0

تفکّر از منظر قرآن

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:تفکّر از منظر قرآن
دوشنبه 25 دی 1396  3:12 PM

 

صاحب فکران

قرآن کریم در جایگاه کتاب آسمانی دین اسلام می‌فرماید: «فَبَشِّر عِبادِ الّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللّهُ وأولئِکَ هُمْ أولُوا الألْبابِ»؛ (سوره زمر، آیات 17 و 18) «بندگانم را بشارت ده، آنانکه چون سخنی بشنوند به نیکوترین وجه عمل کنند، آنان هستند که خداوند به لطف خاصّ خود هدایتشان فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند». این آیه شریفه دارای چند نکته است:

1ـ خداوند متعال، کلام را با لفظ «عِبادی» آغاز کرده، گویی خواسته است بفرماید که «بنده من چنین است و باید دارای این صفت باشد که…».

2ـ آیه شریفه، صریحاً براستقلال قوّه عقل تأکید وآنرا در حکم غربال و وسیله هدایت معرفی می‌فرماید و آنگاه این «هدایت عقلی» را «هدایت الهی» می‌داند.

3ـ قرآن کریم درباره انسان و عقل تعبیر و تشبیه ظریف و لطیفی را بکار برده است؛ هرجا ـ و بخصوص در این آیه ـ که می‌خواهد از حقایق پشت پرده ظواهر سخنی بیاورد، تعبیر «اُولُوا الألباب» را بکار می‌برد و می‌فرماید که: «تنها اولوا الالباب، این حقیقت را درمی‌یابند»، و این از اصطلاحات خاصّ قرآنی است او در هیچ جای دیگر بکار نرفته) و آنهم فقط و فقط درباره «عقل» استعمال شده.

«راغب اصفهانی» در کتاب «مفردات» می‌گوید: «اللُّبُّ، الْعَقْلُ الْخَالِصُ مِنَ الشَّوائِبِ»؛ «لُبّ، عقل خالصی را گویند که از شوائب جدا شده باشد».

در ابتدا که فکر انسان خام است، نوعی در آمیختگی میان محسوسات و تخیلات و معقولاتش وجود دارد و آنگاه که عقل از مقهوریت وهم و خیال و حسّ بیرون آید، «لُبّ» نامیده می‌شود، چرا که نسبت «عقل انسان» (که باطنی است) به «قوای ظاهری حسّی»، همانند نسبت «مغز» است به «پوست میوه». مثلاً میوه‌ای مانند «گردو» در ابتدای شکل‌گیری، پوسته و هسته‌اش درهم آمیخته‌اند، امّا بتدریج که میوه کامل و رسیده می‌شود، پوسته از مغز جدا می‌گردد و هرکدام خاصیت جداگانه‌ای می‌یابند. گویی قرآن مجید، انسان را به یک میوه تشبیه نموده که عقل او در جایگاه مغز میوه است؛ و اگر انسان در علم و معرفت به تکامل برسد، قوّه عقلانیش از پوسته حسّ و وهم و خیال جدا و مستقل می‌شود و چنین است که انسانی را «لبیب» گویند؛ یعنی کسی که قوّه عاقله‌اش استقلال خود را باز یافته است.

4ـ فرد عاقل کسی است که با تکیه برنیروی عقلانی خود، قدرت تجزیه و تحلیل دارد. در مقابل عاقل، جاهل است که چنین توانی ندارد. نکته قابل توجه اینکه بسیاری از افراد هستند که عاِلمند و لیکن جاهل! عالِم بدین معنا که علوم بسیاری را فرا گرفته‌اند، امّا جاهلند از این روی که اهل تجزیه و تحلیل و استنباط نیستند. چنین است که امام کاظم‌ به «هشام بن حکم» می‌فرمایند: «ای هشام، خداوند تبارک و تعالی، بندگان آگاه و اندیشمند خود را بدین بیان بشارت می‌دهد که: فبشر عباد الذین یستمعون القول…».

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها