دهد. «عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص قال: یبلغ الذین فتحوا القسطنطینیة خروج الدجال فیقبلون حتی یلقوه ببیت المقدس، قد حصر هنالک ثمانیة آلاف امرأة و اثنا عشر ألف مقاتل هم خیر من بقی و صالح من مضی، فبینما هم تحت ضبابة من غمام إذ تکشف عنهم الضبابة مع الصبح، فإذا بعیسی بن مریم بین ظهرانیهم، فینکب إمامهم عنه لیصلی بهم، فیأتی عیسی بن مریم حتی یصلی إمامهم تکرمة لتلک العصابة، ثم یمشی إلی الدجال و هو فی آخر رمق فیضربه فیقتله فعند ذاک صاحت الأرض فلم یبق حجر و لا شجر و لا شیء إلا قال: یا مسلم هذا یهودی ورائی فاقتله، إلا الغرقدة فإنها شجرة یهودیة؛ عبد الله بن عمر بن عاص می گوید: خبر خروج دجال به فاتحان قسطنطنیه می رسد پس به سمت او رفته و در بیت المقدس او را ملاقات می کنند تعداد آنها محدود در هشت هزار زن و دوازده هزار مرد جنگجوی صالح و بهترین آنان که باقی مانده بودند پس آنها در ابری از مه قرار دارند (در حیرت بودند) که این بلا تکلیفی و سردرگمی هنگام صبح از بین می رود. پس عیسی بن مریم جهت احترام و اکرام به آنها میان آنها حضور و اقامه نماز می کند. سپس به سوی دجال می رود در حالی که در آخر رمقش است پس او را می زند پس او را می کشد و در آن هنگام زمین صیحه می کشد پس سنگی و درختی و چیزی باقی نمی ماند مگر بگوید: ای مسلمان این یهودی پشت سر من است پس او را بکش مگر غرقده پس درخت یهود است.» (ابن حماد:2/570)عبارت (و هو فی آخر رمقه) که بیانگر حمله نظامی دجال با نیروی اندک به مسلمانان است، وساطت دجال در نبرد روم و حتی نبردهای دیگر را اثبات می کند. برخی احادیث نیز بر وقوع دو نبرد با روم دلالت دارد.«عن محمد بن الحنفیة قال: ینزل خلیفة من بنی هاشم بیت المقدس یملأ الأرض عدلا، یبنی بیت المقدس بناء لم یبن مثله، یملک أربعین سنة تکون هدنة الروم علی یدیه فی سبع سنین بقین من خلافته ثم یغدرون به، ثم یجتمعون له بالعمق فیموت فیها غما، ثم یلی بعده رجل من بنی هاشم، ثم تکون هزیمتهم و فتح القسطنطینیة علی یدیه، ثم یسیر إلی رومیة فیفتحها و یستخرج کنوزها و مائدة سلیمان بن داود علیهما السّلام ثم یرجع إلی بیت المقدس فینزلها و یخرج الدجال فی زمانه و ینزل عیسی بن مریم علیه السّلام فیصلی خلفه؛ محمد بن حنفیه می گوید: خلیفه ای از بنی هاشم در بیت المقدس نازل می شود زمین را پر از عدل می کند، در بیت المقدس بنایی می سازد که مثل آن قبلا ساخته نشده، چهل سال حکومت می کند صلحنامه با روم در هفت سال باقی مانده از خلافتش است سپس پیمان شکنی می کنند سپس بر علیه او توطئه دسته جمعی می کنند و با حالت اندوه می میرد سپس مردی از بنی هاشم بعد از او می آید و فتح قسطنطنیه به دست او صورت می گیرد و آنان در مقابل ایشان فرار می کنند سپس به سمت روم می رود و آنجا را فتح می کند و گنج های آن و مائده سلیمان بن داود را استخراج می کند و به بیت المقدس بر می گردد و در آنجا منزل می گزیند و دجال در زمانش خروج می کند و عیسی بن مریم(ع) نازل می شود و پشت سرش نماز می خواند.» (ابن حماد:1/399) احادیث دیگری نیز دلیل پذیرش بیعت روم با امام و امضای پیمان نامه را شکست سفیانی و بیعتش با حضرت(ع) می داند که بیانگر دلیل موفقیت حضرت(ع) در تسلط بر جهان در طی هشت ماه می باشد. «عن حذیفة: إن المهدی یبایع بین الرکن و المقام و یخرج متوجها إلی الشام و جبرئیل علی مقدمته و میکائیل علی ساقته، یفرح به أهل السماء و أهل الأرض و الطیر و الوحش و الحیتان فی البحر؛ حذیفه می گوید: همانا مهدی بین رکن و مقام بیعت می کند و به سمت شام خروج می کند و جبرئیل پیشاپیش او و میکائیل بر پشت سر اوست، اهل آسمان و زمین و پرندگان و درندگان و ماهیان در دریا به واسطه او شادمان می شوند» (العرف الوردی 163) «عن علی علیه السّلام قال: إذا بعث السفیانی إلی المهدی جیشا فخسف بهم بالبیداء و بلغ ذلک أهل الشام، قالوا لخلیفتهم: قد خرج المهدی فبایعه و ادخل فی طاعته و إلا قتلناک فیرسل إلیه بالبیعة، و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل إلیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و أهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال، حتی تبنی المساجد بالقسطنطینیة و ما دونها. و یخرج قبله رجل من أهل بیته بأهل المشرق یحمل السیف علی عاتقه ثمانیة أشهر، یقتل و یمثل و یتوجه إلی بیت المقدس فلا یبلغه حتی یموت؛ امام علی (ع) فرمودند: هنگامی که سفیانی سپاهی به سوی مهدی(ع) فرستاد پس سپاه در سرزمین بیداء فرو رفت و خبر به اهل شام رسید، آنها به خلیفه شان گفتند: مهدی خروج کرده پس با او بیعت کن و تحت فرمان او باش و گر نه تو را می کشیم پس بیعت نامه ای به سوی او فرستاد. و مهدی مسیرش را طی می کند تا در بیت المقدس منزل گزیند و خزائن را به آنجا منتقل می کند و عرب و عجم را در آن داخل می کند و اهل جنگ و روم و غیر آنها را بدون جنگ در اطاعتش داخل می کند تا جایی که مساجدی در قسطنطنیه و اطراف آن بنا می کند و قبل از او مردی از اهل بیتش از اهل مشرق خروج می کند و هشت ماه شمشیر را بر گردنش حمل می کند جنگ می کند و می کشد و متوجه بیت المقدس می شود پس به آنجا نرسیده میمیرد.» (ابن حماد:2/570، المقدسی الشافعی /129، و السیوطی:2/70) «عن عیسی الخشاب قال قلت للحسین بن علی علیهما السّلام: أنت صاحب هذا الأمر؟ قال: لا، و لکن صاحب الأمر الطرید الشرید الموتور بأبیه، المکنی بعمه، یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة أشهر؛ عیسی خشاب می گوید: به امام حسین (ع) گفتم شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: نه ولی صاحب این امر (رهبر با قدرتی که) دشمنان را رانده و فراری می دهد و خونخواه پدرش، ملقب به لقب عمویش است که شمشیر را هشت ماه به طور مداوم حمل می کند.» (ابن بابویه: 1/ 318 و حر عاملی: 3/ 466، و مجلسی: 51/ 133به نقل از کمال الدین)بنابر این دلالت احادیث که بر تداوم جنگ در مدت هشت ماه، به نبردهای ابتدایی حضرت بعد از ظهور اشاره کرده و منافاتی با نبرد های بعدی در جهت گسترش عدالت در دراز مدت ندارد. روایاتی نیز که به زمانمند بودن اصلاحات و گسترش عدل دلالت دارد، این مطلب را تایید می کند.
«قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: یخرج رجل من أمتی یعمل بسنتی، ینزل اللّه له البرکة منه السماء، و تخرج له الأرض برکتها، یملأ الأرض عدلا، کما ملئت جورا، یعمل سبع سنین علی هذه الأمة، و ینزل بیت المقدس؛ رسول الله (ص) فرمودند: مردی از امت من خروج می کند به سنت من عمل می کند، خداوند برای او برکتی از آسمان نازل می کند، و زمین برکتش را برای او خارج می کند، زمین را از عدل پر می کند همانطور که از ظلم پر شده است، هفت سال بر این امت اعمال (نفوذ) می کند و در بیت المقدس نازل می شود.» (المقدسی الشافعی السلمی/41، و/156، و أبی نعیم/151 و السیوطی:2/62، و اربلی2/972 و حرعاملی:5/225 و مجلسی:51/82 به نقل از کشف الغمه)عبارت (یملا الارض عدلا کما ملئت جورا) از لفظ(کما) استفاده شده است و نوعی مقایسه کمی بین گسترش عدل در آینده و ظلم در گذشته را می رساند و در صورتی که دلیل این مقایسه را بیان کیفیت بدانیم و معتقد شویم که منظور روایت تاکید بر تحقق حد اعلای عدالت بوده، باید بپذیریم که چنین هدفی جز در سایه گذشت زمان امکان پذیر نمی باشد. بنابر این اگر منظور حدیث از لفظ (کما) را مقایسه کمی یا کیفی بین گسترش عدل در آینده و ظلم در گذشته در نظر بگیریم، زمانمند بودن اصلاحات توسط حضرت در این حدیث را نمی توان نادیده گرفت.
تدابیر کلی حضرت در مواجهه با یهود در روایات به چند صورت هدایت به دین اسلام، قرار دادن جزیه برای آنان با اخراجشان از شهر های یهود و نبرد و نابودی کامل آیین یهود بیان شده است. ابتدا آیات سوره اسراء را بیان کرده و سپس روایات را بررسی می کنیم.
آیه هایی که به صراحت فساد انگیزی یهود و نبرد حضرت با آنها را بیان می دارد آیات 8-4 سوره اسراء است که از تحقق دو وعده الهی درباره قوم بنی اسرائیل سخن می گوید؛ وعده ای که حتمی بوده و جزایی برای دو فساد ایشان است. «وَ قَضَینا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی اَلْکتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی اَلْأَرْضِ مَرَّتَینِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیراً فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ اَلدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنا لَکمُ اَلْکرَّةَ عَلَیهِمْ وَ أَمْدَدْناکمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکمْ أَکثَرَ نَفِیراً إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ اَلْآخِرَةِ لِیسُوؤُا وُجُوهَکمْ وَ لِیدْخُلُوا اَلْمَسْجِدَ کما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً عَسی رَبُّکمْ أَنْ یرْحَمَکمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً؛ ما به بنی اسرائیل در کتاب تورات اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری جویی بزرگی خواهید نمود – هنگامی که نخستین وعده فرا می رسد گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما می انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند حتی برای به دست آوردن مجرمان) خانه ها را جستجو می کنند؛ و این وعده ای است قطعی – سپس شما را بر آنها چیره می کنیم؛ و شما را بوسیله داراییها و فرزندانی کمک خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار می دهیم – اگر نیکی کنید به خودتان نیکی می کنید و اگر بدی کنید باز هم به خود می کنید و هنگامی که وعده آخر فرا رسد (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم در صورتهایتان ظاهر می شود؛ و داخل مسجد (الاقصی) می شوند همان گونه که بار اول وارد شدند؛ و آنچه را زیر سلطه خود می گیرند، در هم می کوبند. – امید است پروردگارتان به شما رحم کند. هر گاه برگردید، ما هم باز می گردیم؛ و جهنم را برای کافران زندان سختی قرار دادیم.» (اسراء/8-4)
قبل از بررسی محتوی آیات سوره اسراء، آنچه مورد توجه قرار می گیرد خطاب این آیات به قوم بنی اسرائیل است و برای بررسی آیات ابتدا باید پاسخ این پرسش روشن شود که آیا خطاب آیات به قوم بنی اسرائیل، غیریت آنها از آیین یهود را می رساند و یا اینکه مخاطب آیات مختلف از یک گروه با دو عنوان یاد می کند.
بررسی تاریخ گواه بر این است که بنی اسرائیل همان قومی هستند که در زمان حضرت موسی به آیین یهودیت روی آوردند و دقت در آیات مختلف روشن می سازد که مخاطب همه آیات یک قوم هستند که هر گاه تاکید آیات بر اعمالشان است با نام قومشان و هر گاه تاکید آیات بر اعتقاداتشان است با عنوان یهود مورد خطاب واقع می شوند بنابر این بنی اسرائیل همان فرزندان و نوادگان یعقوب هستند که بعدها توسط حضرت موسی (ع) به آیین یهود ایمان آوردند و آیات قرآن از قوم حضرت موسی(ع) خبر می دهد. در سوره بقره نیز بعد از نابودی فرعون خداوند قوم حضرت موسی را بنی اسرائیل خطاب کرده می فرماید: یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکمْ عَلَی الْعَالَمِینَ؛ ای بنی اسرائیل، نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم و شما را بر جهانیان برتری دادم، به یاد بیاورید.(بقره، آیه 47)
این آیات از دو فساد بنی اسرائل خبر می دهد. با توجه به اینکه تاریخ، مکررا از فساد بنی اسرائیل خبر می دهد، مفسران احتمالات مختلفی درباره دو فساد بزرگ مطرح شده در آیات داده اند.
دیدگاه اول:احتمال اولی که در تفاسیر مطرح شده این است که از تاریخ یهود برمی آید که اولین کسی که از ناحیه خدا مبعوث شد که بیت المقدس را ویران کند بخت النصر بود که در این نوبت مدت هفتاد سال به صورت خرابه در آمده بود، و آن کس که در نوبت دوم بیت المقدس را ویران کرد قیصر روم اسپیانوس بود که تقریبا یک قرن قبل از میلاد می زیسته و وزیر خود طوطوز را روانه کرد تا مسجد را خراب و مردمش را ذلیل ساخته و تنبیه نماید. برخی از مفسران این دو حادثه را به عنوان دو وعده الهی پذیرفته اند زیرا بقیه حوادثی که تاریخ برای بنی اسرائیل نشان می دهد طوری نبوده که به کلی آنان را از بین برده و استقلال و مملکتشان را از ایشان گرفته باشد، به خلاف داستان بخت النصر که همه آنان و استقلالشان را تا زمان کورش به کلی از بین برد. آنگاه کورش بعد از مدتی همه آنان را جمع نموده و سر و صورتی به زندگیشان داد. بار دیگر رومیان بر آنان دست یافتند و قوت و شوکتشان را گرفتند و دیگر تا زمان اسلام نتوانستند قد علم کنند. (ترجمه المیزان ج 13: 59- ر.ک جامع البیان فی تفسیر القرآن ج 15: 17 و مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 6: 617)
نقد: با توجه به عبارت «عباد لنا» که در آیه آمده این احتمال رد می شود. زیرا عبادا لنا یعنی بندگان ویژه خداوند و قطعا بخت النصر و اسپیانوس نمی توانند عباد لنا باشند.(ر.ک ترجمه المیزان ج 13: 59)
دیدگاه دوم: برخی تفاسیر روایی بر اساس روایاتی، نقض عهد دو خلیفه اول را همان دو فساد دانسته و معتقدند وعده اول در جنگ جمل، امیر المومنین و اصحابش بوده و وعده دوم توسط حضرت قائم علیه السلام صورت می گیرد. (عروسی حویزی ج 3: 140- بحرانی ج3: 508)
نقد: با توجه به اینکه نقش یهود در تعیین دو خلیفه پذیرفته شده (تائب 1392: 22-4) و از طرفی روایات از باب تاویل است، این دو نقض عهد می تواند مصداقی از آیه باشد و ایرادی به این دیدگاه وارد نیست اما از لحاظ تفسیری با توجه به عبارت «لیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مره» که بیان می کند در هر دو وعده (عباد لنا) وارد مسجد (الاقصی) می شوند، باید احتمال دیگری بررسی شود. دیدگاه سوم(دیدگاه برگزیده): با توجه به آنچه بیان شد، احتمال دیگری را مطرح می کنیم که با شواهد موجود در آیه منطبق بوده و روایاتی نیز بر صحت مدعا وجود دارد. در این آیات چند عبارت(فی الارض مرتین-وکان وعدا مفعولا -لیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مره) پذیرش احتمال وقوع هر دو وعده الهی را در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام شدت می بخشد. توضیح بیشتر اینکه؛ در عبارت (فی الارض مرتین) کلمه (ارض) استفاده شده در صورتی که در وعده دوم در عبارت (لیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مره) از لفظ (مسجد) استفاده شده که به دست می آید که بنی اسرائیل دو بار در زمین به طور مستقیم یا غیر مستقیم فساد می کنند اما هر دو وعده در بیت المقدس محقق می شود. عبارت (و کان وعدا مفعولا) که تفاسیر اذعان کردند که ظهور حضرت علیه السلام است به وعده اول نسبت داده شده است. در تایید این احتمال روایتی مطرح می کنیم که تحقق وعده اول را به دست حضرت مهدی علیه السلام می داند. در تفسیر العیاشی آمده است: «عن حمران عن أبی جعفر ع قال کان یقرأ (بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ) ثم قال: و هو القائم و أصحابه أولی بأس شدید؛ از حمران نقل شده که ابو جعفر (ع) هنگام قرائت آیه (بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ) فرمودند:حضرت قائم (ع) و اصحابش أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ هستند.»(عیاشی، ج 2: 281)روایت دیگری که پذیرش این احتمال را شدت می بخشد روایتی است از کتاب کافی که می فرماید: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی- وَ قَضَینا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَینِ قَالَ قَتْلُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ طَعْنُ الْحَسَنِ ع- وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیراً قَالَ قَتْلُ الْحُسَینِ ع- فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَینِ ع بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قَوْمٌ یبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع فَلَا یدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إلَّا قَتَلُوهُ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا خُرُوجُ الْقَائِمِ ع- ثُمَّ رَدَدْنا لَکمُ الْکرَّةَ عَلَیهِمْ خُرُوجُ الْحُسَینِ ع....؛ عده ای از اصحاب از ابو عبد الله (ع) نقل کردند که ایشان درباره قول خداوند تعالی وَ قَضَینا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَینِ فرمودند (این دو فساد) قتل علی ابن ابیطالب (ع) و اهانت به امام حسن (ع) است- درباره وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیراً فرمودند قتل حسین (ع) است- فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما (این وعده اول) زمان پیروزی خون حسین (ع) است بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قومی هستند که خداوند آنها را قبل از خروج حضرت قائم (ع) مبعوث می کند و کسی خونی از آل محمد(ص) نمی ریزد مگر اینکه (این قوم) او را می کشند- وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا خروج حضرت قائم (ع) است - ثُمَّ رَدَدْنا لَکمُ الْکرَّةَ عَلَیهِمْ خروج امام حسین(ع) است» (کلینی، ج 8: 206) با استناد به عبارت«فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَینِ ع» که به وعده اول نسبت داده شده است اگر منظور از این عبارت خونخواهی از خون سید الشهداء (ع) باشد، می توانیم تحقق وعده اول را به دست حضرت بدانیم. عبارت«و کان وعدا مفعولا» نیز خروج حضرت بیان شده است. در این روایت در عبارت «بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قَوْمٌ یبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع» به یاران حضرت نیز اشاره شده است. در بررسی روایی تدابیر حضرت در مواجهه با یهود، وجود روایات با مضامین متفاوت حاکی از حضور طولانی مدت یهود در زمان ظهور بوده و به نظر می رسد روایات، از تدابیر مختلف حضرت در رویارویی با فتنه انگیزی یهود در آن دوران خبر می دهد. احادیث از سه رویکرد متفاوت در مواجهه با یهود خبر می دهد که این سه رویکرد یا در سه زمان متفاوت در سیر اصلاح جامعه توسط حضرت رخ می دهد و یا با توجه به پراکندگی یهود در مناطق مختلف برخوردهای متفاوتی از جانب حضرت صورت می گیرد. که با توجه به تاکید روایات بر حضور حضرت در بیت المقدس، احتمال اول قوی تر به نظر می رسد اگر چه ممکن است هر دو احتمال در نظر گرفته شود.
1-اخراج یهودیان از شهرهای عربی همراه با پرداخت جزیه
2-اسلام آوردن همه صاحبان ادیان از جمله یهود
3-نبرد با دجال و قتل عام کامل یهودیان
اخراج یهودیان از شهرهای عربی همراه با پرداخت جزیه
احادیث نیز مانند آیات بیانگر ذلت مداوم یهود بوده و آنچه به عنوان اخراج آنان از شهر های یهود و پرداخت جزیه بیان شده دلیلی جز لزوم خواری آنان توسط حضرت(ع) در جهت نجات مردم- همانطور که در حدیث زیر اشاره شده- از ظلم و ستم آنان نمی تواند باشد.«ابن ولید عن الصفار عن احمد بن محمد عن عبایه الاسدی قال سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام وهو مشتک وان قائم علیه لأبنین بمصر منبرا و لأنقضن دمشق حجرا حجرا و لأخرجن الیهود من کل کور العرب، و لأسوقن العرب بعصای هذه. قلت له یا أمیر المؤمنین کأنک تخبر أنک تحیا بعدما تموت؟ فقال: هیهات یا عبایة ذهبت فی مذهب! یفعله رجل منی، (أی المهدی علیه السّلام)؛ عبایه می گوید: از امیر المومنین (ع) شنیدم همانا قائم(ع)در مصر منبری بنا می کند و سنگ سنگ دمشق را نجات می دهد و یهود را از میان مردم عرب خارج می کند و عرب را با این عصا مجبور می کند. به او گفتم یا امیر المومنین به گونه ای خبر می دهی که گویا بعد از مردن زنده می شوی؟ پس فرمود: ای عبایه به راه نادرستی رفتی! این امر را مردی از من انجام می دهد. (یعنی مهدی)«(حرعاملی فی الإیقاظ/423، و مجلسی:53/60 به نقل از معانی الاخبار)ابو بصیر می گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم که صاحب الامر با اهل ذمه، یهود و نصارا چه خواهد کرد؟ فرمود: «... یسالمهم کما سالمهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و یؤدّون الجزیة عن ید و هم صاغرون...»؛ «مانند پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله با آنان مصالحه می کند، آنها هم با کمال تواضع و خواری جزیه می دهند.». (مجلسی، ج 52، ص 376 و 381 به نقل از کتاب مزار؛ صدر، ج3، ص 568)
عبارت (و هم صاغرون) بر پرداخت جزیه همراه با خواری دلالت دارد و اینکه برخی احادیث رفع حکم جزیه را می رساند نیز امری قابل استناد است و با دقت در محتوی هر دو حدیث روشن می شود که این دوگانگی حکم به دلیل دو گانگی در زمان آن بوده؛ احادیثی که بر پرداخت جزیه دلالت دارد توسط حضرت صورت می گیرد اما احادیثی که بر رفع حکم جزیه دلالت دارد توسط حضرت عیسی (ع) صورت گرفته که زمان نزول ایشان زمان نابودی دجال می باشد. «فاخبرنا زید بن اسلم عن ابی هریره قال: ولا تقوم الساعه حتی ینزل عیسی ابن مریم اماما مقسطا، وحکما عادلا، ویبتز قریش الاماره، ویقتل الخنزیر، ویکسر الصلیب، وتوضع الجزیه،...؛ زید ابن اسلم از ابی هریره نقل می کند که قیامت بر پا نمی شود تا اینکه عیسی ابن مریم نازل شود؛ امامی دادگر، حاکمی عادل، و حکومت قریش را (پس) می گیرد، خنزیر را می کشد، صلیب را می شکند، و جزیه را وضع می کند...»(ابن حماد: 392)همچنین در مسند حنبل آمده است:«حدثنا عبدالله، حدثنی ابی،ثنا سفیان، عن الزهری، عن سعید، عن ابی هریره یبلغ به النبی صلی الله علیه وآله: یوشک ان ینزل فیکم ابن مریم حکما مقسطا، یکسر الصلیب، ویقتل الخنزیر، ویضع الجزیه، ویفیض المال حتی لا یقبله احد؛ پیامبر(ص) فرمودند: نزدیک است که پسر مریم (عیسی ع) در میان شما نازل شود؛ حاکمی دادگر، صلیب را می شکند، خوک را می کشد، جزیه قرار می دهد، مال (زیادی به مردم) اعطا می کند به طوری که قبل از آن کسی (چنین مال زیادی را) نپذیرفته است.» (احمدبن حنبل: 64)
احادیث زیادی بر اسلام آوردن همه ادیان به دست حضرت دلالت می کند. «عن ابی خالدالکابلی قال ابو جعفر(ع)....یفتح الله له شرق الارض و غربها و یقتل الناس حتی لا یبقی الا دین محمد.؛ امام باقر(ع) فرموده اند: خداوند شرق وغرب جهان را برای صاحب امر می گشاید. او آن قدری می جنگد تا این که جز دین محمد(ص) دینی باقی نماند.» (همان ج52: 390 به نقل از کتاب فضل بن شاذان) ابن بکیر می گوید: از حضرت ابو الحسن علیه السّلام تفسیر آیه شریفه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کرْهاً وَ إِلَیهِ یرْجَعُونَ را سؤال کردم، فرمود: «أنزلت فی القآئم علیه السّلام إذا خرج فی الیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقه و أهل الردّة و الکفّار فی شرق الأرض و غربها، فعرض علیهم الإسلام، فمن أسلم طوعا أمره بالصلوة و الزکوة و ما یؤمر به المسلم و یجب للّه علیه، و من لم یسلم ضرب عنقه حتّی لا یبقی فی المشارق و المغارب أحد إلّا وحّد اللّه»؛ . ..؛ ابن بکیر می گوید حضرت ابو الحسن درباره آیه 83 سوره آل عمران سوال کردم فرمود: درباره حضرت قائم (ع) نازل شده هنگامی که بر یهود و نصاری و صابئین و زنادقه و اهل رده و کفار در شرق و غرب زمین خروج کند پس اسلام را بر آنها عارض می کند پس هر کس با اختیار اسلام آورد او را به نماز و زکات امر می کند و به هر آنچه بر مسلمان امر شده و خدا آن را واجب کرده امر می کند. و هر کس اسلام نیاورد گردنش را می زند تا اینکه در مشرق و مغرب کسی نمی ماند مگر به وحدانیت خدا ایمان آورد.» (مجلسی، ج 52، ص 340 به نقل از تفسیر عیاشی ج1: 183) عبارت (اذا خرج) به وقوع نبرد با ادیان اشاره کرده و پذیرش اسلام را نه از سر اختیار که از روی جبر بیان می دارد و این مساله با ظهور کامل اسلام که هدف حکومت حضرت است منافات دارد بنابر این، این دسته از احادیث با هدایت ادیان به اسلام ناسازگار بوده و می تواند نوعی تسلیم موقتی در جهت انجام اصلاحات باشد. همانطور که چنین واقعه ای در صدر اسلام نیز گواه بر این مطلب است. اما ظهور کامل اسلام با اختیار انجام می شود و این احادیث ناسازگاری با یکدیگر ندارد. «عن مجاهد عن ابن عباس: فی قوله تعالی لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون.قال لایکون ذلک حتی لا یبقی یهودی ولا نصرانی ولا صاحب مله الا دخل فی الاسلام؛ مجاهد از ابن عباس در این سخن باری تعالی لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون نقل می کند: هیچ یهودی ومسیحی وصاحب دینی باقی نمی ماند مگر اینکه داخل اسلام شده باشد.» (همان، ج51: 61 به نقل از کنز جامع الفواید وتاویل الآیات الظاهره) عبارت (و لو کره المشرکون) دلیلی بر وجود مشرکین در آن زمان نمی تواند باشد چرا که این آیه درباره تحقق کامل اسلام در آینده نازل شده و اضافه (لام) در (لیظهره) این مطلب را تایید می کند اما هنگام تحقق کامل اسلام همه با اختیار وارد این دین خواهند شد و این حدیث به این مطلب اشاره دارد که صاحبان ملتها خودشان به اسلام ایمان می آورتد.
همانطور که قبلا اشاره شد احادیث زیادی بر نبرد مسلمانان با یهود و نابودی آنان دلالت می کند اگر چه که نابودی همه یهودیان را اثبات نمی کند اما تدبیری دفاعی در برابر جنگ افروزی یهودیان بوده و احادیث بیانگر وقوع نبردی سخت می باشد. «عن أبی هریرة أن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله قال: لا تقوم الساعة حتی یقتل المسلمون الیهود فیقتلهم المسلمون حتی یختبئ الیهودی وراء الحجر أو الشجرة فیقول الحجر أو الشجر: یا مسلم یا عبد اللّه هذا یهودی خلفی فتعال فاقتله، إلا الغرقد فإنه من شجر الیهود؛ رسول الله (ص) فرمودند: قیامت بپا نمی شود تا مسلمانان با یهود نبرد کنند و مسلمانان آنها را بکشند تا اینکه یهودی پشت سنگ یا درخت مخفی شود و سنگ و درخت بگوید: ای مسلمان ای بنده خدا این یهودی پشت من پنهان شده پس بیا و او را به قتل برسان مگر غرقد پس آن درخت یهود است.» ( ابن حماد فی/381و أحمدحنبل:2/417،)
«عن عبد اللّه بن عمر: أن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله قال: تقاتلون الیهود حتی یختبئ أحدهم وراء الحجر فیقول: یا عبد اللّه هذا یهودی ورائی فاقتله؛ رسول الله (ص) فرمود: با یهود نبرد می کنند تا اینکه یکی از آنها پشت سنگ پنهان می شود پس می گوید: ای بنده خدا این یهودی پشت من است پس او را به قتل برسان.» (بخاری،جزء10: 412)«و عن أبی هریرة: لا تقوم الساعة حتی تقاتلوا الیهود حتی یقول الحجر وراءه الیهودی: یا مسلم هذا یهودی ورائی فاقتله؛ ابی هریره می گوید: قیامت بر پا نمی شود تا اینکه با یهود نبرد می کنند تا اینکه سنگی که یهودی پشت آن مخفی شده می گوید ای مسلمان این یهودی پشت من است پس او را به قتل برسان.» (مسلم، جزء4: 2239و البیهقی:9/175، و أحمدبن حنبل:2/121،وابوالسعادات ابن الاثیر10/381)
آیات قرآن به روشنی بر فتنه انگیزی و جنگ افروزی یهود تا هر زمان که باقی باشند، دلالت می کند و جستجو در روایات و وجود روایاتی که تدابیر مختلف حضرت در برابر یهود را بیان می کند بر این نکته تاکید دارد که بعد از ظهور، قوم یهود مدت زمان طولانی همچنان حضور داشته وشعله های آتش فتنه از این قوم نضج گرفته ودست به فساد و طغیان می زنند ولی سرانجام این فتنه به رهبری و سیادت امام زمان(عج) و به دست بندگان شایسته خداوند، خاموش می گردد به طوری که خانه به خانه آنها را دنبال می کنند. با پذیرش فتنه انگیزی و ایجاد فساد توسط یهود در زمان حکومت حضرت، این احتمال داده می شود که تحقق دو وعده الهی که در آیات سوره اسراء بیان شده توسط خود حضرت و یاران ایشان باشد که روایاتی نیز این احتمال را تایید می کند همچنین با تایید روایات بر تدابیر متفاوت حضرت با یهودیان که برخی روایات بیانگر بقای آنان بر دیانت خویش با پرداخت جزیه و اخراج آنان از سرزمین های اسلامی بوده و برخی دیگر حاکی از نبرد خونین حضرت و قتل عام آنان دارد و دسته سوم روایات اسلام آوردن همگی آنان را بیان می دارد، احتمال وقوع هر دو وعده الهی توسط حضرت را قوت می بخشد. بنابر این یهودیان در زمان حکومت حضرت مدت زمان طولانی حضور داشته و به فتنه انگیزی می پردازند و حضرت(ع) نیز تا زمان تحقق وعده دوم با استفاده از روش های گوناگون مانع فتنه انگیزی آنان شده و به مقابله با آنان می پردازد.
منابع
1-قران کریم
2- ابن بابویه، محمد بن علی،1359ش،کمال الدین، تصحیح وتعلیق غفاری،علی اکبر، تهران، درا الکتب الاسلامیه
3- ابن حنبل، احمد بن محمد، 1409ق، المسند، القاهره، دارالحدیث
4- اربلی، علی بن عیسی، 1381ق، کشف الغمه فی معرفه الائمه، معلق:رسولی،هاشم,تبریز،بنی هاشمی
5- البخاری، محمدبن اسماعیل ابوعبدالله، 1407ق، صحیح بخاری، بیروت، دارابن کثیر، الیمامه
6- البیهقی، ابوبکراحمدالحسین بن علی،1344ق، سنن بیهقی، حیدرآباد، مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه فی الهند
7- الحمیری الیمانی الصنعانی، ابوبکرعبدالرزاق بن همام بن نافع، 1403ق، المصنف، بیروت، دارالکتب الاسلامی
8- السیوطی، جلال الدین، 1424ق، الحاوی للفتاوی، بیروت، دارالفکر
9-. ......................................،1993م، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر
10-................،عبد الرحمن ابن ابی بکر،1380 العرف الوردی فی اخبار المهدی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران
11- القشیری النیسابوری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم، 1411ق،صحیح مسلم، بیروت، داراحیاءالتراث العربی
12- المقدسی الشافعی السلمی، یوسف بن یحیی بن علی، 1428ق، عقدالدررفی اخبارالمنتظر، قم، مسجد مقدس جمکران
13- بحرانی، سید هاشم، 1416ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت
14- حرعاملی، محمد بن حسن، 1104ق، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات
15-. .............................................، 1362ش، الایقاظ من الحجه بالبرهان علی الرجعه،محقق:رسولی،هاشم، تهران، نوید
16- صدر، محمد، 1414ق، تاریخ الغیبه الصغری، ج 3، بیروت، دار التعارف للمطبوعات
17- طائب، مهدی، 1392ش، مهار انحراف، قم، موسسه فرهنگی لوح وقلم
18- طبرسی، فضل بن حسن،1372ش، مجمع البیان وتفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو
19- طبری، ابوجعفرمحمدبن جریر، 1412ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه
20- عروسی حویزی عبد، علی بن جمعه، 1415ق، تفسیرنور الثقلین، قم، انتشارات اسماعلیان
21- عیاشی، محمدبن مسعود، 1363ش، تفسیر عیاشی، ج2، قم مکتب العلمیه الاسلامیه
22- کلینی، محمد بن یعقوب، 1407ق، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه
23- کورانی، علی، 1430ق، المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی(ع)، بیروت، دار المرتضی
24- مجدالدین ابوالسعادات المبارک بن محمد الجزری ابن اثیر، 1389ق، جامع الاصول فی احادیث الرسول، مکتبه الحلوانی
25- محمد بن ابی بکربن ایوب ابن یعقوب ابن قیم الجوزیه ابوعبدالله، 1403ق، المنار المیف، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیه
26- مکارم شیرازی، ناصر، 1375ش، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه
27- موسوی همدانی، سیدمحمد باقر، 1374ش، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیع قم
28- نعمانی، محمد بن ابراهیم، 1397ق، الغیبه للنعمانی، تهران، مکتبه الصدوق
29- نعیم بن حماد، 1423ق، الفتن، بیروت، دارالکتب العلمیه
30- مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، 1404ق، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث الاسلامیه