0

وصیت‌نامه شهید مهدی جمعه‌بیگی/ زمان شهادت دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت‌نامه شهید مهدی جمعه‌بیگی/ زمان شهادت دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید
یک شنبه 29 بهمن 1396  12:32 PM

وصیت‌نامه شهید مهدی جمعه‌بیگی/ زمان شهادت دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید

شهید بیگی در وصیت‌نامه خود آورده است: «اگر خدا خواسته که من در این راه به آرزویم برسم و اگر شهید شدم و به آرزوی خودم رسیدم دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید تا مردم بدانند که من کورکورانه کشته نشده‌ام و در راه اسلام جنگیدم و به آرزویم رسیده‌ام.»

کد خبر: ۲۷۹۵۸۳

تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۲ - 18February 2018

وصیت‌نامه شهید جمعه بیگی/ زمان شهادت دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «جمعه‌ بیگی» 10 مرداد 1341 در روستای بسترم از توابع شهر آباده طشک چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد.

شهید بیگی سرانجام 21 بهمن 1364 طی عملیات والفجر 8 در فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ 1364/9/27

بسم رب الشهداء و الصدیقین و به نام الله و به نام شهدای بدر تا شهدای صدر اسلام و به نام خدای بزرگ که تمام جهانیان را آفرید و به نام الله وصیت‌نامه خودم را آغاز می‌کنم.

اگر شهید شدم و به آرزوی خود رسیدم، از پدر، مادر و برادرانم می‌خواهم که مرا حلال کنند و به بزرگی خودشان مرا ببخشند، از مادرم می‌خواهم که چند سالی که برایم زحمت کشید و مرا بزرگ کرد من را حلال کند، از مادرم می‌خواهم که برای من گریه و زاری نکند، چون خدا خواسته که من در این راه به آرزویم برسم و اگر شهید شدم و به آرزوی خودم رسیدم دست‌هایم را از تابوت بیرون بیاورید تا مردم بدانند که من کورکورانه کشته نشده‌ام و در راه اسلام جنگیدم و به آرزویم رسیده‌ام و از برادرانم می‌خواهم که راه خودم که همان راه انبیاء است را ادامه دهند.

برادران عزیزم، هر بدی که از ما دیدند به بزرگی خودشان ما را حلال کنند، و پدر عزیزم اگر شهید شدم و به آرزویم رسیدم 400 تومان بدهی دارم برای گرام بیگی فرزند علی آقا بیگی که آن را تحویل دهید و از شما برادرانم که در تشییع جنازه من شرکت می‌کنید و زحمت می‌کشید متشکرم.

خداحافظ‌ ای که بر قبر من تازه جوان می‌گریی

هیچ دانی زدل زارم خبری؟

نوجوان بودم و امید داشت بسی دلم

یک مرتبه اجل آمد ریخت بال و پرم

تابوت مرا جای بلندی بگذارید

تا باد برد بوی مرا در وطن من‌ ای مادر فرخنده نداری خبر از من

از گردش ایام چه آمد به سر من

گلی بودم نه وقت چیدنم بود

جوان بودم نه وقت مردنم بود

گلی بودم میان نوجوانان

نه وقت زیر گل خوابیدنم بود

گلی بودم به باغ زندگانی

شدم پرپر در ایام جوانی»

انتهای پیام/ 181

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها