پاسخ به:تفکّر از منظر قرآن
دوشنبه 25 دی 1396 3:15 PM
قرآن کریم که مأخذ اصلی تفکُّر مذهبی اسلام است، برای مسلمین به ظواهر الفاظ خود حجیت و اعتبار داده است. ظواهر آیات قرآن نیز بیان رسول خدا** را تالی کلام خدا قرار میدهد و آن را معتبر میشمارد؛ چنانکه میفرماید: «وَأنْزَلْنا إلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ»،21 ولذا بیان پیامبر اکرم** برای مُستمعین کلام ایشان ـ چه استماع مستقیم باشد و چه نقل قابل اعتماد ـ حُجّت ولازم الاتباع است.
با تواتر قطعی از رسولخدا** رسیده است که بیان اهل بیت ایشان نیز همانند بیان خود ایشان معتبر است22، بنابراین بیان اهل بیت تالی بیان پیامبر** میباشد. نکته قابل ذکر اینکه بیان اهلبیت نیز از طُرُق مشافهه یا نقل قابل اعتماد، حُجّت است. لذا روشن میشود که ظواهر دینی بر دو قسم است: کتاب و سنّت؛ مراد از «کتاب»، ظواهر آیات کریمه قرآن مجید است و مراد از «سُنّت»، احادیثی است که از پیامبر** و اهل بیت رسیده باشند.
1ـ کتاب آسمانی اسلام که مأخذ اصلی هرگونه تفکّر اسلامی است، مآخذ دینی دیگر را نیز اعتبار و حُجّیت میدهد.
2ـ اینکه قرآن کریم، بخودی خود برای همگان قابل فهم است، با مرجعیت علمی پیامبر** و اهل بیت در معارف اسلامی منافاتی ندارد، چرا که بخشی از معارف و احکام اسلامی هستند که قرآن مجید تنها کُلّیات آنها را مطرح کرده (مانند نماز و روزه و حجّ وغیره) و تفصیل آنها برمراجعه به سنّت متوقف است.
3ـ در بخشی دیگر از آیات قرآن کریم که متضمن معارف اعتقادی و اخلاقی است، اگرچه مضامین و تفاصیل آنها برای عموم قابل فهم باشد، ولیکن برای درک معانی آنها باید روش اهلبیت را اتخاذ نمود و هرآیه را به کمک دیگر آیات قرآنی تفسیر نمود، نه به رأی و نظر خود که حضرت امام علی* میفرمایند: «برخی از قرآن با برخی دیگر از آیات آن به سخن آمده و معنای خود را میفهماند و بعضی از آن به بعضی دیگر گواهی میدهد».23
ب ـ حُجّت عقلی: قرآن کریم، تفکُّر عقلانی را تصدیق نموده و آن را جُزء تفکّر مذهبی قرار داده است و البته میتوان گفت که تفکّر عقلانی هم پس از آنکه حقّانی و نبوّت پیامبر** را پذیرفت، ظواهر قرآن و بیانات پیامبر** و اهلبیت را در صف حُجّتهای عقلی قرار میدهد. حُجّتهای عقلی بردو نوع هستند:برهان و جَدَل.
«بُرهان» حُجّتی است که مواد آن مقدّماتی درست باشند، اگرچه مشهود یا مسلّم نباشند.
به عبارت دیگر، «براهین» قضایایی هستند که انسان با شعور خداددادی خود، آنها را درک و تصدیق میکند؛ چنانکه میدانیم عدد سه از چهار کوچکتر است. اینگونه تفکّر به تفکّر عقلی است و در صورتی که موضوعش کلّیات جهان هستی باشد (مانند تفکّر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان)، «تفکّر فلسفی» نامیده میشود.
«جَدَل»، حُجّتی است که همه یا برخی از مواد آن از مشهورات و مُسلّمات باشند، چنانکه در میان پیروان ادیان مذاهب مختلف معمول است که در حیطه مذهب خود، نظریات مذهبی را با اصول مُسلّمه آن اثبات میکنند.
قرآن کریم هردو شیوه را بکار بسته و آیات بسیاری در آن است که متضمّن هردو شیوهاند:
اولاً: به تفکُّر آزاد در کلیات جهان هستی و در نظام کُلّی عالم و نیز در نظامهای خاص (مانند آسمان و ستارگان و شب و روز و حیوانات و نباتات و غیرهم) امر میکند و با رساترین تعبیر، تفکّر و تعقّل آزاد را میستاید.
ثانیاً: به تفکّر عقلی جَدَلی (که معمولاً بحث کلامی نامیده میشود)، مشروط براینکه با بهترین صورت و رعایت اصول آن (برای یافتن حقّ، با پرهیز از لجاجت و مقرون به اخلاق نیکو) انجام پذیرد، امر نموده است: «أدْعُ إلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنة وَجَادِلْهُمْ بِالّتِی هِی أحْسَنُ».
والسلام
منابع:
1. اصول کاافی، ج1، بااب «عقل و جهل».
2. زمر، 18 و19.
3. اصول کافی، ج1، باب «عقل و جهل».
4. عنکبوت، 44.
5. اصول کافی، ج1، باب «عقل وجهل».
6. اسراء، 37.
7. انعام، 117.
8. سیر حکمت در اروپا، ج1.
9. نجم، 24.
10. اسراء، 86.
11. اعراف، 170.
12. یونس، 40.
13. المیزان، ج6، ص319.
14. اسلام و مقتضیات زمان، 60.
15و16. نهج البلاغه، خُ 201.
17. احزاب، 68.
18. یونس، 102.
19. آلعمران، 138.
20. فصلت، 54.
21. نحل، 45.
23. غایة المرام، 211.
24. نهج البلاغه، خُ231.