با آمدن بهار ما گل کردیم
یاد از گل و مرحومه بلبل کردیم
با وعده اینکه میرسد فروردین
سرمای سه ماه را تحمل کردیم
از جانب ابر چونکه در تحریمیم
چندیست که با چاه تعامل کردیم
از جوش و خروش ماه نوروز همه
تبخیر شدیم بسکه قلقل کردیم
تا یکذره درد کمتری حس بکنیم
در لحظه تزریقِ بلا شل کردیم
هی فال گرفتیم و بد آمد، بعدش
با همت بیشتر تفأل کردیم
امسال که هفتسینمان سکه نداشت
فکر سمنو و فکر سنبل کردیم
چون خرج مسافرت بهشدت بالاست
یکگوشه نشستیم و توکل کردیم
تا روحیهمان کمی دگرگون بشود
با تکتک فامیل تعامل کردیم
از بس که تعارفات کردند به زور
یکعالمه آجیل تناول کردیم
با هفت عدد چای که رویش خوردیم
این هاضمه را به شدت اسکل کردیم
چون بچه صابخانه عیدی میخواست
هی پا نشدیم، هی تعلل کردیم
در آخر داستان هم از ناچاری
عیدی دو عدد ماچ تبادل کردیم
امسال شبیه سالهای پیش است
هرچند تقاضای تحول کردیم
انگار که کارمند یعنی که همین
با کوشش مستمر تنزل کردیم
*** شعرهای طنز نوروزی ***
عید نوروز و اول سالست
روز عیش و نشاط اطفالست
همه آن روز رخت نو پوشند
چای و شربت به خوشدلی نوشند
پسر خوب روز عید اندر
روز اول به خدمت مادر
دست برگردنش کند چون طوق
سرو دستش ببوسد از سر شوق
گوید این عید تو مبارک باد
صد چنین سال نو ببینی شاد
بعد آید به دست بوس پدر
بوسه بخشد پدر به روی پسر
پسر بد چو روز عید شود
از همه چیز نا امید شود
نه پدر دوست داردش نه عمو
نه کسی عیدی آورد بر او
عیدی آن روز حق آن پسرست
که نجیب و شریف و با هنرست
*** شعرهای طنز نوروزی ***
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند
فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید
شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر
باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی
مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد