با زیارت، راه رسول الله را پررنگ کنیم!
جمعه 29 دی 1396 7:19 PM
حضرت علی بن الحسین (ع) خطاب به یکی از یارانشان به نام زائده فرمودند:
ای زائده خبر به من رسیده که گاهی به زیارت قبر ابی عبد اللَّه الحسین علیه السّلام میروی؟
عرض کردم: همان طور است که خبر به گوش شما رسیده.
حضرت فرمودند: برای چه مبادرت به چنین فعلی میورزی در حالی که تو نزد سلطان مکانت و منزلتی داشته و وی کسی است که توان این را ندارد ببیند شخصی به ما محبّت داشته و ما را بر دیگران برتری میدهد و فضائل ما را ذکر میکند و حقّی که از ما بر این امّت واجب است را رعایت مینماید؟
محضر مبارکش عرض کردم: به خدا سوگند قصدم از این فعل فقط رضایت خدا و رسول خدا بوده و از غضب و سخط کسی که بر من غضب نماید ترس و وحشتی ندارم و امر مکروهی که از ناحیه این فعل به من برسد هرگز در سینهام گران و سنگین نیست و بر من قابل تحمّل میباشد.
حضرت فرمودند: تو را به خدا سوگند امر چنین است؟
عرض کردم: به خدا سوگند امر چنین است.
حضرت سؤالشان را سه بار تکرار فرموده و من نیز جوابم را سه بار بازگو نمودم.
سپس حضرت فرمودند: بشارت باد تو را، بشارت باد تو را، بشارت باد تو را، لازم شد خبر دهم تو را به حدیثی که نزد من بوده و از احادیث نخبه و برگزیدهای است که جزء اسرار مخزونه میباشد و آن این است: زمانی که در طف (کربلا) آن مصیبت به ما وارد گشت و پدرم علیه السّلام و تمام فرزندان و برادران و جمیع اهلش که با او بودند کشته شدند و حرم و زنان آن حضرت را بر روی شتو ران بیجهاز نشانده و ما را به کوفه برگرداندند پس به قتلگاه ایشان چشم دوختم و ابدان طاهره ایشان را برهنه و عریان دیدم که روی خاک افتاده و دفن نشدهاند، این معنا بر من گران آمد و در سینهام اثرش را یافته و هنگامی که از ایشان چنین منظرهای را مشاهده کردم اضطراب و بیآرامی در من شدت یافت به حدّی که نزدیک بود روح از کالبدم خارج شود، این هیئت و حالت را وقتی عمّهام زینب کبری دختر علی بن ابی طالب علیها السّلام از من مشاهده نمود فرمود:
این چه حالی است از تو میبینم، ای یادگار جدّ و پدر و برادرم چرا با جان خود بازی میکنی؟!!
من گفتم:
چگونه جزع و بیتابی نکنم در حالی که میبینم سرور و برادران و عموها و پسر عموها و اهل خود را در خون خویش طپیده، عریان و برهنه بوده، جامههایشان را از بدن بیرون آوردهاند، بدون اینکه کفن شده یا دفن گردیده باشند، احدی بالای سرشان نبوده و بشری نزدیکشان نمیشود گویا ایشان از خاندان دیلم و خزر میباشند؟!!
عمّهام فرمود:
آنچه میبینی تو را به جزع نیاورد، به خدا سوگند این عهد و پیمانی بوده که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم با جدّ (امیر المؤمنین علیه السّلام) و پدر (سید الشهداء علیه السّلام) و عمویت (حضرت مجتبی علیه السّلام) نموده و خداوند متعال نیز از گروهی از این امت که در عداد ستمکاران و سرکشان نمیباشند پیمان گرفته است ایشان در بین اهل آسمانها معروف و مشهورند که این اعضاء قلم شده را جمع کرده و دفن نموده و این ابدان و اجسام خون آلود را به خاک سپرده و در این سرزمین برای قبر پدرت سید الشهداء نشانهای نصب کرده که اثرش هیچ گاه کهنه و مندرس نشده و گذشت شب و روز آن را محو نمیکند، و بسیاری از رهبران کفر و الحاد و ابناء ضلالت و گمراهی سعی در نابود کردن آن مینمایند؛ ولی به جای اینکه رسم و نشانه آن از بین رود ظاهرتر و آشکارتر میگردد.
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات / ترجمه ذهنی تهرانی - تهران، چاپ: اول، 1377 ش. ص794-796.
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست