0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
جمعه 25 اسفند 1396  6:34 AM

وصیت‌نامه شهید حسین راحت

 

چون هنگام فتح و پیروزی فرا رسد و در آن روز مردم را بنگرید که فوج فوج به دین خدا داخل می‌شوند در آن وقت خدای خود را حمد و ستایش کن و پاک و منزه دار و از او مغفرت و آمرزش طلب کن که او خدای بسیار توبه پذیری است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

چون هنگام فتح و پیروزی فرا رسد و در آن روز مردم را بنگرید که فوج فوج به دین خدا داخل می‌شوند در آن وقت خدای خود را حمد و ستایش کن و پاک و منزه دار و از او مغفرت و آمرزش طلب کن که او خدای بسیار توبه پذیری است.

به نام خداوند بخشنده مهربان

با سلام خدمت رهبر گرانقدر ما امام خمینی و با درود به ملت شهید پرور ایران، چون چیزی در این دنیا ندارم که وصیت‌نامه‌ای بخواهم بنویسم و چند جمله‌ای که در همین نوار می‌گویم بعد از من عمل بشود ، همسرم وشریک زندگی‌ام من چیزی ندارم که برای تو بنویسم در کاغذ و این چیزهایی که تا به حال بود از این به بعد هم ادامه خواهد داشت و آن حقوقی که از سپاه می‌گیری را خرج خود و بچه‌ها بکن و بچه‌ها به درسشان ادامه بدهند تا جایی که می‌توانید بچه‌ها را بیشتر به اصول‌ اسلامی و عقاید دینی راهنمایی کن تا به وسیله علم علمای عزیز اسلام را دریابند و گمراه نشوند و به پیام‌های رهبر عزیزمان توجه زیاد بکنید چون پیام‌های رهبر عزیزمان هر کدام سر منشایی است برای زندگی‌مان.

به خواهرم سلام می‌رسانم چون تنها یک خواهر نبود بلکه یک مادر هم بود برای ما، خواهرم من در لحظه مردن هم به فکر تو هستم که تو چه زجرهایی برای ما کشیدی ولی من راضی نیستم خواهرم، تو برای ما زجر کشیدی و مریض شدی، خواهرم اگر بخواهی که خدا از تو راضی باشد و ما هم راضی باشیم با کمال سربلندی و افتخار به زندگی‌ات ادامه بده و سرپرستی بچه‌هایت را به خوبی بکن، از خدا بخواهید هر چه زودتر با پیروزی کامل و با استقرار پرچم لا‌اله‌الا‌الله در سراسر جهان به خانه و زندگی‌شان برگردند.

فرزندانم، فاطمه شما هنوز خیلی کوچک هستید ولی بعدأ که بزرگ شدید سعی کنید به فکر این نباشید که پدر ندارید بلکه خدا دارید و خداوند همه جا با ماست، همیشه از خدا بخواهید کمک‌تان کند در زندگی‌تان و کارهایتان تا انحرافی در شما به وجود نیاید. دخترم بیشتر از اینکه بخواهید به فکر اسلام باشید چون پدرت برای اسلام فدا شد چون که من امانتی بودم در نزد شما تا این روز و حالا هم در نزد خدای خود هستم بلکه ما هیچ‌کدام اختیاری از خود نداریم چون که خدا ما را آفریده و تا هر زمانی که لازم بداند ما را از دنیا به دنیای دیگری می‌برد و ادامه زندگی اصلی در آنجاست تا زندگی سعادت‌مند را آن‌جا تجربه کنیم و خوشا به سعادت آن کسانی‌که با پرونده خوب بروند نزد خدای خودشان نه با پرونده‌ای ناقص و نه با پرونده‌ای که با قلم قرمز روی آن کشیده شده باشد. وای بر حال ما اگر جزء آن‌ها باشیم. خدایا، پروردگارا به چهارده معصوم پاک قسم‌ات می‌دهم شهدای ما را با شهدای کربلای حسین محشور گردان و ما را هم لیاقت شهید شدن عطا فرما که شاید ما هم در ردیف شهدای انقلاب ایران قرار بگیریم.

آمین رب العالمین

همسرم بعد من رویه زندگی خود را عوض کن چون که دیگر یک زن نخواهی بود درباره بچه‌ها محبت‌هایت باید محبت‌ یک مادر باشد و در روش زندگی روش یک پدر را داشته باشید. همسرم آخرین خواهش من از تو این است که همانند زینب زندگی‌تان را ادامه دهید و مبادا کاری کنید که منافقان را خوش‌حال کنید. چون منافقان از این لذت می‌برند که شما را در حال ناتوانی و گریه ببینند و بر سر بزنید نه هیچ‌وقت چنین کاری را نکنید و سربلندتر از همیشه و با افتخار زندگی کنید تا خار چشم دشمنان باشید، همسرم مرا ببخشید اگر یک وقت حرفی زدم و باعث ناراحتی شما شدم چون که شما کارتان خیلی مشکل‌تر از من است، من اگر در جبهه با کفار بعثی می‌جنگم ولی شما در خانه مسئولیت سخت‌تری بر دوش‌تان است، تربیت کردن سه فرزند کار مشکلی است و باید طوری تربیت کنی که فردا به درد جامعه اسلامی ما بخورد نه این‌که بر ضد اسلام بلند شوند، خدا نکند که آن‌چنان روزی بچه‌های ما در گمراهی فرو روند.

خدایا، پروردگارا به یاران درگاهت قسم‌ات می‌دهم که این بچه‌های معصوم را خودت به راه راست هدایت کن.

خواهرم اگر یک وقت از من بدی دیدی و یا چیزی دیدی مرا ببخشید چون بعد از درگذشت مادر شما برایمان یک مادر بودید و محبت‌های شما از یک مادر کم‌تر نبود و سعی کنید بعد از ما هم ناراحتی زیاد نکنید برای ما و سربلندتر از همیشه به زندگی‌تان ادامه دهید و به دخترعموهایم سلام می‌رسانم و شاهد زحمت‌هایشان در شهادت برادرم بوده‌ام که چه‌قدر زحمت کشیدند برای برادران سپاس‌گزارم از این زحمت‌های شما و امیدوارم که فراوان اجر شما را بدهد و ما را ببخشد و همسرم سعی کن آن روش زندگی را خوب یاد بگیری چون بعد من تو هستی در زندگی در خانه که باید بچه‌ها را تربیت کنی و اداره کنی و سعی کن قدرت تصمیم‌گیری خودت زیاد باشد به دست این و آن نگاه نکنی و به دهان کسی که می‌خواهد وسط شما اخلال کند، سعی کنید روی پای خود بایستید فرزندانم سعی کنید فرزندانی خوب و مفید برای جامعه اسلامی ما باشید افتخار کنید.

امیر جان پدرت شهید شده و در صف شهدا در روز محشر قرار گرفته شفاعت او شامل شما هم می‌شود و سفارش شماها را نزد خدای خودش و حسین(ع) خواهد کردو شما همگی را به خدای بزرگ می‌سپارم و تمام مومنان اسلام می‌رسانم و از خدا می‌خواهم که شما مومنان را پیروز و موفق در کارتان بدارد. ملت مسلمان ایران خواهران و برادران مبادا یک وقت در کارتان سستی کنید و امام عزیزمان را تنها بگذارید مانند مردمان کوفه که انشاا... این کار را نخواهید کرد و همیشه دعای همیشگی شما یادتان نرود.

" خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه‌دار"

فرزندان برادرم از این ناراحت نباشید که پدرتان شهید شده و جسدش در منطقه مزدوران بعثی مانده بلکه روحش در نزد خدایش هست و آن جسد تاثیری ندارد که بخواهد در بهشت زهرا باشد و یا در منطقه دشمن هر چه که خدا مصلحت بداند همان خواهد شد.

 

 

 

درباره شهید

 

 حسین روز 18 بهمن ماه 1337 در روستای (( فیروز آباد سفلی )) در خانه ای محقر ، اما با صفا چشم به جهان گشود . یک ساله بود که طعم تلخ بی پدری را چشید و از داشتن پدری مهربان و با تقوا محروم شد . از آن پس ، خواهر بزرگ و مادر پر عاطفه اش ، خلاء وجود پدر را برایش پر کردند و در تربیت او و دیگر فرزندان خانواده ، از هیچ کوششی فرو گذاری نکردند . حسین در روستاهای کوچک ، با شرایط سخت زندگی می بالد و با احساسات لطیف مذهبی رشد می کند . حسین دوازده ساله بود که به خاطر مشکلات زندگی همراه مادر ، خواهر و برادرش ، مجبور می شوند به تهران مهاجرت می کنند و زندگی تازه ای را در این شهر پر هیاهو شروع نمایند . حسین برای تامین معاش زندگی ، که مجبور می شود ترک تحصیل کند و با برادر بزرگش به کار بنایی روی آورد . او در کار بنایی ، قابلیت و استعداد خوبی از خود نشان می دهد و خیلی زود به مهارت قابل قبولی، دست می یابد . علاوه بر کار بنایی ، در رشته های دیگر نیز تجربه و تخصص کسب می کند و مدتی هم در انستیتو تکنولوژی تهران مشغول به کار می شود .

 

حسین ، در سال 1354 ازدواج می کند ، ولی دیری نپایید که غم تلخ فقدان مادر را می چشد و مادر مهربان و دوست داشتنی را از دست می دهد

 

 

حسین که با تمام وجود ، مشکلات ناشی از ستم و بی عدالتی رژیم ستمشاهی را چشیده بود ، با شروع انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) نور امیدی در دلش می تابد و آتش خشم مقدسی در درونش زبانه می کشد . او به خاطر احساسات ناب مذهبی اش ،در محافل و مجالس مذهبی حضور می یابد . در هدایت قشر جوان می کوشد و در اکثر راهپیمایی ها همگام با مردم مسلمان ، فعالانه شرکت می کند . روز 17 شهریور 1357 در میدان ((ژاله )) حضور می یابد . در پخش اعلا میه های حضرت امام (ره) سهم بسزایی ایفا می کند . روزهای پیروزی انقلاب ، سر از پا نشناخته و شب و روز در جهت تحقق انقلاب از جان مایه می گذارد .

 

حسین راحت به تاریخ 18 بهمن ماه 1337 در روستای «فیروز آباد سفلی» متولد شد و در نخستین روزهای عملیات خیبر ، در 9 اسفند ماه 1362 در حالی که فرماندهی محور لشکر 27 محمد رسول الله (صلوات الله علیه) را بر عهده داشت ، بال در بال ملائک گشود.

 

 

 

 

فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی

 

راحت ، تحقق آرزوهایش را در نهاد انقلابی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مجسم می بیند . از این رو ، به عضویت این نهاد در می آید و پس از گذرانیدن دوره آموزش ، به دنبال غائله کردستان ، برای مبارزه با گروهک های وابسته ، راهی این استان می شود و ایثارگری ها و رشادت های فراوانی از خود نشان می دهد .

 

فعالیت های شهید در دوران دفاع مقدس

 

شهید راحت ، هنوز از مبارزه علیه ضد انقلاب داخلی و وابسته خارج فارغ نشده ، برای مبارزه با رژیم متجاوز عراق پس از شروع جنگ تحمیلی ، به جبهه های جنوب اعزام می شود و در جبهه های جنوب ایثارگرانه ، کار آمدی نظامی خود را بروز می دهد و خیلی زود نظر فرماندهان جنگ را به خود جلب می کند .

 

شهید راحت پس از مدتی حضور چشمگیر در جبهه های جنوب ، به جبهه غرب می رود و در آن جا به عنوان (( مسئوول خط سومار )) منصوب می شود . در عملیات پیروزمند (( والفجر مقدماتی )) خوش می درخشد . برادر بزرگش در این عملیات و در کنار وی شهادت می رسد و جنازه اش در منطقه می ماند . شهادت، حسین را در راهی که برگزیده ، مصمم و استوارتر می نماید . وی خود را وقف جبهه و جهاد می کند و تنها به هنگام ضرورت برای مرخصی و سرکشی به خانواده ، جبهه را ترک می نماید . در اکثر عملیات ها نقشی پر رنگ و حضوری مؤثر می یابد . در ((عملیات سر پل ذهاب )) پرده های گوشش پاره می شود . جسم او به خاطر روح بزرگش راحتی به خود نمی بیند و از جبهه ای به جبهه دیگر ره می گشاید و از عملیاتی به عملیات دیگر خود را می کشاند تا راحتی روح را در سایه سارسنگر یا پشت خاکریز یا در کنار مین و یا سوت خمپاره ای بجوید و سر انجام به آرامش رازآلود می رسد .

 

 

 

نحوه شهادت شهید حسین راحت

 

 شهید راحت ، در عملیات افتخار آفرین (( خیبر )) ، به عنوان فرمانده یکی از تیپ های لشگر 27 محمد رسول الله (ص) وارد عمل شد . سرانجام در روز 9 اسفند ماه 1362 ، در حالی که با عده ای ، با قایق برای شناسایی منطقه رفته بود ، هنگام بازگشت ، مورد اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر و قلب واقع می شود و به شهادت می رسد .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها