نتایج عملیات بدر وخیبر در دفاع مقدس
چهارشنبه 22 دی 1389 10:37 AM
اقدامات ايران پس از والفجر مقدماتى و والفجر يك يعنى عمليات خيبر و بدر را مى توان مبدا تحول و دگرگونى در اقدامات نظامى ايران در سال هاى بعد دانست.
ظهور نبوغ نظامى در مقابل پيچيدگى هاى دشمن كه با حمايت منابع و كارشناسان خارجى، در زمين، تسليحات و شيوه نبرد با رزمندگان اسلام، تغييرات و توسعه قابل ملاحظه اى يافته بود، موجب شد، جنگ وارد مرحله جديدى شود كه متفاوت با شرايط قبلى آن بود. به عبارت ديگر، ابتكار عمل سپاه پاسداران در هورالهويزه و پيگيرى شكل جديدى از جنگ در برابر دشمن، عقب ماندگى جبهه خودى را در برابر پيچيده شدن جنگ پس از ورود به خاك عراق، جبران كرد و گونه اى خلاقيت نظامى را به نمايش گذاشت كه تاثيرات قابل ملاحظه اى در تصميم گيرى و برنامه ريزى نظامى- سياسى عراق داشت.
علاوه بر اين، در سطح منطقه و جهان، نيز امريكا و كشورهاى عربى در پى ابتكار عمل ايران در جنگ كه اشكال مختلف آن روشن و قابل پيش بينى نبود، دچار نگرانى شدند. در واقع، عمليات خيبر ضمن آن كه بن بست جنگ را گشود و عراق را به چاره انديشى دوباره براى جلوگيرى از موفقيت ايران وادار كرد، موجب بازنگرى درسياست هاى پيشين امريكا و توجه بيشتر اين كشور براى نزديك تر شدن به صحنه جنگ شد. و سرانجام، مى توان گفت، اين دوره، مبدا ابتكار عمل براى ادامه نبرد تا پايان جنگ بود كه آثار آن در عمليات هاى آينده به شكل هاى گوناگون ظاهر شد.
آثار نظامى عمليات هاى بدر و خيبر
در سال هاى ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ دستيابى به عملياتى پيروزمندانه به گونه اى كه حاميان منطقه اى و جهانى عراق، شرايط ايران را بپذيرند، به عنوان محور تلاش هاى نظامى جمهورى اسلامى قرار گرفت و از اين پس، عمليات هاى مختلف براى تحقق اين هدف سياسى انجام شد. عراق همچون گذشته درصدد مقابله با حملات ايران برآمد و از سوى ديگر، بسيار تلاش كرد تا با گشودن جبهه هاى جديد در خليج فارس و حمله به منابع نفتى و نفت كش ها و نيز شدت بخشيدن به جنگ شهرها، ايران را به مذاكره و پذيرش صلح، بدون دستيابى به حداقل حقوق سياسى- اقتصادى، وادار كند. شايد بتوان گفت: تلاش عراق براى وارد كردن طرف سوم به صحنه درگيرى و به عبارت ديگر، بين المللى كردن جنگ، از همين مقطع آغاز شد. اين سياست كه در اين مقطع از شدت كمترى برخوردار بود، به تدريج در مقاطع بعد افزايش يافت.
تغييرات در طرح هاى عملياتى
عمليات هاى خيبر و بدر در هورالهويزه موجب دگرگونى اساسى در سازمان رزم سپاه و طراحى عمليات هاى بعدى شد. مهمترين جنبه اين تغيير، شكل گيرى سازمان رزم، آموزش، تجهيزات و سلاح براى عمليات هاى آبى- خاكى بود. انجام عمليات آبى- خاكى كه از عمليات خيبر وارد جنگ شد و با عمليات بدر ادامه يافت، در عمليات هاى بعدى نيز يكى از جنبه هاى اصلى نبردها را شكل داد. قايق و غواص پديده هاى نوظهورى بودند كه با اين شكل جديد و در اين مقطع پا به عرصه جنگ گذاشتند و توانستند، دشمن را در عمليات هاى مختلف در داخل رودخانه ها، آب گرفتگى يا خليج فارس با مشكلات جدى مواجه سازند، پديده هايى كه تا پايان نبرد براى عراق حل نشدنى مى نمود. به لحاظ ديگر، اين دو پديده بار ديگر امكان حمله به جناحين و حمله به عقبه و دور زدن مواضع دشمن را ميسر ساختند كه درميان ساير تغييرات از اهميت بيشترى برخوردار بود. اين تغيير به همراه ساير تغييرات، جمهورى اسلامى را از برترى جديدى نسبت به دشمن برخوردار كردند. دراين سطح عراق بار ديگر پى برد، با تمام تمهيداتى كه به كار برده بود و تصور مى نمود حملات نظامى ايران كنترل شده است، خطر را به طور جدى تر و بيش از گذشته احساس مى كرد. به ويژه، دشمن اين بار دريافت كه ابتكار ايرانى ها پايان ناپذير مى نمايد. از اين رو، عراق يك بار ديگر به توسعه توان رزمى، به ويژه توسعه سازمان رزم پرداخت، زيرا با اضافه شدن منطقه وسيع هورالهويزه به خط هاى پدافندى، سازمان موجود قادر به دفاع از جبهه هاى حساس نبود، لذا سپاه جديدى را ايجاد كرد و مسووليت هورالهويزه را به آن سپرد. علاوه بر اين، آنها فعاليت بسيار زيادى را براى تشكيل موضع دفاعى و ايجاد موانع و استحكامات در منطقه هور آغاز كردند كه به لحاظ گستردگى منطقه توان قابل ملاحظه اى را مى طلبيد و تسلط كامل بر آن نيز به زودى ميسر نبود. و بالاخره، فرماندهان عراقى يك بار ديگر مواضع دفاعى خود را مورد بازنگرى و تجزيه و تحليل قرار دادند تا مبادا يك غفلت استراتژيك مانند هور، برترى ديگرى براى ايران به ارمغان آورد.
فعاليت مستقل ارتش و سپاه
از جنبه هاى ديگر در اين مقطع، مى توان به آغاز فصل جديدى اشاره كرد كه در آن سپاه و ارتش به انجام عمليات مستقل پرداختند با آن كه سپاه و ارتش در عمليات بدر يك بار ديگر به طور مشترك وارد عمل شدند اما انجام عمليات مستقل كه با عمليات خيبر آغاز شد، در پايان اين مقطع به عنوان محور اصلى در نقش ارتش و سپاه بر اقدامات آتى سايه افكند. و بالاخره، مى توان اظهار داشت كه در پايان اين مقطع، جنگ و سپاه با يك ديگر گره خورده و بار جنگ بيش از گذشته بر دوش سپاه گذاشته شد.
تشكيل قرارگاه خاتم الانبياء
با ورود حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى به عنوان فرمانده جنگ، از آغاز دور جديد تحولات نظامى، شاهد دخالت ايشان در مسايل و تصميم گيرى هاى نظامى هستيم. چرا كه براى پيشبرد استراتژى جديد كه بر محور ديپلماسى بود، به حضور مسوولان كشور در چنين سطحى در جنگ نياز داشت. همچنين، با توجه به جدايى ارتش و سپاه، آقاى هاشمى نقش هم آهنگ كننده اقدامات آتى را بر عهده گرفت و بالاخره، با وجود تمام اين مسايل، ايشان مايل بود، در اداره ميدان نبرد دخالت مستقيم داشته باشد.
افزايش حضور فرماندهان رده بالاى سپاه در اين مقطع
مسأله ديگرى كه بايد مورد توجه قرار گيرد، افزايش صدمات وارده به نيروهاى اصلى و ثابت سازمان رزم سپاه است. پس از آن كه جنگ وارد خاك عراق شد، به دليل شدت عمل دشمن، سخت شدن نبرد و لزوم حضور فرماندهان در صحنه هاى درگيرى، تلفات كادر يگان ها نيز افزايش يافت. در اين مقطع، به ويژه در عمليات هاى خيبر، بدر و والفجر ،۴ تعداد زيادى از فرماندهان سپاه، به شهادت رسيده و يا به سختى مجروح شدند. تنها، در عمليات هاى بدر و خيبر بيش از ۹ تن از فرماندهان ارشد از جمله: ابراهيم حاج همت، فرمانده لشكر ۲۷ حضرت رسول (ص)، عباس كريمى كه به جاى حاج همت، هدايت لشكر۲۷ را به عهده گرفته بود؛ اكبر زجاجى از معاونان لشكر ۲۷؛ مهدى باكرى، فرمانده و حميد باكرى و ياغچيان، جانشينان لشكر ۳۱ عاشورا، ستوده، جانشين تيپ ۳۳ المهدى، تجلائى از فرماندهان لشكر ۳۱ عاشورا، بهروز غلامى، فرمانده تيپ ۱۵ امام حسن (ع) و برخى ديگر از فرماندهان يگان هاى سپاه به شهادت رسيدند. اين فرماندهان همه در خط شهيد شدند: حاج همت هنگامى كه مى خواست با يك گروهان، خط را در جزيره مجنون حفظ كند، بر اثر تركش توپ شهيد شد. مهدى باكرى نيز پس از آن كه حاضر نشد بسيجى ها را در غرب دجله تنها بگذارد، بر اثر اصابت تير به شدت از ناحيه پيشانى مجروح شد.
هنگامى كه وى را براى انتقال به اورژانس به داخل قايق در رودخانه دجله آوردند، به دليل تسلط عراقى ها بر صحنه، بر اثر برخورد موشك آر.پى.جى قايق و جسدش سوخت و آب، خاكستر آن را به نقطه نامعلومى برد. سرداران ديگرى نيز تا مرز شهادت پيش رفتند اما سرنوشت آن ها جز اين نبود؛ براى نمونه، برادر حسين خرازى در عمليات خيبر زخمى شد. وقتى كه فرمانده جنگ و نماينده امام، آقاى هاشمى رفسنجانى حمله از محور طلائيه و باز كردن راه زمينى به جزيره را مرز بهشت و جهنم خواند، شهيد خرازى با لشكر خود- لشكر امام حسين (ع)- وارد عمل شد اما نزديك ظهر و در اوج درگيرى، به شدت مجروح شد، به گونه اى كه با بدن پر از تركش و يك دست قطع شده به بيمارستان انتقال يافت. او بالاخره به آرزوى خويش رسيد و در عمليات كربلاى ۵ به شهادت رسيد و در جوار حضرت حق آرام گرفت.
جمع بندى
در مجموع، مى توان گفت اين مقطع موجب شد كه از نظر روانى تصميم گيرى و طرح ريزى در اقدامات نظامى جمهورى اسلامى ايران از پيچيدگى خاصى برخوردار شود. اين مساله از نظر روانى مهم ترين تاثير را بر دشمن بر جاى گذاشت. در واقع، اين روند، (با تاكيد بر عمليات خيبر) همچون مقطع عمليات ثامن الائمه، مبدا تحول جديدى در جنگ بود. در عمليات ثامن الائمه (ع)، جسارت انتخاب منطقه وسيع كه قبل از آن سابقه نداشت، يك ابتكار عمل به شمار مى رفت و لذا، مبدا تحولات بعدى صحنه جنگ شد. آن عمليات، زمينه و خواستگاه استراتژى عملياتى جديدى و تاكتيك هاى ويژه بود كه در عمليات رمضان متوقف شد. در مقطع دوم نيز همين تحول به چشم مى خورد و عمليات خيبر خواستگاه و مبدا استراتژى عملياتى جديدى شد كه در يك روندى تكاملى رشد يافت. غافل گيرى، پيچيدگى مانور، مانور آبى- خاكى برجسته ترين نمودهاى عمليات هاى بعدى بودند كه از مقطع ناشى مى شوند.