پاسخ به:شگفتی های قرآنی معجزه ها
دوشنبه 13 آذر 1396 1:41 PM
روزی که صد روز بود:
حضرت عزیز الاغی داشت که با آن سفر می رفت. یک روز وقتی که از شهر ویران بدون سکنه ای می گذشت تعجب زده گفت: چگونه خداوند می تواند این شهر مرده راشنده کند؟ خداوند می خواست به او یاد دهد که قدرتش بیش تر و بالاتر از تمام قدرت هاست.
او عزیز و الاغش را کشت و 100 سال بعد زنده کرد.
سپس از او پرسید: چند سال است زنده نبوده؟
عزیز گفت: یک روز و یا یک نصفه روز.
خداوند گفت: نه تو صد سال است زنده نبودی.
بعد در مقابل چشمانش الاغ را زنده کرد.
پرندگانی که پس از مرگ زنده شدند:
حضرت ابراهیم برای محکم تر کردن ایمانش از خدا خواست تا زندگی پس از مرگ را به او نشان دهد. خداوند به او فرمان داد تا چهار پرنده بگیرد و آن ها را قطعه قطعه کند و با هم مخلوط کند و روی چهار کوه قرار دهد.
بعد خداوند فرمود: پرنده ها را صدا بزن . حضرت ابراهیم دستور داد خداوند را اجرا کرد. پرنده ها فوری به سوی او پرواز کردند.
این معجزه، ایمان حضرت ابراهیم را به زنده شدن مردگان قوی کرد.
غذاهای بهشتی:
مریم، مادر حضرت عیسی تحت سرپرستی حضرت زکریا بود، و بیش تر روزش خدا را عبادت و پرستش می کرد.
یک روز وقتی حضرت زکریا می خواست او را ببیند، متوجه شد که او را غذاهای تازه دارد. پرسید: این غذاها از کجا آمده اند؟
مریم پاسخ داد: از طرف خدا، خداوند به هر کس به قدر رضایتش از او روزی می دهد.
ظاهر شدن چشمه زمزم:
وقتی حضرت ابراهیم و همسرش هاجر و پسرش اسماعیل راب ه مکه برد، ذخیره آب هاجر تمام شد. اسماعیل از شدت تشنگی شروع به گریه زاری و بی قراری کرد.
هاجر همه جا دنبال آب می گشت. هفت بار فاصله بین تپه های با صفا و مروه را دوید. سرانجام در بالای مروه دید که زیر پای اسماعیل چشمه آبی در حال جوشیدن است. هاجر فریاد زد: زمزم، زمزم! کلمه بابلی به معنی صدای فوران آب است.
خدا زندگی هاجر و پسرش اسماعیل را نجات داد. امروزه میلیون ها نفر از زائرها از آب زمزم می نوشند. و با خود به خانه هم می برند.
کانال کودک و نوجوان تبیان
منبع: ماهنامه نبات