0

روایت منظوم آغاز هجرت حسینی(ع)

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روایت منظوم آغاز هجرت حسینی(ع)
دوشنبه 27 فروردین 1397  9:58 AM

این لحظات سوزناک و در عین حال روحانی، در شعری از مهدی مقیمی‌هم متجلّی است:

 

پنهان ز خواهر می‌کنی؛ چشم تَرَت را
شاید دگر ندیدی اشکای خواهرت را

بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را

اُمّ البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پُر کند یکبار جای مادرت را

گریه طبیعی بود هنگامی‌که بُردی
نوزاد چندین روزه ات را؛ همسرت را

اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را

فقدان پیغمبر دوباره می‌شد احساس
وقتی که می‌بردی علیّ اکبرت را

یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را

از چشمهای عمه ی سادات پیداست
آماده کرده بوسه‌های حنجرت را

من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها