0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
یک شنبه 20 اسفند 1396  10:12 PM

 

وصیت نامه شهید حسین تاجیک

 

خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.

 

فرازی از وصیت نامه شهید

 

تا حالا من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است و این احساس را درخود می بینم که تازه متولد شدم و زندگی جدید را آغاز میکنم، شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می ماند که وارثان خون پاک شهید از آن می بویند .

 

خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.

 

ای پدر ارجمندم مرا حلال کن و با استقامت و صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کنی چون گریه تو باعث ناراحتی روح من می گردد و و برای پاسداران و رزمندگان اسلام هر کجای جهان باشند دعا کن.

 

 

 

درباره شهید

 

"حسین تاجیک" در اولین روزهای سال 1342 در روستای شادبهار که اکنون از توابع شهرستان کهنوج است در یک خانواده کشاورز و تهیدست به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در یکی از روستاهای اطراف شادبهار گذراند و دوره راهنمایی را به جیرفت رفت و دبیرستان را در سیرجان به پایان برد.

 

روزهای نوجوانی و تحصیل حسین با روزهای گرم و خونرنگ انقلاب همراه شد. او برای پیروزی انقلاب از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد و با همه نوجوانی‏اش نسیم پیروزی انقلاب را به جان و دل احساس کرد. صدای پرطنین جنگ حسین را به میدان‏های نبرد کشاند.

 

وي براي تحصيل در دبيرستان راهي شهر سيرجان شد و تا پايان اين دوره در آنجا اقامت گزيد. روزهاي نوجواني و تحصيل حسين با روزهاي گرم و پرشور مبارزات انقلابي مردم ايران همراه بود و او نيز چون ديگر هموطنان خود شور قيام و مبارزه در دل داشت. انقلاب به پيروزي رسيد و گل اميد در دل هاي ميليون ها انسان مشتاق شكوفا شد.

 

حسين از همان دورهٔ نوجواني عضو بسيج شد و در سال ۵۹ به كردستان اعزام شد، اما چندي بعد غريو شيپور جنگ، حسين و ديگر مردان غيور اين آب و خاك را به پشت خاكريزهاي دفاع فراخواند. حسين در شعبان سال ۶۱ همان طور كه آرزو و خواستهٔ قلبي اش بود با دختري از خانواده اي روحاني و سادات ازدواج كرد. ديري نگذشت كه حسين با همان سن كم فرمانده عمليات سپاه سيرجان شد.

 

از آنجا كه حسين نيرويي ورزيده و كامل محسوب مي شد هيچ ارگاني نمي خواست او را از دست بدهد و فرماندهان اجازهٔ اعزام به او نمي دادند. او پس از اصرار زياد به جبهه هاي نبرد اعزام شد و از عمليات والفجر ۱ به صورت ماموريتي در عمليات ها شركت كرد.

 

وي بعد از مسئوليت پادگان امام حسين (ع) در سال ۶۳ به درخواست سردار سليماني به طور دائم به لشكر ۴۱ ثارالله پيوست و فرمانده گردان ۴۱۵ شد. سال ها تلاش و مجاهدت از او فرماندهي دلير و خستگي ناپذير ساخت و سرانجام در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ (عمليات كربلاي ۵) صداي پر طنين حسين تاجيك، فرمانده گردان ۴۱۵ لشكر ۴۱ ثارالله در اطراف نهر جاسم به خاموشي گراييد تا شعله يادش براي هميشه در دل ها روشن بماند. او با اشتياق سفير شهادت را در آغوش كشيد و به آرامش جاويد دست يافت.

 

عملیات‏های زیادی یاد و نام او را در خاطره سرخ خود با عنوان فرمانده متوکل و بی‏باک حفظ کرده‏اند.

 

عملیات کربلای پنج آخرین سفر حسین به آن خاک مرد آفرین بود. در سرمای بهمن‏ ماه 1365 در اطراف نهر جاسم صدای گرم این فرمانده دلاور خاموش شد تا شعله یادش برای همیشه در دل وفاداران خمینی روشن بماند.

 

از سردار شهید حسین تاجیک دو فرزند به نام‏های محمدحسین و محمدمهدی به یادگار مانده است.

 

 

از زبان همسر شهید

وقتی پسر اولم می‏خواست به دنیا بیاید، حسین گفت:«طبق سنّت و سفارش پیامبر اکرم(ص) باید اسم بچه را مشخص کنیم.»

گفتم: شما انتخاب کنید.

گفت:«اگر دختر بود اسمش را فاطمه می‏گذارم و اگر پسر بود محمد؛ البته نه محمد تنها بلکه اسم دیگری هم می‏خواهم در کنارش باشد.»

 

گفتم: چرا دو اسم؟

 

گفت:«دوست دارم اسم پسرم را حسین بگذارم تا اگر من شهید شدم، تسکینی برای تو و مادرم باشد که حسین به جای حسین است. اما چون می‏دانم وجود فاطمه و محمد در هر خانه‏ای باعث برکت و صفای خانه است اگر خدا، دوازده پسر هم به من بدهد، اول اسم همه را محمد می‏گذارم. اگر من شهید شدم اسم پسرم را محمد حسین بگذارید.»

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها