پاسخ به:تفکّر از منظر قرآن
دوشنبه 25 دی 1396 3:13 PM
0قرآن کریم (همینطور نیز وجدان سلیم)، عقل را مبرّای از خطا و اشتباه ندانسته است، ولذا لغزشگاههای آنرا مشخص نموده است.
1ـ تکیه برظنّ و گمان بجای علم و یقین: قرآن مجید میفرماید: «وَإنْ تُطِعْ أکْثَرَ مَنْ فِی الأرْضِ یضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إنْ یتَّبِعُونَ إلاّ الظَّنَّ وإنْ هُمْ إلاّ یخْرُصُونَ»7؛ «وتو ای رسول، اگر از اکثر مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد که اینان جز از پی ظنّ و گمان نمیروند و جز اندیشه باطل و دروغ چیزی در دست ندارند.»
امروزه از منظر فلاسفه مسلّم شده است که یکی از عوامل عمده خطاها و اشتباهات عقل، پیروی از حدسیات و ظنّیات (بجای پیروی از یقینیات) است. «دکارت» دانشمند غربی، هزار سال پس از نزول قرآن توانست به این نتیجه برسد ولذا میگوید: «هیچ چیز را حقیقت نمیدانم، مگر اینکه برمن بدیهی باشد و از شتابزدگی و سبق ذهن و تمایل بپرهیزم و آنرا نپذیرم، مگر آنکه چنان روشن و متمایز باشد که جای هیچگونه شک و شبهه در آن نباشد».8
2ـ پیروی از امیال وهواهای نفسانی: قرآن کریم، امیال و هواهای نفسانی را نیز یکی از عوامل لغزش عقل برمی شمارد و میفرماید: «إنْ یتَّبِعُونَ إلاّ الظَّنَّ وَمَا تَهوی الأنْفُسُ»9؛ «این قوم ناسپاس و مشرک، چیزی غیر از گمان باطل و هوای نفس فاسد خود را در بت پرستی پیروی نمیکنند».
انسان برای آنکه بتواند در هرامری، تشخیص درست و صحیحی داشته باشد ،باید بیطرفانه و بدون تمایل و اصرار برخواسته خویش به تفکُّر بنشیند و برای کشف حقیقت کوشش نماید؛ همانگونه که یک قاضی برای صدور حکم حقّ باید نسبت به طرفین دعوا و دلایل آنها بیطرف باشد و امیال و امور نفسانی خود را در هیچیک از مراحل قضا دخالت ندهد.
3ـ شتابزدگی: هرگونه اظهار نظر و قضاوتی باید مستظهر به دلایل و مدارک کافی و معتبر باشد و شتاب و تعجیل در آن، یکی از لغزشهای اندیشه است. قرآن کریم که سرمایه علمی و فکری بشر را اندک و ناکافی میداند، اظهار جزم در قضاوتهای بزرگ را دور از احتیاط و غیر عقلانی میداند؛ «وَمَا أوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إلاّ قَلِیلاً»10
امام صادق* میفرماید: «خداوند متعال در قرآن مجید، بندگانش را با دو آیه تأدیب فرموده؛ «أَلَمْ یؤْخَذْ عَلَیهِمْ مِیثاقَ الْکِتابِ أنْ لا یقُولُوا عَلَی اللّهِ إلاّ الْحَقِّ»11 و«بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ»،12 یعنی تا به چیزی علم پیدا نکردهاند، آن را تصدیق نکنند. و تا به غلط بودن چیزی یقین حاصل نکردهاند، آن را ردّ و نفی ننمایند.
4ـ سُنّت گرایی: انسان به حکم طبیعت اولی، خودبخود و بدون آنکه بخواهد و مجالی به اندیشه خویش بدهد، سُنَن،عقاید و تفکَّراتِ اسلافِ خود را می پذیرد و اصولاً یکی از مشکلاتی که تمامی پیامبران الهی در امر دعوت با آن مواجه میشدهاند، استناد جاهلان به آراء و عقاید آباء و اجدادشان بوده است.
امام کاظم* در ادامه آن حدیث موصوف در خطاب به هشام بن حکم میفرمایند: «یا هشام، ثُمَّ ذَمَّ الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ، فقالَ: وَإذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أنْزَلَ اللّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما ألْفَینا عَلَیهِ أبَاءَنا أوَلَوْ کانَ ءَابَاءُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَلا یهْتَدُونَ»13
این توبیخ قرآنی، حرکتی است در حمایت از استقلال عقل و مبارزهای است با سنّت گرایی و تقلید کورکورانه، «فرانسیس بیکن»، دانشمند غربی، میگوید: «یکی از چیزهایی که عقل انسان را فریب میدهد، راهی است که گذشتگان آن را پیمودهاند».14
5ـ پیروی از اکثریت: امام کاظم* در ادامه آن حدیث میفرمایند: «یا هشام، ثُمَّ ذَمَّ اللّهُ الْکَثْرَهِ، فَقال: وَإنْ تُطِعْ أکْثَرَ مَنْ فِی الأرْضِ یضِلّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إنْ یتَّبِعُونَ إلاّ الظَّنَّ وَإنْ هُمْ إلاّ یخْرُصُونَ»، ولذا تصمیم اکثریت نمیتواند ملاک درستی برای تصمیمگیری باشد.
در میان عامه مردم ضربالمثل معروفی هست که میگوید: «خواهی نَشَوی رُسوا، همرنگ جماعت شو»، اما وقتی جماعت رُسوا باشد، همرنگ جماعت شدن، رُسوا شدن است. أمیرمؤمنان، علی* میفرمایند: «لا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدی لِقِلَّةِ أهْلِهِ»؛15 «در راه حق و هدایت، از کم بودن همراه نهراسید.»16
6ـ شخصیت گرایی: نخبگان و اشخاص بزرگ و صاحب مقام، به لحاظ عظمتی که در چشم مردم دارند، برروی فکر و اندیشه دیگران اثر می گذارند و اراده آنان را تسخیر شخصیت و اراده خود میکنند؛ دیگران آنچنان میاندیشند و تصمیم میگیرند که آنان.
قرآن کریم، همه افراد بشر را به استقلال رأی و فکر دعوت میکند و پیروی کورکورانه از اکابر و اشخاص برجسته را موجب شقاوت ابدی میداند و در اشاره به احوال دوزخیان در قیامت از زبان آنان نقل میکند که میگویند: «وَقَالُوا رَبَّنا إنّا أطَعْنا سادَتَنا وَکُبَراءَنا فأضلّونا السَّبِیلا».17