0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا
جمعه 4 اسفند 1396  8:34 AM

وصیت نامه شهید احمد افشار

 

شهادت هرچند از عسل شیرین‌تر است اما دوست من! من، به جبهه نیامدم که شهید بشوم چه بسا لیاقتش را هم نداشته باشم، انسان مؤمن باید برای اسلام جهاد کند نه برای شهادت.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امروز که این وصیتنامه را می‌نویسم امکان دارد که همین امرزو یا فردا و یا حداکثر تا 5 روز دیگر به منطقه رفته و عملیاتی کنیم به همین دلیل تا امروز وصیتنامه ننوشته بودم ولی چون امروز مشخص شد وصیتنامه خویش را می‌نویسم.

 

خطر قلم بیشتر از خطر سلاح است

 

چون خطر قلم بیشتر از خطر سلاح است لذاست که باید تفکر کنم و بعد بنویسم هرچند که این نوشتن یک وصیتنامه باشد به همین دلیل از تو برادر و خواهری که این وصیتنامه را می‌خوانی تقاضا دارم اشتباه مرا به حساب اسلام نگذاری و ناقص بودن عملم را به حساب منحرف بودن از خط امام که وصل به حکومت حجت‌الله و بقیه‌الله است نگذاری.

 

انسان مومن باید برای اسلام جهاد کند نه برای شهادت

 

راجع به شهادت باید بگویم که هرچند از عسل شیرین‌تر است اما دوست من! من، به جبهه نیامدم که شهید بشوم چه بسا لیاقتش را هم نداشته باشم، انسان مومن باید برای اسلام جهاد کند نه برای شهادت. آن وقت اگر خدا خواست و طلب کرد که انسان شهید بشود آن را دیگر نمی‌شود کاری‌اش کرد و انسان شهید می‌شود. همانطور که امام حسین در روز عاشورا در سرزمین کربلا به خدای خود گفت الهی رضم به رضائک و تسلیمم به امر تو.

 

امروز که گفته‌اند ساک‌ها را به تعاون بدهید یک قدم دیگر به حمله نزدیک شده‌ام شاید یک قدم به شهادت در راه خداو انشاءالله می‌رویم که قدمی برای پیروزی اسلام برداریم و با خود کاری نداریم داور آن بالاست هرچه مصلحت دانست.

 

اسلام و هدایت اسلام را احساس کرده‌ام/خدا تکلیف معاندان را روشن می‌کند

 

اگر می‌بینید انقدر از پیروزی دم می‌زنم من احساس کرده‌ام اسلام را و هدایت اسلام را. چون خود را به وسیله ولی‌عصر و نائب بر حقش هدایت شده می‌بینم برای گسترش اسلام و هدایت انسان‌های کره زمین از گمراهی که این گمراهی یا از روی نادانی و جهالت و یا از روی لجبازی و عناد است. آن‌ها عناد می‌ورزند و در شب حمله رو در روی ما هستند و خدا تکلیف‌شان را روشن خواهد کرد. ما پس از آنکه از سد این‌ها به یاری خدا گذشتیم برای هدایت و ارشاد نادانان و یا مردم دربند و مستضعف عراق حرکت خواهیم کرد و این حرکت را آنقدر ادامه می‌دهیم تا هدایت کلیه انسان‌ها و تا فرج آقا امام زمام عجل الله تعالی فرجه الشریف.

 

نوشته شده در تاریخ 28 بهمن‌ماه سال 62

 

 

درباره شهید

 

 پاسدار شهید «احمد افشار»، فرزند عزت‌الله متولد 1343 تهران است. او در سن 19 سالگی وقتی برای دومین بار به جبهه اعزام شده بود، طی عملیات خیبر و در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به سرش در روز چهارم اسفندماه 62 به شهادت رسید. شهید لشگر 27 محمد رسول الله(ص) تهران به مدت 30 سال پیکرش در منطقه باقی ماند و در عملیات تفحص برون مرزی اخیر که در خاک عراق انجام شد، پیکرش کشف و طی تبادل در 7 بهمن ماه 92 به کشور بازگشت. خانواده شهید افشار 3 اسفندماه با حضور در معراج شهدای تهران بعد از گذشت 30 سال با پیکر شهیدشان دیدار کردند.

 

احمد از همان دوران کودکی با مکتب اهل بیت(ع) آشنا و نسبت به انجام فرایض دینی متعهد و مقید بود با شرکت در نمازهای جماعت مسجد مهدوی و فعالیت‌های فرهنگی محل و همچنین جلسات هیئت عشاق الحسین با آیات الهی قرآن کریم مأنوس گشت. در دوران دبیرستان مشغول به تحصیل بود که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی به وقوع پیوست و او نیز همراه با سیل خروشان امت حرلب‌الله در راهپیمایی‌ها و تظاهرات برعلیه رژیم منحوس پهلوی فعالانه شرکت می‌کرد.

 

 

 

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی موفق به اخذ دیپلم ریاضی با معدل عالی شد و در کنکور سراسری سال 62 شرکت و دررشته مهندسی پذیرفته شد. کلیه دوستان و بستگانش او را به ادامه تحصیل تشویق می‌کردند لکن او عارفانه و عاشقانه دانشگاه خود را برگزیده و در آن ثبت‌نام کرده بود و آن دانشگاه جز جبهه نبرد حق علیه باطل نبود که استادی همچون حسین‌ابن علی(ع) سرور و سالار شهیدان داشت، انتخابی آگاهانه و به جا کرد.

 

احمد در دوران دفاع مقدس ابتدا به مدت دو ماه از طرف کمیته انقلاب اسلامی منطقه 12 به عنوان پاسدار افتخاری راهی جبهه جنوب شد و در منطقه کوشک مستقر گردید و در طی دوران مأموریت بر اثر اصابت ترکش از ناحیه ابرو مجروح و به تهران مراجعت کرد. در بازگشت صورتش را نورانیتی فرا گرفته بود که هرکس به راحتی می‌‌توانست آیات الهی و آرام بخش قرآن را در چهره معصوم و مطلومش بخواند. احمد پس از بازگشت از جبهه جهت ادامه خدمت به انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و پس از سپری کردن مراحل دروه آمزوش نظامی در پادگان امام حسین در سال 62 همراه دیگر همرزمانش راهی دانشگاهی شد که مدت طولانی در آروزی ورود به آن بود.

 

 

 

مدتی از حضورش در جبهه جنوب نگذشته بود که عملیات خیبر آغاز شد احمد نیز عاشقانه و ایثاگرانه با دیگر هم رزمانش در گردان مالک اشتر لشکر 27 حضرت رسول در عملیات فوق شرکت کرده و حماسه علی اکبر امام حسین را دوباره زنده کرد.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها