مثل فهیمه احساساتی هستم
چهارشنبه 22 فروردین 1397 4:04 PM
درباره پایتخت و نقش فهمیه زیاد می توان صحبت کرد. اگر مایل هستید با دو قسمت پایانی شروع کنیم که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. می دانستید سکانس گیر افتادن پایتختی ها در معرکه داعش گُل می کند؟
آن چه دیدیم برای ما غریبه نیست. به هر حال خودمان هم تجربه جنگ داشته ایم و مگر آدم هشت سال جنگ و فضای موشک باران و ترس را فراموش می کند؟ برای ما جنگ امری ملموس است ولی در آن شرایطی که بازی می کردم، باور کنید دگرگون بودم. یک بچه که نقش کودک سوری را بازی می کرد، از صدای شلیک گلوله ترسیده بود و وقتی به او نگاه می کردم یاد هزاران هزار بچه ای که کشته شدند می افتادم. بله؛ هموطن ما نبودند انسان که هستند. درست است در نقشه ما نبودند ولی چه بسیار بچه هایی که قلب شان با این صداها ترکید.
موقع بازی و بعد از پخش تحت تاثیر قرار گرفتید؟
واقعا موقع گرفتن سکانس اشکم در می آمد. توی کار ما بعضی وقت ها یک سکانس در چند روز گرفته می شود و آدم فکر می کند سوژه بیات می شود ولی مگر این صحنه بیات می شد؟ واقعا این سکانس ها توی روحیه همه مان تاثیر گذاشت. من با وجود این که خودم بازی کرده بودم موقع پخش نفسم بند آمده بود.
از این سکانس تلخ کات بزنیم به صحنه های بامزه پایتخت، چه می کنید که شخصیت تان محبوب شده؟
من در آن لحظه خیالم را راحت می کنم که قرار نیست حرف بامزه ای بزنم. نقش من خیلی کمدی نیست و در موقعیت های خاص خنده می گیرد. من سعی کرده ام فهمیه را جدی بازی کنم.
موقع کار خودتان هم به لحظات جذاب می خندید؟
خیلی کم پیش آمده. شرایط کار این قدر جدی است که باید سعی کنی به سرعت و با کیفیت آن را به سرانجام برسانی. بارها و بارها صحنه را می گیریم و همین اتفاق از حلاوت آن برای بازیگر کم می کند. در صحنه ای که من بهتاش را با جارو برقی می زنم؛ همه خندیدند ولی همه اش مواظب بودم که به همکارم آسیب نزنم. بنابراین کم پیش می آید بخندم و مدام به فکر ظرافت های نقش هستم. این را هم بگویم که در بازیگری متنفرم از این که مجبور باشم همکارم را کتک بزنم.
به نوعی شبیه خود فهیمه؟
روح من در فهیمه دمیده شده. باید حتما چیزی در من باشد که به کاراکتر ورود کند. بله من همان قدر که در شرایط خاص قوی هستم، روحیه ای حساس دارم. بیشترین چیزی که من را متاثر می کند، کودک است و آسیب هایی که متوجه آن ها است. این ربطی به مادر شدنم ندارد و همیشه این طور بوده ام.
پایتخت5 پروداکشن گسترده تری دارد و طبعا کار شما هم سخت تر بوده. درست است؟
بله ولی برای من آسیب دیدگی هم پیش آمد و سختی ها دوچندان شد. توی سکانس بالون یکی از مهره های کمرم آسیب دید و بعد از آن مجبور شدم با کمربند آهنی بازی کنم. خب، خیلی مانع راه رفتن و بعضی حرکات و حتی نشستن می شد و تمرکزم را می گرفت.
با این حال کیفیت بازی تان حفظ شده بود.
از این بابت خیلی خوشحالم. برای این که خیلی تلاش کردم. و البته باید تشکر کنم از همه عوامل سریال که بی نهایت به من لطف داشتند و کمک کردند تا بتوانم کارم را انجام بدهم. بی اغراق می گویم، بدون کمک آن ها اصلا ادامه بازی برایم امکان پذیر نبود. از گروه کارگردانی تا همه همکاران، مراعات شرایط جسمانی من را کردند. خوشحالم که این مصدومیت به کار لطمه نزده. از یک جایی به بعد خیلی غصه خوردم چون دوست داشتم بهتر از این می بودم و این نقص جسمی سراغم آمد. با این حال بعد از یک روز ما دوباره شروع کردیم چون جای توقف نبود؛ زمان نداشتیم و اصلا در شهر دیگری بودیم.
چرا خبر مصدومیت تان را رسانه ای نکردید؟
هیچ موقع آن را مطرح نکردم چون اولا از حواشی به دور هستم. و دوم این که دوست نداشتم خودم را در شرایط غیرعادی جلوه بدهم، بلکه دوست داشتم همه چیز روی روال عادی پیش برود و این مصدومیت مانعی برای خودم و همکاران نشود.
برخی می گویند چون پایتخت شکل گرفته بازی در آن سخت نیست. این گونه است واقعا؟
پایتخت مثل تئاتر است. ما بازیگران تئاتری برای این که یک نقش را بازی کنیم ممکن است دو ماه تمرین داشته باشیم. پایتخت نوعی آمادگی را از قبل به ما داده ولی به هیچ عنوان این گونه نیست که خیال مان راحت باشد. من برای لحظه لحظه فکر کردم تا طوری بازی کنم که به شخصیت فهیمه بیاید. خیلی روی دیالوگ هایم تمرکز می کنم چون لهجه است و باید تمام تلاش را به کار گرفت تا نارضایتی ها به حداقل برسد.
هنوز برخی باورشان نمی شود شما اهل مازندان نیستید.
درست است؛ بعضی ها می گویند دروغ می گویی. البته باعث افتخارم می بود که مازندرانی باشم ولی متولد تهران و اصالتا لاهیجانی هستم. حتما هم می دانید که این دو لهجه هیچ ربطی به هم ندارند. من لهجه مازندرانی را اول از آقای تنابنده و بعد اطراف یاد گرفتم.
با این که پیش از پایتخت کلی سریال بازی کرده بودید، با این سریال مشهور شدید. چرا بعد از آن کارتان پررنگ نشد. پیشنهادها کم است؟
چرا ولی من خیلی کم کار می کنم. باید حتما آن را دوست داشته باشم. ضمن این که کارگردان ها بازیگری را انتخاب می کنند که مناسب آن کاراکتر باشد. من خوشحالم از این که هر جا به کار دعوت شدم، حس کردم به آن می خورم
.