پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
شنبه 27 آبان 1396 4:59 PM
خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم
همیشه مست گل یاس و یاسمن بشوم
خدا نوشته مرا موقع گرفتاری
همیشه دست به دامان پنج تن بشوم
خدا نوشته میان کتاب حاجاتم
که زائر حرم شاه بی کفن بشوم
خدا نوشته مرا جای جنت الاعلی
در این حسینیه مشغول مِی زدن بشوم
خدا نوشته از اول به روی سر بندم
فدای راه امام غریب، من بشوم
تمام هستی خود را به دوست دادم که
گدای هر شبه ی سفره حسن بشوم
برای غربت او نیتم فقط این است
به گریه هر شبه مشغول سوختن بشوم
غریبیِ حسن از آن مزار معلوم است
ز باغ طشت ببین لاله زار معلوم است
کسی که ثانیه هایش به سوی غم می رفت
به سمت پیری سختی به هر قدم می رفت
برای این که نبیند فضای آن کوچه
به چشم بسته از این خانه تا حرم می رفت
اگرچه کوچه میان بُر به سمت مسجد بود
ولی ز کوچه ی دیگر به قد خم می رفت
زره چرا به تنش در مسیر مسجد بود
کسی که از سر و دستش فقط کرم می رفت
شبی که نیت عزم سفر به جنت کرد
صفا ز خانه اهل مدینه هم می رفت
هزار کرب و بلا غصه و بلا دیده
کسی که مادر خود زیر دست و پا دیده
اگرچه زهر بلای وجود آقا شد
ولی بهانه ی رفتن کنار زهرا شد
کنار دیده او آتشی به پا کردند
و با لگد، درِ آتش زده ز هم وا شد
شکست جام بلور غرور او وقتی
که مادرش پسِ در از میان خون پا شد
سفیدی گل رویش به ارغوانی زد
دوباره دیدن مادر براش رؤیا شد
همیشه وقت عبور از کنار در میگفت :
خدای من ! همه ماجرا همین جا شد
نشد خودش سپر جان مادرش باشد
شبیه مادر خود که فدای بابا شد
میان خواب شنید از لبش علی صد بار
حرام زاده برو پا ز سینه اش بردار