غافلگيري دشمن در«هور الهويزه» و «زيد»
چهارشنبه 22 دی 1389 10:32 AM
با هدف تصرف بصره، عملياتي در منطقه هورالهويزه طراحي و انجام شد كه خيبر نام گرفت.
اين عمليات در منطقهاي كه عراق انتظار حمله را از آنجا نداشت، در دو محور مستقل هورالهويزه و زيد اجرا شد. مأموريت اجرايي عمليات در محور هور برعهده قرارگاه نجف (سپاه) و در محور زيد برعهده قرارگاه كربلا (ارتش) بود.
در محور هور، پنج هدف الغرير، القرنه، جزاير مجنون جنوبي و شمالي، نشوه و طلائيه براي عمليات تعيين شد، قرارگاه نصر نيز با هدف تصرف و تثبيت محورالغرير، قرارگاه حديد با هدف تصرف و تثبيت محور القرنه، قرارگاه حنين با هدف تصرف و تثبيت جزيره جنوبي و نيمهشرقي و شمال جزيره شمالي و الحاق با محور طلائيه، قرارگاه فتح با هدف شكستن خط پرمانع طلائيه و الحاق با قرارگاه حنين و قرارگاه بدر با هدف تصرف نيمه غربي جزيره جنوبي و پل نشوه وارد عمل شدند.
عمليات خيبر پيروزيهاي چشمگيري در پي داشت هر چند كامل نبود. علاوه بر آن فشارهاي بينالمللي هم بر ايران بعد از تصرف جزاير مجنون در اين عمليات مضاعف شد.
تداوم توقف قواي جمهوري اسلامي در پشت ديوارهاي دفاعي عراق و صرف ايجاد رخنههايي در آن و كاهش توان نظامي ايران كه متأثر از استراتژي دو كشور بود، به منزله تغيير ماهيت جنگ از تهاجمي به فرسايشي بود.
عراقيها با در اولويت قرار دادن جنگ، كليه منابع خود را براي همين هدف بسيج كرده بودند، حال آن كه در ايران، منابع و امكانات اصلي كشور تا سال 1365 كه فاو فتح شد در خدمت جنگ نبود. لازمه مقابله ايران با حاكم شدن اين وضعيت، علاوه بر حملات پي در پي بر مواضع دفاعي عراق، كه در سال سوم جنگ انجام گرفت، برخورداري از ابتكار عمل براي شكست بنبست حاكم بر جنگ بود.
در واقع تجارب جنگ در سال سوم حاوي اين معنا بود كه بدون ابتكار عمل نظامي، امكان غافلگيري دشمن و در نتيجه دستيابي به پيروزي همانند مرحله آزادسازي مناطق اشغالي فراهم نميشود. توجه به اين مسئله براي نخستين بار پس از عمليات رمضان براي فرماندهي سپاه حاصل شد.
به همين دليل فرماندهكل وقت سپاه بلافاصله مسئولان و فرماندهان يگانهاي سپاه را فراخواند و پس از بحثها و بررسيهاي طولاني، منطقه هور براي نخستين بار به عنوان منطقه عملياتي مورد توجه قرار گرفت.
ليكن مجموع اوضاع حاكم بر صحنه جنگ و ضرورت اجراي عمليات مشترك سپاه و ارتش و اميدواري به موفقيت بر پايه تجارب پيشين و مهمتر از همه عدم تطابق توان و تجهيزات موجود با آنچه كه براي عمليات در هور لازم بود، در مجموع مانع از توجه جدي به اين منطقه شد، پس از عمليات والفجر1 و بروز ديدگاههاي متفاوت در ارتش و سپاه، فرماندهي سپاه با تشكيل يك قرارگاه در منطقه هور، شناسايي منطقه را به طور مستقيم كنترل و هدايت كرد.
تغيير زمين
با تغيير زمين منطقه عمليات از خشكي به آب با ويژگيهاي هور از جمله وجود آبراههاي مختلف و امكان استتار در نيزارها، اين اميدواري به وجود آمد كه با غافلگيري در مكان و تاكتيك و احتمالاً در زمان و امكان غلبه بر دشمن و تصرف و تأمين منطقه فراهم شود. زيرا عدم درك دشمن از عمليات در هور به لحاظ تاكتيكي و عدم سازمان و توانايي مناسب براي مقابله با تهاجم نظامي ايران، به گونهاي بود كه دورنماي دستيابي به پيروزي را روشن مينماياند.
سپاه بنابر تجارب در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر 1 براي عمليات به صورت مستقل از ارتش تأكيد ميكرد ولي شوراي عالي دفاع اين مسئله را نپذيرفت. لذا پس از توافق حاصله، مقرر شد ارتش با به كارگيري لشكرهاي 7 وليعصر عليهالسلام و 14 امام حسين عليهالسلام از سپاه به عنوان دو لشكر قوي و خطشكن به همراه تيپ زرهي 72 محرم (سپاه) در منطقه زير به عمليات بپردازد و ديگر يگانهاي سپاه در منطقه هور به اجراي عمليات مبادرت كنند.
عمليات خيبر در تاريخ 3/12/1362 در منطقه هورالهويزه آغاز شد و با تصرف جزاير مجنون كه داراي حوزههاي نفتي زيرزميني بود به پايان رسيد. ليكن عملياتي كه با فرماندهي ارتش در منطقه زير انجام گرفت با موفقيت توأم نبود.عمليات خيبر از حيث نظامي بسيار حائز اهميت بود زيرا در وضعيتي كه روند جنگ، فرسايشي ارزيابي ميشد، قواي نظامي ايران با ابتكار عمل در منطقهاي كه به زعم دشمن عمليات در آن غيرقابل اجرا بود، در شمال منطقه بصره حضور يافته و جاده بصره- العماره را تهديد كردند.
مسلماً در صورتي كه امكانات مورد نياز براي عمليات تأمين ميشد، نتيجه عمليات و جنگ چيزي غير از آن بود كه به دست آمد. در صورت تصرف شرق رودخانه دجله و منطقه «القرنه»به همراه جزاير مجنون و گشايش محور طلائيه به نشوه، بصره در خطر جدي قرار ميگرفت اما متأسفانه به دليل عدم واگذاري امكانات مورد نياز، بخش كمي از اهداف عمليات خيبر تأمين شد.
مثلاً اگر به جاي 450 الي 500 قايق 2000 قايق واگذار ميشد و يا چنانچه در زمينه بالگرد اعم از هجومي و ترابري مشكل جدي وجود نداشت و نيرو به ميزان مورد نياز در جزيره شمالي به جاي 3 گردان، 18 گردان مانوري پياده ميشد، دستيابي به يك پيروزي اساسي و تعيين كننده قطعي بود. (سردار غلامعلي رشيد، حاشيه كتاب آغاز تا پايان)
شگفتي ناظران
غافلگيري دشمن در اين عمليات و ناتواني او در عقب راندن نيروهاي خودي از جزاير مجنون، مجدداً توانايي دفاعي عراق را مورد ترديد قرارداد و متقابلاً شگفتي ناظران را از قابليتهاي طرحريزي عمليات تهاجمي و دفاعي جمهوري اسلامي برانگيخت. به گزارش راديو آمريكا ديپلماتهاي غربي، عرب و آسيايي در تهران تاكتيكهاي جنگي جديد ايران را مورد ستايش قرار دادند. ناظران بر اين عقيده بودند كه نتيجه نبرد در جزاير مجنون هر چه باشد، تاكتيكهاي نظامي ايران از نظر جسارت و شهامت، در تاريخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت.(خبرگزاري فرانسه 2/1/63)
بنبست
مسلماً دستيابي به تمامي اهداف عمليات خيبر ميتوانست جنگ را به وضعيت تعيينكنندهاي نزديك سازد. ليكن عدم تحقق اين امر مانع از تغيير توازن سياسي- نظامي به سود ايران و كسب برتري بر عراق شد.
نشريه نيويورك تايمز پس از آشكار شدن نتايج عمليات خيبر طي تحليلي در مورد ادامه بنبست در جنگ و دلائل آن به نقل از تحليلگران آمريكايي و غربي نوشت: «جنگ ايران و عراق ظاهراً به يك بنبست رسيده كه هيچ يك از دو طرف قادر به برتري بر ديگري نيست. به نظر ميرسد ايرانيها قادر به شكستن مرز طولاني عراق نباشند و عراقيها نيز نتوانند به موفقيتهاي دفاعي دست يابند... ناتواني ظاهري ايران در اجراي يك تهاجم تعيينكننده تنها يكي از دلايل ادامه بنبست جنگ 43 ماهه است...»
بنابر نظريه مذكور بنبست حاكم بر جنگ حاصل دو وضعيت جداگانه است. ايران با وجود تهاجمات پي در پي، قادر به اجراي تهاجم تعيينكننده نبود و عراق نيز در مواضع دفاعي قادر به دفاع كامل نيست. ضمن اين كه عراقيها فاقد قابليتهاي لازم براي استفاده از برتري تكنولوژيك خود در هوا بودند.در كلامي ديگر مقدورات نظامي طرفين با اهدافشان تناسبي نداشت. عراق تجهيزات لازم براي دستزدن به حمله را داشت، اما فاقد انگيزه و نيروي انساني كافي بود در حالي كه ايران بر دستزدن به حمله بزرگ تأكيد داشت لكن از تجهيزات مؤثر برخوردار نبود.
تجارب جديد
در هر صورت عدم دستيابي ايران به پيروزي كامل در عمليات خيبر كه همواره بايد از آن به عنوان يك فرصت استثنايي و بينظير كه از دست رفت ياد كرد، متأثر از عوامل مختلفي بود. تعجيل در اجراي عمليات به دليل اسارت چند تن از نيروها، افزايش تردد قايقها و احتمال هوشياري دشمن و مهمتر از آنها به پايان رسيدن زمان مأموريت نيروها و نگراني از تأخير عمليات به دليل احتمال لو رفتن آن، منجر به نوعي شتاب در اجراي عمليات شد.
حال آنكه با توجه به دركي كه از زمين منطقه و نيز وضعيت دشمن وجود داشت، سپاه بايد بر مبناي ابتكار عمل جديد به صورت مستقل از ارتش، عمليات را اجرا ميكرد و دو لشكر خطشكن و قوي سپاه را از سازمان خود خارج نميكرد و تحت كنترل عملياتي ارتش قرار نميداد.
در هر صورت با اجراي عمليات خيبر، قابليت و تواناييهاي فوقالعاده سپاه در طرحريزي، فرماندهي و دفاع بيشتر از گذشته آشكار شد. نتايج عمليات خيبر منجر به دستيابي سپاه به تجارب جديد نظامي و برخورداري از سازمان مناسب و به دست آوردن جاي پا در منطقه هور (تصرفجزاير) شد. ضمن اينكه زمينههاي لازم براي اجراي عمليات در منطقه هور به عنوان يك عمليات آبي- خاكي فراهم گرديد.
اگرچه ايران با تصرف جزاير مجنون در عمليات خيبر براي نخستين بار پس از ورود به داخل خاك عراق مناطقي را تصرف كرد كه قابل توجه بود، ولي با وجود شكستهشدن خطوط دفاعي دشمن، توازن تغيير نكرد زيرا هنوز در برخي از زمينهها از جمله پشتيباني، هوايي، توپخانه و مهندسي كاستيها و نقايص زيادي وجود داشت كه لزوماً بايد برطرف ميشد.
دشمن پس از هوشياري در مورد پيچيدگيهاي عمليات و نتايج احتمالي آن، سازمان رزم خود را با تشكيل يك سپاه براي هور با عنوان سپاه ششم تكميل كرد. ضمن اينكه ارتش عراق در حد فاصل عمليات رمضان تأخير و مدتي پس از آن، 10 لشكر جديد تشكيل و بر توان نظامي خود افزود.
وضعيت جديد
به موازات عمليات خيبر و ابعاد سياسي و نظامي آن، انفجار مقر آمريكاييها در بيروت، وضعيت جديدي را در منطقه به وجود آورد. آمريكاييها كه در سال 1982 پس از فتح خرمشهر، عميقاً در انديشه تسلط بر لبنان بودند، انتظار داشتند با فرسايشي شدن جنگ، از فرصت لازم براي حل بحران ناشي از پيروزي ايران بر عراق از طريق تجاوز اسرائيل و تشكيل يك دولت مسيحي و وابسته در لبنان برخوردار شوند.
حضور اوليه نيروهاي سپاه براي مقابله با تجاوز اسرائيل و گسترش و تعميق اين حضور با سازماندهي حزبالله لبنان تدريجاً بافت و ساختار قدرت در لبنان را دستخوش تغيير كرد و اسرائيل و آمريكا پس از اجراي عمليات استشهادي حزبالله و انفجار مقر آمريكاييها در بيروت، با شكست صحنه لبنان را ترك كردند.
در اوضاع جديد آمريكا در موقعيتي قرار گرفت كه ميبايست استراتژي جديدي را طرحريزي كند. بر اين اساس بنياد هريتيج طرحي را مبني بر از بين بردن اصل اميد به ريگان ارائه كرد. اين سياست به منزله تشديد فشار به ايران با هدف از ميان بردن اميدواري ايران براي دستيابي به پيروزي بود. عناصر اصلي اين استراتژي به اين شرح بود:
1) تقويت وضعيت اقتصادي عراق
2) ايجاد محدوديت در منابع ارزي ايران
3) ايجاد محدوديت در استخراج و فروش نفت ايران و
4) عمليات استانچ.
عمليات استانچ (Operation staunch)
استانچ، عملياتي بود كه آمريكاييها طرحريزي كرده بودند تا از دسترسي ايران به تجهيزات نظامي و سلاح جلوگيري كنند. اين عمليات از پاييز 1983 شروع شد. به اين ترتيب كه آمريكاييها با جمعآوري اطلاعات در مورد خريدهاي سلاح و وسايل نظامي ايران، از طريق دولتها يا واسطهها و بازار سياه بلافاصله وارد عمل ميشدند و به كشور فروشنده تذكر ميدادند و يا بعضاً اقدام به دستگيري فروشنده، واسطه يا خريدار ميكردند.
اين اقدام آمريكاييها چند نتيجه دربرداشت:
1) مسير دستيابي ايران به سلاح طولاني ميشد.
2) سلاح با قيمت بالاتر خريداري ميشد ضمن اينكه برخي از اين وسايل از رده خارج و فاقد كيفيت لازم بودند. در گزارش كميته روابط خارجي سناي آمريكا در مورد تأثير عمليات استانچ آمده است:
تحريم فروش تسليحات عليه ايران در توانايي اين كشور به ادامه جنگ تأثير محسوس داشته است. از نظر عراقيها تحريم فروش تسليحات احتمالاً مهمترين علت گرمي روابط ايالات متحده با عراق است.