پاسخ به:اشعار شهادت و مناجات امام رضا (ع)
یک شنبه 28 آبان 1396 1:07 PM
این زهر سوزانده تمام پیکرم را
خاکستری کرده همه بال و پرم را
یک آشنا هم من در این غربت ندارم
تا که گذارد روی دامانش سرم را
حتی جوادم نیست با دستش بگیرد
اشک روان گردیده از چشم ترم را
می خواستم این لحظه ی آخر ببینم
یکبار دیگر روی ماه خواهرم را
با صورتم خوردم زمین در کوچه ده بار
هر بار می خواندم به ناله مادرم را
اما طناب اینجا به دستانم نبستند
مردی نزد سیلی کنارم همسرم را
هیزم نیاوردند پشت خانه ی من
اینجا نسوزاندند دیوار و درم را
از زهر پیچیدم به خود بر خاک حجره
دیگر نپیچیدند درهم حنجرم را
عمامه ام مانده، عبا مانده، کسی نیست
تا که برد پیراهن و انگشترم را
آتش گرفتم، سوختم، اما ندیدم
پای برهنه بین آتش دخترم را
پِلکم شده مجروح وقتی که شنیدم
آن ماجرای غارت اهل حرم را