پاسخ به:خاطره یلدایی
چهارشنبه 29 آذر 1396 3:35 PM
خاطرات من بر می گردد به دوران کودکی ، زمانی که در روستا زندگی میکردیم و از تلویزیون ، تلفن ، گوشی موبایل و مشکلات این روزهای فضای مجازی خبری نمود .
زمستان های آن زمان سردتر بود و معمولا سالی حداقل 5 مرتبه بارش برف سنگین روستا را در برمی گرفت . و بارها پیش می آمد که شب یلدا شبی بسیار سرد و برفی بود . خانواده ها و من جمله خانواده خودمان کنار هم ، تعدادی زیر کرسی و تعدادی هم در کنار آن جمع می شدیم . کرسی که آتش آن از زغال و هیزم بود . آن زمان از نفت و بخاری نفتی و گازی خبری نبود .
هنداونه ای بود و چند دانه انار در کنار تخمه هندوانه ، نخودچی ، کشمش ، گندم و شاه دانه بوداده که خود خانواده آماده کرده بودند و بر روی سینی گرد مسی بزرگی بر روی کرسی قرار داشت که با تناول کردن اینگونه تنقلات سالم و ساده در کنار دیدار و گفتگوی خانوادگی لذت بخش بود .
شام هم معمولا آش جو بود که مادر خدابیامرزم آن را با آتش تنوری که در روز با آن نان پخت بودند در دیزی سفالی آماده کرده بود و چقدر خوردن آن آش با نان محلی که آرد آن با گندم بومی به دست آمده بود لذت بخش بود . هم چنین خوردن شلغم که در همان آتش تنور پخته شده بود .
بزرگتر ها از زمان های گذشته خود و خاطرات تلخ و شیرینی که داشتند برای ما تعریف می کردند و همه سراپا گوش می شدند . خاطراتی که مثلا وقتی پدر خدابیامرزم از برخی سختی هایی که گذرانده بود را تعریف می کرد به گونه ای خودم را جای او قرار می دادم و سختی و دشواری آن را همان لحظه حس می کردم و گرچه برای او همان لحظه گفتنش هم تلخ بود ولی شیرینی خاصی را داشت . چون آن سختی ها دیگر گذشته بود و آن شب هم در کنار خانواده او شادبود و ما شادتر بودیم .
اینگونه مراسم برای ما کودکان و حتی بزرگترها که معمولا تفریح و سرگرمی های دیگری نداشتیم بسیارشیرین و لذت بخش بود .
مراسم شب یلدا که نوعی دورهمی و شب نشینی محسوب می شد سراسر احترام و صمیمیت بود و در کمال سادگی و صفا برگزار می شد .
مثل این زمان نبود که مردم علاوه بر شب یلدا تا ساعاتی از نیمه شب گذشته بیدار باشند ، عادت خوبی داشتند که شب ها زودتر می خوابیدند و سحر خیز بودند و کامروا . در شب یلدا ساعت 10 یا نهایتا ساعت 11 شب خوابیده بودند . چون بعداز نماز مغرب و عشا شام را نوش جان کرده بودند . در زمان های معمول هم در ساعت 8 یا حداکثر 9 شب می خوابیدند و هنگام اذان صبح و اقامه نماز مشغول فعالیت و امور روزمره و شغل خود می شدند .
در نهایت باید بگویم یادش بخیر سادگی و صمیمیت قدیم و مراسم های باصفای آن .