0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
جمعه 4 اسفند 1396  8:43 AM

وصيت نامه شهيد ناصر احمدی پری

 

بعد از من ديگر جبهه را فراموش نكنيد بلكه بايد بيشتر جبهه ها را پر كنيد كه جنگ بين اسلام و كفر است و اگر در اين مسئله يا مسائلى ديگر كم توجه اى بكنيم ضربه آنرا خواهيم خورد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

رهسپاریم با خمینى تا شهادت

 

حضور محترم خدمت مادر گرامیم دعا و سلام عرض می نمایم و پس از سلام و احوالپرسى سلامتى شما مادر گرامیم را از خداوند بزرگ طلب مینمایم و امیدوارم كهسلامت بوده باشى و ملالى در بین نباشد و جاى هیچگونه نگرانى در بین نباشد .خدمت برادران عزیزم همگى دعا و سلام میرسانم و امیدوارم كه حال همگى آنها خوب باشد خدمت خواهران عزیزم و بچه هایشان دعا و سلام میرسانم و سلامتى همگى آنها را از پروردگار طلب مینمایم امیدوارم كه همگى شما صحیح و سلامت باشید .

 

اگر از احوال اینجانب فرزند خود ناصر خواسته باشید به حمدالله سلامتى برقرار می باشد و به دعاگوئى شما مشغول می باشم .

 

مادرم هم اكنون كه این نامه را دارم برایتان می نویسم عازم به یك ماموریت هستیم كه در این ماموریت اگر خدا بخواهد و بعد از انجام كارمان توفیق شهادت نصیبم شد ,می خواستم چند كلمه اى با شما مادر زحمتكش و برادران باوفا و خواهران دلسوز و عزیزم صحبت كنم . در اول صحبتم ، مادرم از شما درخواست مینمایم كه مرا حلال كنى چون كه میدانم كه واقعا من براى شما و پدر مرحومم فرزند خوبى نبودم چون شما سالها زحمت كشیدید . به یاد زحمتهاى پدرم می افتم كه با چه مشكلاتى لقمه نانى براى ما درمی آورد تا كه ما شكم خودمان را سیر كنیم در صورتیكه خودش گرسنه بود. به یاد روزهائى می افتم كه پدرم با زبان روزه به دنبال كار می رفت و كار می كرد تا بتواند مخارج ما را فراهم كند. آنهم چه كار پرزحمتى كه كوه را آب می كند. به یاد دارم وقتى آن مرحوم به سر كار می رفت اگر چیزى براى خوردن براى او مى آورند كه بخورد به خود می گفت كه من این چیز را چطور بخورم در صورتیكه فرزندانم رنگ آن را ندیده و آن غذا یا هر چیز دیگر را نمی خورد و آن را براى ما می آورد. به یاد روزهائی كه برایم تعریف می كردند می افتم وقتی كه ما مریض می شدیم یا چیزى نداشتیم لباس خودش را می فروخت تا اینكه ما را خوب كند یا كه ما را سیر كند,تا نكند در بین در و همسایه ما كوچك باشیم . به یاد صحبتهاى او می افتم كه می گفت كار می كنم كه اگر از همسایگان بالاتر نیستیم ولى پائین تر نباشیم .

 

خلاصه با این همه مشكلات كه شما و پدر مرحوم براى بزرگ كردن ما كشیدید تا كه وقتى ما بزرگ شدیم عصاى دستتان باشیم و با بزرگ شدن ما حاصل زحمتهاى خود را به دست بیاورید ولى خوب وقتى كه من به سنى رسیدم كه می خواستم جبران زحمتهاى شما را بكنم, جنگ شروع شد و بعد از گذشت چند سال از جنگ وظیفه خود دانستم كه من باید دین خودم را به اسلام ادا نمایم و وارد سپاه شدم و اینكه در این مدت چند سال نتوانستم لااقل روزهاى بیشترى را در آغوش گرم خانواده ام باشم ولى خوب مسئله جنگ را مهمتر از اینها می دانستم. با تمام این حرفها از شما مادر زحمتكش و دلسوزم كه شما هم زحمت هاى زیادى كه نمی دانم آنها را چطور بیان كنم, از شب نخوابى هاى شما بگویم ,از نان درآوردن شما بگویم؛ خلاصه با این همه حرفها كه زدم امیدوارم كه این بنده را كه زیاد شما را اذیت كردم و این را خودم میدانم از ناقص عقلى من بوده, امیدوارم كه مرا ببخشى و حلالم كنى .

 

مادرم اگر خداوند من را قبول درگاهش نمود ,باید بدانى كه مسئولیتت زیاد می شود ,مردم به چشمى دیگر به تو می نگرند و تو را الگوى خود قرار می دهند چرا چون كه توانستى با این همه مشكلات فرزندت را مثل ام لیلا روانه میدان كارزار كنى.

 

در صحبت كردن ، در رفتارت در كردارت باید اینقدر مواظب باشى كه به گفته ی امام عزیزمان :شما خانواده هاى شهدا چشم وچراغ این ملتید. شما در میان مردم احترام پیدا می كنید. خلاصه باید مواظب باشید. بعد از من شما باید بیشتر به مسائل اهمیت بدهید خود را در فراق من ناراحت مكن چونكه باید مثل ام لیلا و زینب مقاوم باشى و تنها خواسته دیگر دیگر من به تو این است كه صبر و مقاومت را پیشه خودسازى تا اینكه خداوند شما را در آن دنیا با فاطمه محشور كند.

 

و اما برادرانم امیدوارم كه همیشه سلامت بوده باشید و از اینكه نتوانستم براى شما هم برادر خوبى باشم امیدوارم كه شما هم مرا ببخشید و حلالم كنید و خواستم حالا كه این نامه را مینویسم چند كلمه اى با شماها هم صحبت كنم, امیدوارم كه به حرفهاى این برادر كوچكتان گوش دهید. همانطور كه می دانید مملكت ما اسلامى است و ما هم باید همه كارهایمان به دستور اسلام باشد. نكند خداى نكرده كارى را بكنیم كه خلاف اسلام باشد كه فرداى قیامت شهدا جلوى شما را می گیرند و اگر خداوند مقام عظیم شهادت را نصیب من كند ,كار شما هم مشكل می شود چون شما از خانواده شهدا به حساب می آئید و همانطور كه گفتم شما در كوچه و محله الگو می شوید و باید مواظب رفتارتان باشید . اگر من شهید شدم ,نكند خداى نكرده ناراحت بشوید بلكه دست دعا به سوى آسمان بلند كنید و بگوئید خداى را سپاس كه ما هم در این زمان توانستیم براى اسلام خدمتى بكنیم .

 

بعد از من شما باید خدمت كردنتان به اسلام بیشتر باشد ,باید بیشتر پایبند به انقلاب و اسلام و روحانیت باشید. روحانیت كه از جانشان مایه گذاشتند و دارند براى انقلاب خدمت می كنند .نكند شما را گمراه كنند و بر علیه آنها حرفى یا خداى نكرده توهینى كرده باشید كه به گفته امام عزیزمان توهین به روحانیت ضربه به اسلام است .پشتیبان ولایت فقیه باشید تا خداوند شما را نصرت كند .

 

بعد از من دیگر جبهه را فراموش نكنید بلكه باید بیشتر جبهه ها را پر كنید كه جنگ بین اسلام و كفر است و اگر در این مسئله یا مسائلى دیگر كم توجه اى بكنیم ضربه آنرا خواهیم خورد. در تربیت خانواده هایتان بكوشید آنها را به مسائل اسلام آشنا كنید. مساجد را خالى نكنید كه به گفته اماممان شیاطین از مساجد می ترسند .بیشتر از همه چیز و در همه كارهایتان امام عزیز را الگوى خود قرار بدهید و به حرفهاى او گوش بدهید .

 

خوب همه ما امانت در این دنیا هستیم و هر وقت كه باشد همه مان باید برویم, یكى زود و یكى دیر ,یكى در بستر و یكى در سنگر و شهید . از اینكه برادرتان را در جبهه از دست دادید هیچ ناراحت نباشید بلكه به شكرانه خدا بپردازید. در فراق من خود را زیاد اذیت نكنید و دعا كنید كه خداوند این شهادت را ازبرادرتان و خانواده تان قبول نماید.

 

و اما خواهرانم امیدوارم كه همیشه شادكام باشید و چند كلمه اى با شما خواهران عزیزم و دلسوزم از زبان الكن این برادر كوچكتان ؛ خواهرانم این را بدانید كه شما هم بعد از من وظیفه تان سنگین می شود ,شما خواهران شهید می شوید و در بین دیگر خواهران الگو باید باشید . شما زینب زمانه می شوید و بعد از من شما باید مثل زینب امام حسین (ع)پیام رسان خون شهدا باشید و باید مثل زینب صبر پیشه خود كنید. در تربیت فرزندانتان باید كوشا باشید. فرزندانتان را با مسائل اسلامى آشنا كنید .خودتان به مسائل اسلام اهمیت بدهید. خودتان را در فراق من ناراحت نكنید و از اینكه من نتوانستم برادر آنچنانى كه می خواستم باشم و حق برادر و خواهرى را ادا نكردم, امیدوارم شما هم مرا ببخشید و حلالم كنید و این را بدانید كه من راهم را آگاهانه انتخاب كردم و آگاهانه در این راه قدم برداشتم .

 

اگر یك عده پشت سرم حرفى می زنند و یا چیزهائى می گویند اهمیت ندهید چون ضد انقلاب همیشه و در همه حال می خواهد ضربه بزند . انشاءالله كه در آخرت شما هم با زینب و حضرت زهرا محشور گردید.

 

خوب بیشتر از این صحبت نمیكنم و امیدوارم كه همگى شما این بنده فقیر و كوچك را ببخشید در آخر سلامتى امام عزیزمان و سلامتى شما خانواده عزیزم و سلامتى تمامى خانواده هاى شهدا و رزمندگان و مجروحین را از خداوند طلب می نمایم . از اینكه زیاد صحبت كردم مرا ببخشید و از همگى شما التماس دعا دارم. خدانگهدار.

 

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار . والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته .

 

ناصر احمدى پرى

 

 

 

درباره شهید

 

نام : ناصر

نام خانوادگی : احمدی پری

نام پدر : رضا

محل تولد : روستای پری - ملایر

تاریخ تولد : 15/01/1354

تاریخ شهادت : 09/11/1365

محل شهادت : خوزستان - خرمشهر

نام گلزار : روستای پری- پیروز

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها