پاسخ به:خاطره یلدایی
چهارشنبه 29 آذر 1396 6:45 PM
باسلام.
من هم خاطره ای از دانشگاه میگم. حدود 6سال پیش من و دو تا از هم اتاقی هایم در خوابگاه برای شب یلدا کلی خوراکی و تدارکات داشتیم. و میخواستیم خوش بگذرانیم. اون شب از سلف غذا خوری هم که شام خوبی داشت گرفتیم. جای شما خالی یکی از شام های خوب دانشگاه که خوراک مرغ بود را با هم اتاقی ها از سلف گرفتیم و قرار شد یک پلو هم درکنار آن بپزیم و برای آن شب نوش جان کنیم و مرغ را با وسایل های یخچالمان گسترش دهیم. خب غذای مفصلی که تاکنون دانشجویی درخوابگاه نخورده بود پختیم. شام را خوردیم. بعد قرار گذاشتیم کمی چرت بزنیم یا بخوابیم بعد زود بیدار شیم و شب یلدا را با خوراکی های خوشمزه مون شروع و برگزار کنیم. اما چشمتون روز بعد نبینه که ............................
ما اون شب تا صبح خوابیدیم و بعد از شام بیدار نشدیم. بیدار شدیم که فهمیدیم صبح شده و یلدا تمام شده. آن قدر خواب بودیم که از سروصداهای اطراف هیچ چیز نفهمیدیم.
اما ما دست بردار نبودیم و شب بعد را برای خود یلدا گرفتیم.