آخرين كتابي كه امسال(96) خواندم(32)
پنج شنبه 23 آذر 1396 8:33 AM
دخیل عشق
” دخیل عشق” سرگذشت زندگی دختری چهل و چهار ساله است به نام صبوره، دختری که تا این سن هنوز ازدواج نکرده و تنها بهانه او برای مجرد بودن نذر اوست. عهدی که او در جوانی با خود بسته و آن ازدواج با یک جانباز وخدمت به اوست.
او که دوران جوانی خود را در جبهه های جنگ دفاع مقدس به سر برده است و با امدادگری وظیفه ی جهادگری را به خوبی ایفا کرده است، بعد از گذشت سال ها از جنگ، هنوز خود را وامدار رزمنده ها می داند و شاید برای جبران همین اندیشه، تمام سال های عمر خود را در آسایشگاه جانبازان مشهد صرف خدمت رسانی به جانبازان می کند. در دوران پرستاری اش، دل به جانبازی به نام رضا می سپارد؛ اما بعد از شهادت رضا به واسطه خوابی که از او دیده است، تن به ازدواج با رسول می دهد، خواستگاری که همسرش را از دست داده است و حال با مادرپیر و سه فرزندش به سختی زندگی را می گذراند.
صبوره که نماد زنی صبور از نسل دوران دفاع مقدس است، با این که از ادا نکردن نذرش ناراحت است اما بعد از ازدواج درمی یابد رسول، زخم خورده آسیب های جنگ است . اعصاب و روانش به هم ریخته است و بعد از تشخیص پزشکان بنیاد جانبازان، به عنوان جانباز معرفی می شود و آرزوی دیرینه صبوره تحقق می یابد.
نویسنده سعی دارد، در این کتاب شخصیت های آرمان گرایی که متأثر از جنگ هستند و هنوز هم پایبند به اعتقاداتشان، به تصویر بکشاند. صبوره نمادی از زنان و دختران کم توقع، صبور و دردمند اما با روحی قوی و راسخ در برابر سختی ها و ناملایمات است. او با این که بزرگ ترین وخشن ترین اتفاق زندگی اش، یعنی جنگ را در جوانی تجربه کرده است اما هرگز در برابر کوه مشکلات خم نشده است. تنها جایی که گاهی می تواند از بار سنگین وظایفی که بر دوش اوست بکاهد، راز ونیاز با خدا و زیارت حرم امام هشتم است وتنها ناراحتی او، عمل نکردن به نذری است که سالها به آن وفادار مانده است.
کتاب «دخیل عشق» اثر مریم بصیری است که وی در این کتاب، داستانش را با سرگذشت جانبازی به نام رضا پیش میبرد که پاها و یک دست خود را در جبهه از دست داده است. جانباز شدن رضا باعث اختلاف بین پدر و مادر او میشود. پدر آنها را ترک میکند و بعد از گذشت ده سال از پایان جنگ رضا به دلیل فوت مادر به آسایشگاه منتقل میشود. داستان از یک آسایشگاه جانبازان جنگی آغاز میشود و خواننده وارد حال و هوای رزمندگان و عوالمی که آنها این روزها در آن سیر میکنند میشود.
صبوره، دختری که زندگی و جوانی خود را وقف خدمت به جانبازان کرده، نذری دارد که با یک جانباز ازدواج کند، شخصیت محوری و اصلی این داستان است که آرام آرام مخاطب با وی ارتباط برقرار میکند و در فراز و فرودهای داستان پا به پای وی پیش میرود.
وی در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان بهیار در جبههها خدمت میکرده، اکنون در آسایشگاه جانبازان جنگی به عنوان پرستار در حال فعالیت است. وی به یکی از جانبازان به نام «رضا» که یک دست و دوپای خود را از دست داده، علاقه دارد ولی حجب و حیای وی مانع از این میشود که عشق و علاقه به این جانباز را آشکار کند.
بصیری در «دخیل عشق» به موضوعاتی که ناشی از افروخته شدن آتش این جنگ است پرداخته و آن را با شیوایی ادبیات برای مخاطب نقل کرده است. مجرد ماندن دختران، صدمات جسمی و روحی وارد آمده به جوانان وطن ناشی از جنگ، شیمیایی شدن فرزندان این خاک که با گذشت بیش از 20 سال از جنگ نسبت به آن بیاطلاع هستند و ... تمام مسائلی است که در قالب یک روایت داستانی ریخته شده و مخاطب با آن روبرو است.
مخاطب «دخیل عشق» در طول داستان پیوسته با ذهنیات صبوره همراه است و راههای ابراز علاقه صبوره به رضا را میجوید که چطور علاقه خود را به رضا اعلام کند، در میانه راه در مسیر داستان اتفاقی میافتد که خواننده را غافلگیر میکند. درست در همین بخش میتوان گفت گره دوم به داستان اضافه میشود و مخاطب را برای ادامه مطالعه داستان ترغیب میکند.