پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)
یک شنبه 28 آبان 1396 2:10 PM
به مناسبت نزدیک شدن به ایام زیارتی حضرت رضا علیه السلام
به دیدار تو آمد یک سحر با چشم تر شبنم
ندیده صبح دیدار تو گم شد از نظر شبنم
گره واکن دخیلش را که فردا صبح خواهی دید
که بندد کوله بار از اشک خود وقت سفر شبنم
ز عطر حسن یوسف یک نظر پیمانهاش پر کن
که غیر از قطرۀ اشکی ندارد ما حضر، شبنم
زلالی آنقدر، در دیدۀ گلها نمیآیی
که رویت را نخواهد دید در خوابش مگر شبنم
ز بس رنگ خیالش نازک است این گل، به هر وقتی
که میخواهد بخوابد میگذارد زیر سر شبنم
کند آغوش باز آنجا که یادت میخرامد، گل
رود از هوش گر روزی کنی بر او گذر، شبنم
چنان غرق تماشای تو گشته چون گل نرگس
که تا پرپر شود عکس تو را گیرد به بر شبنم
به بوی شام زلفت چون صبا شد لاله صاحبدل
شد از آیینۀ صبح رخت صاحبنظر، شبنم
برایش یک تبسم از تو عمر جاودان باشد
ندارد شکوهای از عمر کوتاهش اگر شبنم
چه میداند که دل بر جلوۀ عالم نمیبندد
مگر از دولت صبح دگر دارد خبر شبنم؟
وگر این راز خواهی پاک کن آیینۀ دل را
که محرم نیست با اسرار این گلشن مگر شبنم
مرا از صبحِ دیدار گل و شبنم حکایتهاست
و لیکن گل نه هر گل گویم و شبنم نه هر شبنم
مراد از شبنم، اشکِ زائرِ کوی رضا باشد
مراد از گل همان قصرِ هزار آیینه در شبنم
گلی خفته است در آن روضه، نامش معبد گلها
همه جامه به بر شبنم، همه چترش به سر شبنم
خوشا آن دم که سرزد از خراسان آن گلِ ختمی
همه بام و در آمد گل، همه کوی و گذر، شبنم
گلآرا مرکب صبح آنچنان زد خیمه بر این دشت
که از خاور به راهش فرش شد تا باختر، شبنم
از این شرحی که گفتم میشود معلوم از آن گل
کرامت میبرد چشمی که دارد بیشتر شبنم
مپرس از سرّ اعداد کراماتش که ممکن نیست
شعاع بینهایت آسمان تقسیم بر شبنم
کنون از خوبی آن گل بگویم کز حدیث او
همان بهتر که سازد قصۀ خود مختصر شبنم