0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
جمعه 25 اسفند 1396  6:50 AM

وصیتنامه شهید محمد دیانت

 

هم اینک که به جبهه می روم و راه پر مخاطره ای پشت سر می گذارم و به صراط مستقیم قدم می نهم امیدوارم که مورد قبول خدای خود گردم و من امیدوارم که در این راهی که انتخاب کرده ام سرافراز بیرون بیایم

 

 

بنام ایزد یکتا ، بنام رب بی همتا و به نام آن خدائی که مرا آفرید و مرا جان داد تا که در راهش جان فدا کنم و به نام آن کسی که به من تحرک داد که از خون انسانی آگاه و فداکار باشم و با درود و فراوان به ابرمرد تاریخ ، مرد تقوی و مرد عمل خمینی رو خدا فرمانده کل قوا و با درود بی کران به شهدای صدر اسلام از اولین شهید و تا آخرین شهید کربلای ایران وصیتنامه خود را شروع می کنم.

 

هم اینک که به جبهه می روم و راه پر مخاطره ای پشت سر می گذارم و به صراط مستقیم قدم می نهم امیدوارم که مورد قبول خدای خود گردم و من امیدوارم که در این راهی که انتخاب کرده ام سرافراز بیرون بیایم .شهادت یک نعمتی است گران قیمت که هر کس دارائیش به آن نمی رسد که این گوهر گرانبها را بخرد .خواهرم و برادرم بدان که برادر تو به راهی قدم گذاشته است که پایان آن برایش روشن و مسیر خط آن که همان اسلام واقعی است و برایش واضح است لذا بر تو است که حجابت را حفظ نمائی و ود را از آلودگی ها دور نمائی .خواهر عزیزم حجاب سیاه تو خیلی بیشتر از خون سرخ من ارزش دارد .

 

ما خون دادیم تا که پیکر اجتماع از شر فساد ها حفظ نمائیم با شما برادران و خواهران عزیز سخن می گویم سخنی که از ته قلب و آخرین لحظات زندگیم را برای شما درج می نمائیم مبادا که رهنمودهای امام عزیز را از یاد ببرید و مبادا که اشعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی را ازیادتان ببرید و اما تو ای برادرم محمود و یوسف و خواهرم صغری و کبری و ؟؟؟؟ مبادا که در عزایم اشک بریزید و گریه کنید .من دلم می خواهد که شما شادی و سرور نمائید و در انزار مردم افتخار کنید که این چنین برادری داشته ایم روزهای پنج شنبه که بر مزارم پای می نهید و سوره ای برایم قرائت می نمائید سعی نمائید اشکی که می ریزید در اطراف قبرم بریزید تا این اشکها آبی باشد برای رشد خارهایی که بدان پای دشمن را زخمی نمائید.

 

و اما تو ای مادرم ، مادر عزیزم مادری که مرا در دامان پاکت پرورش کردی .گریه برایم نکن چونکه با گریه کردنت دشمن من تو خوشحال می کند .

مادرم من بنده حقیر مدیون زحمات جبران ناپذیر تو هستم من نمی دانم در این راهی که می روم تو خوشحال کرده باشم یا نه پدر عزیزم بیاد می آورم آن روزهای که مرا خداحافظی می کردی و مرا در آغوش گرمت دلگرم می کردی همچون حسینی بردبار باش خیال کن که مرا همچون علی اکبر حسین فدای اسلام می کنی پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل شدم و جسدم به دستت رسید مرا بغل قبر شهید بی سر حمزه مژده به خاک بسپار تا با آن برادرم هم صحبت شوم در پایان پیروزی هر چه سریعتر اسلام و مسلمین بر کفر جهانی از خدای خود خواستارم .

 

برار کوچک شما محمد دیانت . 5/12/60 .

 

پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل گشتم هر چه از لباس و یا چیز دیگری دارم به کمیته امداد جهاد سازندگی لامرد تحویل دهید و اگر پولی در بساط دارم به دفتر تبلیغات بسیج جهت تبلیغ برای برادران محروم تحویل دهید . محمد دیانت

 

درباره شهید

 

نام:محمد

نام خانوادگی:دیانت

نام پدر:عباس

شماره شناسنامه:597

تاریخ تولد:1344/01/02

عضویت:رسمی

تاهل:مجرد

محل شهادت:شوش

تاریخ شهادت:1361/01/02

محل تولد:لامرد

 

 

زندگینامه شهید محمد دیانت

 

سال 1344 در خانواده ای متوسط در محله ی گهوردان از توابع شهر لامرد به دنیاآمد تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و با شروع انقلاب اسلامی در جستجوی گمشده خویش به دریای بی کران انقلاب پیوست. پس از پیروزی وارد بسیج مستضعفین شد و در سال 1360 با تشکیل سپاه در لامرد، عضو فعال این نهاد مردمی گردید. در بهمن ماه سال 1360 در حالی که تنها هفده بهار از عمر شریفش می گذشت به جببه-های نبرد حق علیه باطل رفت. در وصیت نامه¬اش نوشت من راه خودم را یافته ام و گام در راهی گذاشته ام که پایانش برایم روشن است سر انجام در عملیات فتح المبین پس از نبردی قهرمانانه با دشمن در تاریخ 2/1/1361 به آروزی دیرینه اش رسید و به خیل شهیدان پیوست.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها