پاسخ به:خاطره یلدایی
شنبه 2 دی 1396 1:49 PM
در گذشته به شب یلدا چله ی پیرزن گفته می شد!! لپو می پختن ، توت خشک وانجیر خشک می آوردن مینشستیم دورهم می خوردیم.
همه ی فرزندان در خانه ی پدربزرگ و مادربزرگ دور هم جمع می شدند که در اتاقی از خانه که بزرگتر از اتاق های دیگر بود کرسی چیده شده بود و زیر کرسی یک ظرف گلی بود که داخلش آتش گذاشته شده بود . این ظرف گلی در کوره پخته شده بود و گرد بود .
مادر و پدر و فرزندان و همه به دور این کرسی می نشستیم بزرگترها به کوچکترها گوشزد می کردند که مبادا زیرکرسی پای خود را دراز کنند زیرا این کار بی ادبی به بزرگترها شمرده میشد و من هنوز هم این نصیحت مادرم در گوشم زنگ میزند.
روی کرسی با پارچه ایی زیبا با سلیقه ی مادربزرگ تزیین میشد و سینی های مسی کنکره دار بر روی کرسی گذاشته می شد که درون آن پر از انارهای دانه شده و آجیل بود و مردها قصه می گفتند و زن ها روبار گیوه میچیدند.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار